به گزارش بي بي سي اما در دوره فعلی انتخابات به نظر میرسد که این ساختار سنتی در حال تغییر است. از جمله نظرسنجی ها نشان می دهد که حزب ملی اسکاتلند احتمالا در پارلمان آینده بسیار بیشتر از حزب لیبرال دموکرات کرسی خواهد داشت و حزب استقلال بریتانیا هم ممکن است نقش تعیین کنندهای ایفا کند.
رهبران احزاب و چهره های اصلی انتخابات بریتانیا به شرح زير است:
دیوید کامرون رهبر حزب محافظهکار
دیوید کامرون که در خانوادهای بانفوذ به دنیا آمده، سمت رهبری حزب محافظهکار را به عنوان فردی نوگرا به
دست آورد و این حزب را پس از ۱۳ سال دوباره به قدرت رساند. او در ۴۳ سالگی نخست وزیر شد و
جوانترین نخست وزیر بریتانیا از سال ۱۸۱۲ بوده است.
او در کالج ایتون و دانشگاه آکسفورد تحصیل کرد و استادش پروفسور ورنون بباگدانور او را "یکی از تواناترین" دانشجویانش توصیف کرده است.
کامرون پس از دانشگاه، مشاغل مختلفی در حزب محافظهکار داشت، از جمله به جان میجر، نخست وزیر پیشین کمک میکرد تا برای جلسات پرسش از نخست وزیر در پارلمان بریتانیا خود را آماده کند و همچنین به عنوان مشاور مخصوص وزیر دارایی و وزیر کشور کار کرد.
او پس از اینکه در نمایندگی پارلمان از حوزه استفورد در سال ۱۹۹۷ ناموفق ماند، در انتخابات سال ۲۰۰۱ از حوزه ویتنی در آکسفوردشر، یکی از مناطقی که به طور سنتی به حزب محافظهکار رای میدهد، انتخاب شد.
نخستین نشانهها از شم سیاسی دیوید کامرون زمانی آشکار شد که او به عنوان یکی از نمایندگان ردیف عقب (نمایندهای که سمتی در دولت ندارد یا از سخنگویان حزب مخالف نیست) و یکی از اعضای کمیسیون سیاست داخلی نام خود را پای گزارشی گذاشت که کاهش اقدامات سختگیرانه را در مبارزه با مواد مخدر پیشنهاد کرده بود.
او سپس به عنوان یکی از نمایندگان ردیف جلو (نمایندگانی که در دولت سمت دارند یا اعضای دولت در سایه هستند) انتخاب شد و بعد ریاست سیاستگذاری دولت در سایه را به عهده گرفت.
پس از آنکه مایکل هاوارد (رهبر وقت حزب) نتوانست حزب محافظهکار را در سال ۲۰۰۵ در انتخابات به پیروزی برساند، دیوید کامرون در انتخابات داخلی حزب برای انتخاب رهبر، توانست جای او را بگیرد.
پس از آن، دیوید کامرون از اعضای حزب خود خواست که ظاهر و باطن و رفتار خود را تغییر دهند.
یکی از جنبههای این تغییر، رویکرد سبز (محیط زیستی) حزب محافظهکار بود. نماد این تغییر سفر دیوید کامرون به قطب شمال بود و انتشار تصویر او سوار بر سورتمهای که سگهای قطبی آن را میکشیدند.
اشتیاق او به بازسازی حزب در جملاتی از این دست نمایان شد که "چیزی به اسم جامعه وجود دارد" (در تضاد با جمله معروف مارگارت تاچر که گفته بود "چیزی به اسم جامعه وجود ندارد، فقط افرادند که وجود دارند") و سخنرانی معروف به "نوجوانان در حاشیه را در آغوش بگیرید".
او در انتخابات سال ۲۰۱۰، با اولویت دادن به اصلاحات در نظام بهداشت و درمان بریتانیا (NHS)، یکی از موضوعاتی که معمولا حزب کارگر در کارزارهای انتخاباتی خود مد نظر قرار میدهد، حزب کارگر را با رویکردی صریحتر به چالش کشید.
یکی از دیگر از مهمترین شاخصههای او در انتخابات گذشته موضوعی بود که خود آن را "جامعه بزرگ" نامید.
