ایستگاه به ایستگاه باید شعله در خیمه ابر بیندازد تا با پایان فصل، لوکوموتیو قدیمی را در ریلها نگه دارد و کاری کند که سلولهای مسافران مضطرب قندیل نبندد.
سالهای برزخی ته گرفتند و ف ک معروف برگشت تا چشمهای سرنوشت را طواف کند و دوباره خورشید را بر پهنای صورت پسرانش بنشاند.
آن وقت دیگر این جماعت محال است مردی را به یاد بیاورند که روزگاری دیوارهای زرد را کنار زاینده رود خشت به خشت بالا برد و پایان سلطنت سرخابیها را نقطه گذاشت!
با بچه پایین شهر که در روزهای تبآلود، به دنبال مرهمی میگردد تا بر شعله زخم تیمش بگذارد و از این مجال اندک به سلامت گذر کند در حالی همصحبت شدیم که زمستان آخرین نفسهایش را میکشید... و او بیآنکه حظی تماشایی از فصل سرد بچشد از افقهای روشن گفت و آن سوی پرچین خاطره با مرور اتفاقات گذشته ناگهان به سیم آخر زد.
حرفهای مردی که پنجره شرقی اتاقش در نیاوران به سوی پس کوچههای پرغبار نازیآباد باز میشود و در تمام شبانه روز به سوت قطار میاندیشد به خواندن میارزد لابد!
- شما که از نیمه راه سوار این قطار پرالتهاب شدید، اصلا به مقصد هم فکر کردید یا نه؟
من با اطمینان خاطر به راهآهن آمدم. عشقی که در نقطه صفر به خوبی در بچهها دیدم را در کمتر جایی پیدا کردهام.
- ولی ریلها دوربرگردان ندارند ها!
ما تا ته خط میرویم و ایستگاه به ایستگاه بهتر میشویم. قطعا حضور علیرضا رحیمی در راس باشگاه باعث میشود ورق برگردد و اتمسفر تیم، صدوهشتاد درجه عوض شود. تصور میکنم با یک هیاتمدیره فوتبالی و مدیرعاملی که اختیار تام دارد میشود امیدوار به برهم زدن معادلات بود.
- آخر فصل راهآهن شما کجاست یعنی؟
دلم روشن است بین پلههای هفتم تا دهم میایستیم.
- یعنی تیم فانوس به دست لیگ تا کمرکش جدول خودش را بالا میکشد؟
قطعا. بچهها فعل خواستن را صرف میکنند. من هم نقاط ضعف تیم را تا سرحد امکان ترمیم خواهم کرد. همین حالا دو بازیکن خارجی گرفتیم که اگر از تست پزشکی سالم بیرون بیایند عصای دست تیم میشوند.
یک بازیکن سوئدی که در رده اول فوتبال اروپا بازی کرده و یک بازیکن نیجریهای که کاپیتان تیم زیر هفده سال کشورش بوده است. ما جنس بنجل نمیخریم.
- تیم وحشتزدهای که بوی نه گرفته بود با آمدن شما در مسیر تازهای قرار گرفت. در این مدت کوتاه چه نسخهای پیچیدید؟
من واقعیتها را به بچهها گفتم. همان جلسه اول رک و پوستکنده به آنهایی که از نداری باشگاه مینالیدند گفتم اگر میخواهید از این سازها بزنید همین امروز بروید.
من توی زندگیام همیشه از ندارم ندارم متنفر بودم. خوشحالم که بچهها هم تعصب به خرج دادند و توانستیم خانه تکانی دلچسبی در راهآهن داشته باشیم.
- شما در هر باشگاهی که در این سالها حاضر شدید با رضایت توپچیها بخشی از حقوق آنها را به مستمندان اختصاص دادید. اینجا هم از این شکل اتفاقات میافتد یا...؟
صددرصد. من این تیم را بیمه امام حسین(ع) کردهام. بعد از بازی با پدیده خود بچهها جمع شدند و اولین پاداششان را در یک کیسه ریختند تا به دست بیبضاعتها برسانند. من از بچهها این چیزها را یاد گرفتم.
- میگویند وقتی فرهاد کاظمی روی نیمکت جهنمی کم میآورد به نیرویی که از غیب فریادرس شود دل میبندد!
ببینید، اگر قرار باشد من دست روی دست بگذارم و تیمم را نسازم و فقط نود دقیقه روی نیمکت ذکر بگویم كه هیچ دردی دوا نمیشود.
خدا خودش گفته از بنده من حرکت و از من برکت. باید تا پای جان دوید و البته دست از اعتقادات برنداشت. من که دست خدا را روی نیمکت بارها حس کردهام.
