دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۶:۴۳
۰ نفر

امیرحسین صالحی: همه ما عمر مشخصی داریم؛ یک روز به دنیا می‌آییم و بعد هم از دنیا می‌رویم و این رفتار و عملکرد ماست که برجا می‌ماند.

حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمود مرعشی‌نجفی

بعضي‌ها واقعا در همين مدت كوتاه عمر نشان دادند كه چه كارهاي عظيمي ‌مي‌توان انجام داد كه نه‌تنها در طول عمرشان بلكه تا سال‌هاي زياد بعد از عمرشان هم اثرش باقي بماند. يكي از آنها مرحوم آيت‌الله سيدشهاب‌الدين مرعشي‌نجفي است كه سال‌هاي سال عمر خود را براي حفظ آثار ارزشمند شيعه و به‌طور خاص كتب خطي صرف كرد و گنجينه‌اي عظيم از كتاب‌هاي خطي جمع‌آوري كرد كه حاصل نماز و روزه‌هاي استيجاري و كارهاي شبانه روزي است و حالا ميراث آن فقيه عالي‌قدر كتابخانه اوست كه در جوار حرم حضرت معصومه(س) قرار دارد. سري به اين كتابخانه زديم تا به قول هانري كربن، فيلسوف بزرگ فرانسوي، در تاريخ 1400ساله اسلام قدم زده باشيم و سپس با فرزند ايشان حجت‌الاسلام و المسلمين سيدمحمود مرعشي‌نجفي كه توليت كتابخانه را برعهده دارد گفت‌وگو كرديم تا بيشتر با تلاش‌هاي اين بزرگمرد آشنا شويم.

  • شما فرزند شخصي هستيد كه همه عمر خود را صرف كتاب كرد و كتابخانه عظيمي بنا نهاد. مرحوم آيت‌الله مرعشي نجفي چگونه فرزندان خود را به كتاب خواندن تشويق مي‌كرد كه الان شما هم دنباله روي ايشان هستيد؟