او در نظر سنجیها همیشه از گوردون براون، نخست وزیر وقت پیش بود، اما شاید به سبب انتظار زیادی که مهارتش در سخنوری ایجاد کرده بود، در مناظره تلویزیونی رهبران احزاب در دور قبلی انتخابات نتوانست برتریای برای خود به ثبت برساند.
در نهایت حزب محافظهکار در انتخابات گذشته صد کرسی پارلمانی بیشتر از دوره قبل از آن به دست آورد، ولی نتوانست اکثریت کرسیها را تصاحب کند، از این رو در ائتلاف با حزب لیبرال دموکرات توانست دولت ائتلافی تشکیل بدهد.
از مهمترین اقدامات او در دوران نخست وزیریاش که به یاد خواهد ماند به این موارد میتوان اشاره کرد: عذرخواهی به دلیل یکشنبه خونین (شلیک سربازان به معترضان در ایرلند شمالی که باعث کشته شدن ۱۴ نفر در ۱۹۷۲ شد)، قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان، عملیات نظامی در لیبی و احیای اقتصادی بریتانیا پس از بحران جهانی سال ۲۰۰۸ (البته اقتصاددانان بر سر اینکه اقدامات دولت دیوید کامرون چقدر در بیرون آمدن اقتصاد بریتانیا از رکود نقش داشته اختلاف نظر دارند).
نقاط منفی کارنامه نخست وزیری او عبارت بودند از واکنش منفی شدید به اصلاحات او در نظام بهداشت و درمان بریتانیا، روابط او با اندی کولسون و ربکا بروکس (سردبیران سابق هفته نامه نیوز آو د ورلد که به استراقسمع غیرقانونی پیامهای تلفنی افراد مشهور و خبرساز متهم بودند) و شکست او در جلب نظر پارلمان برای اقدام نظامی در سوریه.
رقبای سیاسی او امیدوارند مردم از عملکرد او در مسائلی که باعث شد در انتخابات سال ۲۰۱۰ به او رای بدهند ناراضی باشند.
اما محافظهکاران روی این حساب کردهاند که اعتبار شخص آقای کامرون سلاح موثری در این انتخابات باشد، به خصوص اگر اکثریت پارلمانی حاصل نشود.
اد میلیبند رهبر حزب کارگر
زمانی که اد میلیبند در سال ۲۰۱۰ برای رهبری حزب کارگر نامزد شد، کمتر کسی برایش شانس پیروزی
در مقابل برادرش دیوید قائل بود، اما او با اختلافی اندک، توانست جای گوردون براون، نخست وزیر پیشین را به عنوان رهبر حزب کارگر بگیرد.
او امیدوار است با اتکا به سابقهاش در مبارزه علیه منافع شخصی و گروهی، در انتخابات عمومی ۲۰۱۵ به پیروزی برسد.
میلیبند فرزند فیلسوف معروف مارکسیست، رالف میلیبند است. دوران کودکیاش در شمال لندن گذشته و بعد در دانشگاه آکسفورد و مدرسه معتبر اقتصاد لندن (LSE) تحصیل کرده است.
بعد از یک دوره کوتاه کار به عنوان خبرنگار تلویزیونی، به عنوان پژوهشگر برای هریت هرمن (معاون فعلی حزب کارگر که در آن زمان معاون گوردون براون وزیر دارایی دولت در سایه بود) مشغول به کار شد و گفته میشود گوردون براون او را به دلیل مهارتش در محاسبات و تحلیل آماری به تیم خود برد.
پس از آنکه حزب کارگر دوباره در سال ۱۹۹۷ به قدرت رسید، او مشاور مخصوص گوردون براون، وزیر دارایی شد. در آن زمان رقابت شدیدی بین وزارت دارایی و دفتر نخستوزیر تونی بلر در جریان بود، جایی که دیوید برادرش، در عمل به عنوان رئیس دفتر سیاستگذاری نخستوزیر کار میکرد.
اد میلیبند در سال ۲۰۰۳ برای یک فرصت تحصیلی یک ساله به دانشگاه هاروارد رفت و در سال ۲۰۰۵ از حوزه دانکاستر شمالی که به طور سنتی در اختیار حزب کارگر است به عنوان نماینده پارلمان انتخاب شد.