- هنوز هم دور از چشم مردم به امامزاده آقاعلی عباس میروید؟
بله؛ به آن امامزاده خیلی اعتقاد دارم. ۵۵کیلومتر که از کاشان به سمت نطنز بروید به امامزاده میرسید. من که خیلی از این بقعه جواب گرفتهام.
- از نگاه پسر محله جوادیه چقدر از نیاوران تا محله مشتیها و ندارها فاصله است؟
فاصله که ده قدم بیشتر نیست. جوادیه، همان نیاوران جنوب شهر است دیگر.
- چه تعبیری!
باور کنید من یک مشت خاک آن پایین را با همه این بالا عوض نمیکنم. از ته دلم گفتم.
- چرا؟
آنجا هنوز بازار معرفت داغ است و همسایه از همسایه خبر دارد. اما اینجا هیچ کس از حال کسی باخبر نیست و یک عده ۲۴ساعته حساب و کتاب میکنند و چرتکه میاندازند.
- چند هفته پیش که با فراز کمالوند در تماشاگر مصاحبه کردیم، میگفت فرهاد کاظمی ماهی هفتهشت میلیون تومان خرج پاپتیها میکند؛ درست است یا نه؟
اگر بخواهم حرف بزنم ثواب کارم را از بین میبرم. یادتان باشد احسان جزئی از دین ما است و در قرآن بارها به انفاق کردن اشاره شده است. من اگر دستم به دهانم برسد و دست بیچارهای را نگیرم که وامصیبتا است.
- یعنی پشت چهارراه وقتی کودکی با اسپند به سمت شما میآید و از شدت سرما دستهایش را ها میکند شیشه اتومبیل را پایین میکشید؟
ابدا؛ من شخصیت گداپروری را دوست ندارم. بزرگی میگفت ندارها همیشه باآبرو هستند و به راحتی دستشان را سمت مردم دراز نمیکنند. آدم ندار هیچ چیز نداشته باشد عزت نفس که دارد.
- فرهاد کاظمی یک دهه پیش با زردهای نصف جهان لیگ را قرق کرد. پس از این همه سال فکر میکنید آن قهرمانی پرشور چقدر در روند فوتبال ایران تاثیر داشت؟
حداقل حسناش این بود که به فوتبال دوقطبی پایان داد. تا آن زمان غیر از قرمز و آبی هیچ کس جرات نمیکرد به جام نگاه کند. اما ما آمدیم و آن تابوی کهنه را شکستیم.
اثرات اتفاقات آن سال تا همین حالا مشهود است. پارسال چهار تیم تا روز آخر، شاخ به شاخ پیش رفتند. امسال هم که شرایط پیچیدهتر شده و در بالا و پایین جدول ترافیک غوغا میکند.
گذشت زمانی که قبل از آغاز فصل همه پیشبینی میکردند یکی از دو تیم پرسپولیس یا استقلال همه را میزند و بیدردسر قهرمان میشود.
- شما در این سالها مدام نیمکت عوض کردید. از سپاهان تا پیکان و صبا و مس و ابومسلم و گسترش و پیکان و ذوبآهن و... خیلی راه بود انصافا.
به نظر شما کار بدی کردم؟
- بعضیها میگویند این هم یک نوع استراتژی در زندگی ورزشی فرهاد کاظمی است!
اصلا اینطور نیست. من عادت ندارم هر جایی بمانم و مرداب شوم. اگر بساط آرامش پهن باشد و روح و روانم ضربه نخورد حاضرم ۵سال در یک تیم بمانم، اما اگر بنا را بر این بگذارند که روی اعصابم پیاده روی کنند و مدام با دخالت در کارم حالم را بگیرند یک ثانیه هم نمیمانم. من اجازه نمیدهم کسی به حریم مربی تجاوز کند. فرهاد کاظمی با سلطهپذیری، دشمنی دیرینه دارد.
- الان در ۵۵سالگی چقدر از حیث کاراكتر با آن آدم ده سال پیش فرق کردید؟ فکر کنید و بعد جواب دهید لطفا؟
خیلی عوض شدم. انعطافم نسبت به گذشته بیشتر شده و تجربهام نیز دوچندان شده است. هرچند هنوز هم مثل ده سال پیش معتقدم فوتبال رو به جلو و تهاجمی باید در دستور کار تیمم باشد.
شما بازی آخر راهآهن را ببینید تا به حرف من برسید. فوتبالی که زیبا نباشد و تماشاگر را سیراب نکند دوزار نمیارزد.
- دارید به کیروش طعنه میزنید؟
نه؛ بعضیها فکر میکنند من شمشیر را برای کیروش از روبستهام. در حالی که خداشاهد است اینگونه نیست. من با عینک منطق به اتفاقات نگاه میکنم.
