ساعت20 دوشنبه مرد جواني با مركز فوريتهاي پليسي تماس گرفت و گفت كه همسرش را به قتل رسانده است. چند دقيقه بعد مأموران كلانتري 106 نامجو براي بررسي صحت اين خبر به محل جنايت رفتند. جنايت در طبقه اول ساختماني قديمي رخ داده بود و مرد جوان با روسري همسرش را خفه كرده بود.
او خونسرد و آرام بهنظر ميرسيد و در چنين شرايطي اين جنايت به سعيد احمدبيگي، بازپرس جنايي پايتخت اطلاع داده شد و او همراه با تيم بررسي صحنه جنايت خود را به محل حادثه رساند. معاينه اوليه جنازه توسط متخصصان پزشكي قانوني نشان ميداد كه هيچ درگيري بين قاتل و مقتول رخ نداده است. متهم در نخستين اعترافاتش گفت: من و همسرم ميخواستيم از يكديگر جدا شويم اما او مهريهاش را كه 14سكه بود، ميخواست و من توانايي پرداخت 14سكه را نداشتم. چند دقيقه قبل از حادثه بر سر همين موضوع با يكديگر درگير شديم و من درحاليكه در اوج عصبانيت بودم از خود بيخود شدم و او را با روسرياش خفه كردم.
- بازسازي صحنه جنايت
متهم اتهام قتل همسرش را پذيرفته بود و معمايي در اين پرونده وجود نداشت. به همين دليل ساعتي بعد از جنايت متهم در حضور بازپرس جنايي و كارآگاهان آگاهي صحنه جنايت را بازسازي كرد و چگونگي قتل همسرش را نشان داد. در چنين شرايطي جسد به پزشكي قانوني منتقل شد و متهم نيز با صدور قرار بازداشت موقت به كلانتري 106نامجو منتقل شد.
- اولين جلسه بازجويي
صبح ديروز متهم به قتل كه 31ساله است به شعبه هفتم بازپرسي دادسراي امور جنايي منتقل شد و از سوي بازپرس احمدبيگي تحت بازجويي قرار گرفت. او گفت: همسرم همكلاسي خواهر دامادمان بود و از اين طريق با يكديگر آشنا شديم و به عقد يكديگر درآمديم و از 6ماه قبل زندگي مشتركمان را آغاز كرديم. خانهاي كه در آن زندگي ميكرديم متعلق به پدرزنم بود. او سعي ميكرد به ما كمك كند. من از چند سال قبل دچار بيماري رواني شدم. وقتي عصباني ميشدم هيچكس جلودارم نبود و بيشتر سر خودم بلا ميآوردم. يك مرتبه با سر به شيشه كوبيده بودم.
يكبار با مشت به شيشه زدم و در هر كدام از اين حادثهها تا يك قدمي مرگ پيش رفتم. به همين دليل مدتي را در بيمارستان رواني بستري بودم. دكتر نسخهاي برايم پيچيده بود كه طبق آن بايد روزي50تا70قرص اعصاب ميخوردم. من قبلا اينطور نبودم و بعد از ازدواج مريض شدم. با اين حال سعي ميكردم با همسرم كنار بيايم. ما چند مرتبه با يكديگر دعوا كرده بوديم اما در اين حد نبود كه بخواهم بلايي سر او بياورم.
متهم ادامه داد: چند هفته قبل وقتي اختلافاتمان بالا گرفت خانه را ترك كردم و به خانه مادرم در كرج رفتم اما بعد تصميم گرفتم به خانه برگردم و از همسرم جدا شوم. ما از چندماه قبل در دادگاه خانواده و شوراي حل اختلاف پرونده تشكيل داده بوديم و همسرم از من مهريه و نفقه ميخواست. اما من توانايي پرداخت آن را نداشتم. يك روز قبل از حادثه به خانه رفتم و بدون هيچ درگيري همسرم از من پذيرايي كرد و خوابيديم. ظهر روز بعد چند قرص اعصاب خوردم و باز خوابيدم.
وقتي بيدار شدم همسرم كنارم بود. سيگار كشيدم و او شروع به صحبت كرد. گفت بايد مهريه 14سكهايام را بدهي. اما من گفتم پول ندارم. من تا 2هفته قبل در قنادي نزديك خانهمان كار ميكردم اما بيكار شده بودم و آه در بساط نداشتم. حرفهاي همسرم من را عصباني كرد. او زن آرام و خوبي بود اما من در آن شرايط نميفهميدم چهكار ميكنم. يك مرتبه حالم بد شد و نتوانستم خودم را كنترل كنم. بهطرف او حمله كردم و با روسري خفهاش كردم. وقتي آرامتر شدم با پليس تماس گرفتم و از مأموران خواستم زودتر بيايند و دستگيرم كنند.
وقتي بازپرس درباره انگيزه متهم از او پرسيد، او اينطور جواب داد: عقل و منطق ميگويد انگيزه من خيلي بچگانه است. اما من وقتي عصباني شوم نميتوانم خودم را كنترل كنم. اگر آن لحظه چاقو دستم بود شايد به همسرم ضربه ميزدم. اين حالت بهخاطر اين است كه مدتي است قرصهايم را نميخورم. من قبلا مشكلي نداشتم و نميدانم چرا دچار اين مشكلات شدم. وي درباره اختلافاتي كه با همسرش داشت، گفت: او از من كادو ميخواست. اگر زودتر از يكديگر جدا ميشديم، اين اتفاق نميافتاد. با توجه به ادعاي متهم درخصوص ابتلا به بيماري رواني قرار است وي براي بررسي اين موضوع توسط متخصصان پزشكي قانوني معاينه شود. براساس اين گزارش هماكنون متهم در بازداشت به سر ميبرد و تحقيقات از او ادامه دارد.
نظر شما