سپس به کابینه پیوست و بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ معاون انرژی و تغییرات اقلیمی وزیر محیط زیست بود.
او در این سمت بریتانیا را به کاهش ۸۰ درصدی (به جای ۶۰ درصد) تولید گازهای گلخانهای تا سال ۲۰۵۰ متعهد کرد، از این رو بین فعالان محیط زیست بسیار محبوب شد.
پس از اینکه حزب کارگر در انتخابات سال ۲۰۱۰ شکست خورد او کارزار انتخاباتی خود را برای ریاست حزب کارگر شروع کرد هرچند که برادرش دیوید به عنوان بخت اول رهبری حزب قلمداد میشد.
او از حمله به عراق انتقاد کرد و خواستار وضع مالیات پنجاه درصدی برای کسانی شد که بیش از سالی ۱۵۰ هزار پوند درآمد دارند و به این ترتیب نظر سنتگرایان حزب کارگر و کسانی را که از دوران بلر-براون سرخورده بودند به خود جلب کرد و با فقط ۱.۵ درصد رای بیشتر رقابت را از برادرش برد.
محبوبیت او در بین اتحادیههای صنفی سبب شد رسانه او به لقب "اد سرخ" بدهند. از آن پس او سعی کرده حوزه عقیدتی متمایز و تازهای برای حزب کارگر تعریف و تثبیت کند و یکی از شاخصههای سنتی این حزب یعنی افزایش دستمزدها را با موضع سختگیرانهتری در قبال قوانین مهاجرت و خدمات بهزیستی دولت ترکیب کند.
او بارها به دلیل اینکه از نظر اجتماعی کمعرضه و "عجیب و غریب" است با استهزا روبرو شده است. پاسخ او به این مسئله اینگونه بوده است: "اگر سیاستمداری میخواهید که فکرش این باشد که یک عکس خوب مهمترین چیز است، به من رای ندهید."
او فراموش کرد در سخنرانی مهمش در اجلاس حزب کارگر به کسری بودجه بریتانیا اشاره کند و این کمکی به تقویت جایگاه او در نظر رای دهندگان نکرد.
اما از طرف دیگر در مسائلی مثل قیمت برق و گاز و بنزین، استراق سمع غیرقانونی تلفنی برخی رسانهها و موضعگیری علیه منافع شخصی و گروهی تحسین عدهای را برانگیخته است.
حزب کارگر روی توانایی او در انتقال دو پیام مهم به رای دهندگان حساب میکند: یکی اینکه حزب کارگر است که میتواند ضامن حفظ نظام بهداشت و درمان بریتانیا (NHS) باشد و دیگر اینکه فقط این حزب است که میتواند کاری کند همه اقشار از فواید احیای اقتصادی بریتانیا، بعد از رکود شدید سال ۲۰۰۸، بهرهمند شوند.
نیک کلگ رهبر حزب لیبرال دمکرات
نیک کلگ با وعده رویکردی متفاوت نسبت به احزاب بزرگتر وارد دولت ائتلافی فعلی شد و همچنان نیزبر این وعده پافشاری میکند.
دیدگاه او به مسائل بینالمللی ریشه در کودکی و تحصیل او دارد، او از پدری انگلیسی و مادری هلندی متولد شده و بعد از تحصیل در دانشگاه کمبریج، در کالج اروپایی بروکسل درس خوانده است.
بعد از یک دوره کوتاه روزنامهنگاری، نزد لرد بریتان، کمیسیونر اروپا مشغول به کار شد.
او در سال ۱۹۹۹ به عنوان نامزد حزب لیبرال دمکرات در انتخابات پارلمان اروپا شرکت کرد و به عنوان نماینده منطقه ایست میدلنز انگلستان در این پارلمان انتخاب شد.
وقتی مینگ کمبل در سال ۲۰۰۶ به رهبری حزب لیبرال دمکرات رسید، نیک کلگ را به عنوان سخنگوی حزب در سیاست خارجی و سپس به عنوان مسئول امور کشوری منصوب کرد. پس از کنارهگیری آقای کمبل از رهبری حزب، آقای کلگ در رقابتی تنگاتنگ با کریس هیون به عنوان رهبر حزب لیبرال دمکرات انتخاب شد.