شما ببینید عراق غرق شده در بحران تیم ملی ما را شکست میدهد و به جمع چهار تیم برتر آسیا میرسد. عراق لیگ ششدانگ نداشته و هزینه میلیاردی هم نکرده است. پس چرا باید فوتبال ایران را تحقیر کند؟
من حاضرم قسم بخورم همین نفت تهران با علیرضا منصوریان میتوانست در قالب تیم ملی تا فینال جام ملتها برود. کیروش وقتی کرکرهاش پایین آمد که لیگ را جدی نگرفت.
قبول کنید همین لیگ ما با تمام ضعفهایش میتواند یازده جوان بیادعا به تیم ملی هدیه دهد و قهرمانی در آسیا را گارانتی کند.
- واقعا شما فکر میکنید فوتبال ما امروز، تهی از فانتزیستها شده یا کارلوس با بازی ظریف و رو به جلو تلهپاتی ندارد؟
معلوم است که فوتبال کیروش فانتزی نیست. او را در جهان فوتبال به عنوان یک مربی محتاط میشناسند. در اینکه کارلوس به تیم ملی نظم بخشیده و ریشه بازیکنسالاری را زده شکی نیست.
بالاخره همین که شجاعت داشت بازیکنی که به تیم وطنش پشت کرد را خط بزند قابل ستایش است، اما باید بپذیریم که این پرتغالی ضعفهایی هم داشته است.
خداوکیلی با خلعتبری و صادقیان و چند تای دیگر نمیتوانستیم آسیا را به رگبار ببندیم؟ خلعت یکی از بهترین پاسورهای آسیاست و فضاسازی و گلزنی پیام هم در نوع خودش کمنظیر است. خب این آقا بچههای ما را ندید و از همه پتانسیل فوتبال ایران استفاده نکرد.
- من نمیدانم چرا هر وقت که با شما حرف میزنم یاد آنهایی میافتم که برچسب مربی منشوری را به فرهاد کاظمی چسباندند!
روز جزا باید جواب بدهند. با آبروی مسلمان بازی کردن آخر و عاقبتی ندارد. اینها خودشان در فوتبال دلالهای پنهانی داشتند و صبح تا شب زد و بند میکردند.
دلالپروری و فساد کسب و کار حضرات بود اما برای آنکه رد پا نگذارند ما را متهم کردند. من تا نفس آخر حرفم را میزنم و باج هم نمیدهم. از قول فرهاد کاظمی بنویسید ع ع و ع چ فوتبال ایران را آلوده کردند.
- این حرفها برایتان گران تمام نمیشود؟
من فقط از خدا میترسم. این همه سال اعتبارم را به بازی گرفتند و هر کاری دلشان خواست کردند. متاسفم که در این فوتبال آدمهای مزور و چاپلوس که هیچ قرابتی با ورزش ندارند همه کاره میشوند و امثال داریوش مصطفوی که خاک فوتبال را خوردهاند سر از کنج تنهایی درمیآورند. من همینجا باید یک نکته مهم بگویم.
- منتظریم!
من از صدا و سیما حسابی گلهمندم. چطور میشود رسانه ملی انصاف و وجدان را زیر پا بگذارد؟! ۲۰۰بار آقایان را آوردند روی آنتن تا علیه ما صحبت کنند، اما یکبار فرصت ندادند ما از خودمان دفاع کنیم.
من چندبار پیغام دادم حاضرم با اینها مناظره کنم، اما هیچکس گوش نکرد و یک عده آدم فرصتطلب از تریبون پرمخاطبی مثل تلویزیون سواستفاده کردند.
- راستی هنوز هم نوحهخوانی میکنید؟
نیمچه صدایی خدا به ما داده که مداحی اهل بیت کنيم. من در هیاتهای عزاداری میخوانم و مردم برای مظلومیت شهیدان کربلا گریه میکنند. این سعادت کمی نیست.
- همین الان دلتان برای چه کسی تنگ شده؟
برای فیروزخان. آقا فیروز، بزرگ ما است.
- اما یکبار که شما با جامه رهبری مس، آبیهای جنوب را زمینگیر کردید فیروز حسابی علیهتان جبهه گرفت!
از این حرفها نزنید. ما با آقا فیروز رابطه خانوادگی داریم و خدا شاهد است همین الان دلم برایش تنگ شده. او مربی بزرگی است و اگر چهارتا مثل کریمی داشتیم فوتبال ایران با سر زمین نمیخورد و به این روز نمیافتاد.
- آخر داستان فرهاد کاظمی چه میشود؟
اگر خدا بخواهد و نامه اعمالمان سیاه نباشد عاقبتبخیر میشویم، اگر هم لیاقتاش را نداشته باشیم باید در آن دنیا تقاصاش را پس بدهیم. بگذار مصاحبه را با این شعر تمام کنم:
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما
- ممنون. مصاحبه خوبی بود.
اميدمافي/منبع:همشهري تماشاگر
نظر شما