دیدگاههای آقای کلگ در مسائل اقتصادی لیبرال تلقی میشود از این رو او میتواند آرای هواداران مردد حزب محافظه کار را به خود جلب کند.
علاوه بر این، تجربه او در امور داخلی بریتانیا و مبارزهاش برای آزادیهای مدنی، باعث اعتبار او در حزب لیبرال دمکرات شده است.
در انتخابات سراسری سال ۲۰۱۰، او وعده داد چیزی متفاوت از "خیمه شب بازی دو طرفه" حزبهای محافظهکار و کارگر ارائه کند.
اما درخشش واقعی او در مناظره تلویزیونی نامزدها بود که برای اولین بار مخاطب گسترده پیدا کرد و توانست مستقیما با رای دهندگان صحبت کند.
دیوید کامرون و گوردون براون، نامزهای حزب محافظهکار و کارگر چندین بار در این مناظره گفتند: "با نیک موافقم."
این جمله به نحوی به شعار انتخاباتی حزب لیبرال دموکرات در هفتههای آخر مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۰ بدل شد و نظرسنجیها حکایت از افزایش محبوبیت نیک کلگ و حزب لیبرال دموکرات میکرد.
هر چند این حزب شش کرسی پارلمانی را در آن انتخابات از دست داد، اما همچنان جو انتخاباتی به نفع آقای کلگ بود.
پس از شش روز مذاکره، دولت ائتلافی شکل گرفت. دیوید کامرون نخست وزیر شد و نیک کلگ معاون نخست وزیر.
این موفقیت باعث شادی بسیار در داخل حزب لیبرال دمکرات نشد چون بسیاری از چپگرایان حزب نگران بودند این ائتلاف بیش از حد حزب را به راست متمایل کند.
اما بعد که حزب لیبرال دمکرات از افزایش شهریه دانشگاهها حمایت کرد این اقدام نماد کنار گذاشتن سیاستهایی شد که لیبرال دمکراتها را در جبهه مخالفان نشانده بود و چوب اتهام این خیانت به آرای رای دهندگان را نیک کلگ خورد.
در انتخابات جاری، آقای کلگ و حزبش برای اولین بار تهاجمی را که معمولا علیه دولت در قدرت انجام میشود تجربه می کند، اما همچنان شعارهای انتخاباتی او طنینی مشابه انتخابات پنج سال پیش دارد.
او بر روی این دیدگاه تمرکز کرده که به حزب کارگر نمیتوان در مسائل اقتصادی اعتماد کرد و لیبرال دموکراتها توانستهاند مانع از زیادهرویهای حزب محافظهکار شوند.
علاوه بر این حزب لیبرال دموکرات روی شبکه ارتباطی محلی خود هم حساب باز کرده است.
روشن نیست که اینها برای نگهداشتن حزب لیبرال دموکرات در کوران رقابت و بازی کردن نقشی در دولت ائتلافی آتی و حفظ کرسی پارلمانی آقای کلگ کافی باشد.
نیکلا استورجن رهبر حزب ملی اسکاتلند
نیکلا استورجن سروزیر و رهبر حزب ملی اسکاتلند (اس.ان.پی) است، اما درباره او چه چیز دیگری میدانیم؟
دوره دستیاری او طولانی بود، اما بالاخره پس از هشت سال معاونت الکس سموند، خانم استورجن حدود شش ماه پیش و پس از شکست حزبش در رفراندوم استقلال اسکاتلند، به رهبری حزب رسید.
تا رسیدن به سروزیری اسکاتلند، خانم استورجن یک سیر سیاسی طولانی را پشت سر گذاشت، او ۲۹ سال پیش در ۱۶ سالگی عضو حزب ملی اسکاتلند شد و در تمام این سالها در خوشی و ناخوشی با این حزب ماند و در اعتقادش به استقلال اسکاتلند تغییری ایجاد نشد.
نیکلا استورجن در سال ۱۹۷۰ در شهر اِروین در اِرشِر شمالی در اسکاتلند به دنیا آمد و پس از پیوستن به حزب ملی اسکاتلند، فقر و محرومیتی که پیرامون خود میدید او را به مبارزه با دولت محافظهکار مارگارت تاچر برانگیخت.
پس از تحصیل در رشته حقوق و کار وکالت، در ۲۹ سالگی به نمایندگی پارلمان اسکاتلند انتخاب شد و در زمره نمایندگان ردیف جلو (نمایندگانی که در دولت سمت دارند یا اعضای دولت در سایه) قرار گرفت.
در سال ۲۰۰۴، حزب ملی اسکاتلند بدون رهبر (پس از استعفای جان سوئینی) و گرفتار درگیریهای درون حزبی بود، از این رو خانم استورجن فرصت را برای رهبری غنیمت شمرد.
روزانا کانینگهام، معاون جان سوئینی و نیکلا استورجن نامزدی خود را برای رهبری حزب اعلام کردند و الکس سموند رهبر قبلی حزب، اعلام کرد قصد ندارد نامزد شود.
اما آقای سموند در چرخشی غیرمترقبه وارد رقابت شد و نیکلا استورجن خود را از نامزدی رهبری کنار کشید و عنوان معاون آقای سموند را گرفت.
تیم سموند-استورجن رقابت را برد و به رهبری حزب رسید و موفقیت خود را با پیروزی در انتخابات سراسری اسکاتلند و تشکیل دولت محلی در سال ۲۰۰۷ ادامه داد و چهار سال بعد نیز با اختلاف فاحش برنده انتخابات سراسری شد و در قدرت ماند.
خانم استورجن مسئولیت برگزاری همهپرسی استقلال اسکاتلند را بر عهده گرفت، اما وقتی نتیجه وفق مراد حزب ملی نشد، الکس سموند از رهبری حزب کنار کشید تا خانم استورجن جای او را بگیرد.
نیکلا استورجن که همسر پیتر مورل، مدیر اجرایی حزب ملی اسکاتلند است، وقتی فراغتی از سیاست پیدا کند وقتش را صرف عشق بزرگش، مطالعه و تماشای برنامه تلویزیونی استعدادیابی آواز (X-Factor) میکند.
اما حال که برای اولین بار به عنوان رهبر حزب ملی و سروزیر اسکاتلند، انتخابات سراسری بریتانیا را پیش رو دارد، مبارزات انتخاباتی اوقات فراغت برای او باقی نگذاشته است.
خانم استورجن با هدف رشد اقتصادی و مبارزه با نابرابری وارد انتخابات شده و در جواب مخالفانش که او را فردی بسیار جاه طلب میدانند، میگوید جاهطلبی او برای حزب است و خانواده برایش مهمترین چیز.
او میگوید: "وقتی سروزیر اسکاتلند شدم برایم روشن بود که میخواهم اسکاتلندی را شکل دهم که هر کس، با هر پیشزمینه و سابقهای، فرصت موفقیت داشته باشد."
نایجل فاراژ رهبر حزب استقلال بریتانیا
نایجل فاراژ سنتگرایی است که میگوید میخواهد در مقابل نظام مستقر فعلی بایستد. او در آستانه رساندن حزب استقلال بریتانیا (یوکیپ) به بزرگترین موفقیت تاریخ آن در انتخابات سراسری است.
آقای فاراژ پس از آنکه در کالجی غیر انتفاعی در دالیچ در جنوب لندن درس خواند، تصمصم گرفت به جای دانشگاه در سیتی (مرکز تجاری و مالی لندن) به عنوان واسطه معاملات مشغول کار شود.
تعیینکنندهترین لحظه در زندگی سیاسی او سال ۱۹۹۳ بود که سر جان میجر، نخست وزیر وقت پیمان ماستریخت (پیمانی که مبنای شکلگیری اتحادیه اروپا و یورو شد) را امضا کرد و به همین دلیل آقای فاراژ از حزب محافظهکار جدا شد.
او یکی از بنیانگذاران حزب استقلال بریتانیا است و در سال ۱۹۹۹ از حوزه انتخابی جنوب شرقی انگلیس به عنوان نماینده پارلمان اروپا انتخاب شد.
نایجل فاراژ در سال ۲۰۰۶ به رهبری حزب استقلال رسید، اما در سال ۲۰۰۹ برای مدت کوتاهی از این سمت کنارهگیری کرد تا تلاش خود را صرف انتخاب شدن به عنوان نماینده پارلمان بریتانیا کند.
در روز انتخابات هواپیمای او سقوط کرد، اما آقای فاراژ با اینکه مجروح شد جان سالم به در برد.
گره خوردن نام آقای فاراژ با حزب استقلال را شاید بهتر از هر کس لرد پیرسون، رهبر سابق این حزب توصیف کرده باشد. او پس از آنکه نایجل فاراژ در سال ۲۰۱۰ دوباره به رهبری حزب استقلال انتخاب شد گفت: "تاج حزب دوباره به صاحب اصلیاش رسید."
از آن زمان نایجل فاراژ شاهد دورهای از موفقیت قابل ملاحظه بوده است: حزب استقلال در سال ۲۰۱۱ توانست ۷۹ کرسی در شوراهای شهر به دست آورد و در سال ۲۰۱۴ بزرگترین حزب بریتانیا در پارلمان اروپا شد.
لاوه بر این، حزب استقلال برای اولین بار دو نماینده در پارلمان بریتانیا دارد، داگلاس کارزول و مارک رکلس که هر دو حزب محافظهکار را ترک کردند و به حزب استقلال پیوستند.
با چنین سابقهای، آقای فاراژ به عنوان یکی از محبوبترین و جنجالیترین سیاستمداران بریتانیا شناخته میشود.
اشتیاق آقای فاراژ به صراحت لهجه، ایستادن در مقابل افراد صاحب نفوذ اروپایی و نوشیدن لیوانی آبجو در میان هواداران، برای بسیاری جو از پیش طراحی شده سیاست روز را تلطیف کرده است.
برنامه ملاقات مردمی ۹ روزه او در سال ۲۰۱۳ که "تور فهم مشترک" نام داشت، برنامه میخانه به میخانه رفتن که برای روز انتخابات میاندورهای کلاکتون تنظیم کرد و حمله لفظی او به هرمن فان رامپوی، رئیس شورای اروپا همه و همه شهرت او را به عنوان چهرهای مخالف با نظام مستقر تحکیم کرده است.
پس از دو مناظره تلویزیونی با نیک کلگ (معاون نخست وزیر و رهبر حزب لیبرال دمکرات) درباره اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۴، نظرسنجیها نشان داد که آقای کلگ مقهور او شده و این نیز شهرت نایجل فاراژ را به عنوان فردی مخالف تقویت کرد.
اما منتقدان او در داخل حزب استقلال و نیز همکاران سابقش، او را به دیکتاتوری در رهبری حزب متهم میکنند و مخالفان سیاسیاش هم او را فردی "تفرقه افکن" میدانند.
با اینحال به نظر نمیرسد آقای فاراژ چندان وقعی به بدگویانش بگذارد آنهم در حالیکه حزب استقلال در این انتخابات میتواند تاثیر گذار باشد.
نایجل فاراژ در حوزه انتخابی تنت جنوبی رقابتی سخت در پیش رو دارد، اما میتواند از آن برنده بیرون بیاید؛ حتی به نظر میرسد حزب استقلال در راه کسب کرسیهای بیشتری هم هست، اتفاقی که در تاریخ این حزب سابقه نداشته است.
آقای فاراژ قول داده اگر در تنت پیروز نشود کنارهگیری کند، اما صرفنظر از اینکه آیا او به کرسی پارلمانی برسد یا نرسد، احتمالا حزب استقلال مایل است او را به عنوان رهبر حفظ کند تا در چانهزنیهای پس از انتخابات، حرف خود را پیش ببرد.
آرزوی حزب استقلال برای همهپرسی درباره ماندن یا جدایی از اتحادیه اروپا، هیچوقت اینقدر به تحقق نزدیک نبوده است.
ناتالی بنت رهبر حزب سبز
ناتالی بِنِت حزب سبز انگلستان و ولز را در انتخابات سراسری رهبری میکند.
خانم بنت متولد استرالیا است، روزنامهنگار بوده و در کمیسیون امور زنان تایلند کار کرده و در سال ۱۹۹۹ به لندن نقل مکان کرده است.
او در سال ۲۰۰۶ به حزب سبز پیوست و همان سال برای شورای محله کمدن در شمال لندن نامزد شد، اما ناکام ماند. این ناکامی در انتخابات سراسری سال ۲۰۱۰ تکرار شد و خانم بنت باکسب ۲.۷ درصد آراء در حوزه هولبورن و سنت پانکراس نفر چهارم شد.
اما این انتخابات برای حزب سبز انتخاباتی تاریخی بود چون کرولاین لوکاس رهبر وقت حزب اولین کسی از این حزب شد که توانست به پارلمان بریتانیا راه پیدا کند.
خانم لوکاس دو سال بعد از رهبری حزب کنارهگیری کرد تا وقت خود را بیشتر صرف نمایندگی پارلمان کند و "به دیگران فرصت دهد تا شناخته شوند."
بعضی به این کار انتقاد داشتند چون خانم لوکاس را رهبری قویتر میدانستند. اما انتقال قدرت با اصول حزب سبز که اداره کارها نباید تحت سیطره یک فرد قرار گیرد همخوانی داشت. این حزب تا سال ۲۰۰۸ حتی ساختاری مدریتی و رهبری نداشت.
شک به تواناییهای خانم بنت برای رهبری حزب در فوریه امسال تشدید شد، زمانی که مصاحبه او با رادیو البیسی از نظر بسیاری "فاجعه" قلمداد شد.
اما خانم بنت در واکنش گفت که ترجیح میدهد توجه خود را معطوف به سیاستگذاری کند تا تاثیرگذاری رسانهای.
حزب سبز به دلیل اینکه دو چهره اصلی و شناختهشدهاش زن هستند مورد تحسین و تمجید قرار گرفته است. قبل از این که این حزب برای اولین بار به مناظره تلویزیونی احزاب اصلی در انتخابات امسال دعوت شود، شعار یکی از پوسترهای تبلیغاتی حزب سبز این بود: "آقایان، ترس شما از چیست؟"
این موضوع شاید به خانم بنت برای جلب آراء زنان کمک کند چون بسیاری از زنان هنوز تصمیم نگرفتهاند به چه کسی رای دهند و نظر منفی به نظام سیاسی فعلی، که کاملا تحت سیطره مردان طبقات ممتاز است، هیچگاه اینقدر شدید نبوده است.
از طرف دیگر شمار اعضای این حزب هم افزایش بیسابقهای پیدا کرده است. در ابتدای سال ۲۰۱۵ این حزب مدعی شد که تعداد اعضایش در کل بریتانیا بیشتر از حزب استقلال بریتانیا (یوکیپ) است، نکتهای که میتواند به جلب آراء برای خانم بنت کمک کند.
به این ترتیب سبزها به تبدیل شدن به سومین حزب بزرگ بریتانیا، پس از احزاب کارگر و محافظهکار، بسیار نزدیک شدهاند.
خانم بنت که خود را فمینیست میداند برای کسب کرسی پارلمانی یکی از سختترین مبارزات انتخاباتی را در میان رهبران احزاب در پیش دارد چون حوزه هولبورن و سنتپانکراس، در مرکز لندن، که خانم بنت خود را برای نمایندگی آن نامزد کرده، از سال ۱۹۶۴ در کنترل حزب کارگر است.
خانم بنت در سخنرانی خود در کنفرانس بهاره حزب سبز خواستار پایان دادن به سیاست "شکست خورده ریاضت اقتصادی" شد و وعده داد که در صورت پیروزی در انتخابات، به دوران "دستمزد کم، ناامنی اقتصادی و ترس از سازمان خیریه توزیع غذای رایگان برای نیازمندان" خاتمه دهد.
خانم بنت وقتی برای دعوت شهروندان به رای دادن به حزب سبز به در خانههای مردم میرود همین شعار را تبلیغ میکند.
حال باید دید آیا سبزها موفق میشوند با پیروزی در حوزههای مورد نظر خود مثل آکسفورد شرقی، یورک مرکزی و بریستول غربی جایگاه خود را به مرتبهای بالاتر در صحنه سیاسی بریتانیا ارتقا دهند یا بدون رسیدن به کرسی پارلمانی بیشتر از تککرسی اخیر، فقط سهم احزاب کارگر و لیبرال دمکرات را از آراء کاهش میدهند.
نظر شما