بيشتر نياكان ايشان عالماني دين‌پژوه يا پزشكاني حاذق و يا حاكماني صالح و باتدبير بودند. بيش از 200 سال حكومت طبرستان آن روز (مازندران و گلستان فعلي) دردست اجداد ايشان بوده است. سيدقوام‌الدين مرعشي، معروف به ميربزرگ، سرسلسله سلاطين مرعشي طبرستان در سده هشتم هجري است كه قبر شريفش در شهر آمل در ايران زيارتگاه اهل آن ديار است. مرحوم ابوي از كودكي زندگي عجيبي داشت. با اينكه خانداني داريم كه عقبه زيادي دارد و مرحوم پدربزرگ من هم از علماي بزرگ نجف اشرف بودند با اين حال پدر من يعني آيت‌الله شهاب‌الدين مرعشي‌نجفي زندگي بسيار ساده‌اي داشتند و حتي دوران طلبگي هم بسيار در شرايط سخت و در عين حال ساده‌اي زندگي مي‌كردند. پدرم تا سن 27سالگي در نجف بودند و با اينكه آن زمان به‌خاطر گرمي هوا اكثرا طلبه‌ها به ايران مي‌آمدند اما پدرم به همراه هم‌حجره‌اي خود در نجف مي‌ماندند. مرحوم پدرم تعريف مي‌كردند: «زماني كه ما در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتيم، گاهي مي‌شد كه ما تا 40روز اصلا گوشت گيرمان نمي‌آمد كه بخوريم، خوب آقازاده هم بوديم و رويمان نمي‌شد برويم پيش اعلام و بزرگان آن وقت و دست دراز كنيم و گاهي آنقدر سرگرم درس بوديم كه تا 24ساعت گرسنه مي‌مانديم ولي اصلا توجه به اين مسائل نداشتيم. ‌زماني كه من در مدرسه قوام در نزديكي‌هاي صحن مطهر مولي امير‌المؤمنين در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتم، با مرحوم آيت‌الله حاج سيد ابوالقاسم ارسنجاني شيرازي كه از علماي بزرگ شيراز بودند، هم‌حجره بودم. ما گاهي گرسنه مي‌شديم و هيچ‌چيز نداشتيم بخوريم. بعضي از اعيان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را مي‌فرستادند به نجف اشرف كه درس بخوانند ولي اينها معمولا مي‌آمدند و درس نمي‌خواندند و‌ آش و پلويي راه مي‌انداختند و عده‌اي هم از اين افرادي كه دنبال دنيا بودند، دور اينها را مي‌گرفتند و ارتزاق مي‌كردند. گاهي اينها كاهوي زيادي مي‌خريدند و مي‌آمدند كنار حوض و برگ‌هاي زيادي را در حاشيه حوض مي‌ريختند و ساقه‌هاي وسطش را مي‌بردند و مي‌خوردند. من و آن رفيق هم‌حجره‌ام با هم مي‌رفتيم اين برگ‌هاي اضافي كاهوها را مخفيانه جمع مي‌كرديم و با آنها سد جوع مي‌كرديم و هيچ‌گاه هم به‌خودمان اجازه نمي‌داديم كه براي كسي بازگو كنيم ولي آني از تحصيل و تدريس غافل نبوديم.» در همان زمان جواني هم پدرم به‌طور كلي علاقه به كتب خطي پيدا كرد و متوجه شد كه چطور اين منبع عظيم دارد به‌دست بيگانگان به تاراج مي‌رود. زماني كه پدرم جوان بودند روزي از كنار كاروانسرايي به اسم قيصريه مي‌گذشتند كه متوجه شدند طلبه‌هاي بسياري از آنجا عبور مي‌كنند و وقتي پيگيري كردند متوجه شدند كه شخصي كتب‌ خطي زيادي را آورده و آنها را به حراج گذاشته است. پدرم ديده بود كه مردي با ساك بزرگ و پر از پول اكثر كتاب‌ها را مي‌خرد و وقتي مشخصات او را پرسيده بود گفته بودند كه او كاظم دلال است كه براي كنسول انگليس كار مي‌كند و كتب خطي شيعه را براي انگليس‌ها مي‌خرد. پدر من آن زمان از اين كار او تعجب كرده و بعد فهميده بود كه استعمار قصد دارد با اين كار ضربه به شيعه بزند و آنها را از كتب مهم دور نگه دارد. به هر حال پدرم آن زمان با توسل به حضرت اميرالمومنين علي(ع) خواسته بود كه بتواند پاسدار كتب خطي و مهم شيعه شود. حتي به‌خاطر خريد كتابي از يك پيرزن با توطئه همين كاظم دلال به زندان افتادند كه با وساطت علما از زندان آزاد شدند ولي توانستند با استنساخ (نسخه‌برداري) از آن كتاب خطي، از كتاب پاسداري كنند. زماني هم كه پدرم به ايران آمدند باز كتب خطي را مي‌خريدند كه عموما پول آن با نماز و روزه استيجاري تأمين مي‌شد و همه خانه ما پر بود از كتاب و ايشان مجبور شدند خيلي از آنها را اهدا كنند كه نخستين اهدايي‌هاي پدرم هم به دانشكده الهيات دانشگاه تهران بود كه مرحوم دكتر حجتي هم در مقدمه فهرست كتب خطي كتابخانه اين دانشكده نوشته‌اند كه هسته اصلي تشكيل كتابخانه، كتب‌ اهدايي‌اي بود كه مرحوم پدرم به آنها داد. با چنين شرايطي من و برادرهايم بزرگ شديم. پدرم هيچ‌گاه ما را مجبور به كتاب خواندن نكرد بلكه خود ما وقتي فعاليت و تلاش پدر را مي‌ديديم به كتاب رغبت پيدا مي‌كرديم. خود من دروس حوزه را پيش پدرم شروع كردم و بعد هم موفق به كسب درجه اجتهاد شدم. اما تنها چيزي كه پدر به ما ياد داد اين بود كه كتاب تنها دوستي است كه هيچ موقع انسان را ترك نمي‌كند و همواره باعث رشد و تعالي انسان‌ها خواهد شد، چنانچه اگر غيراز اين بود خداوند بزرگ‌ترين معجزه آخرين پيامبر خود را از نوع كتاب قرار نمي‌داد.

  • آيت‌الله مرعشي‌نجفي علاوه بر اينكه بنيانگذار كتابخانه‌اي با آن عظمت بودند مرجعيت تقليد شيعه را هم بر عهده داشتند، آيا اين قضيه بر رفتار ايشان در خانه تأثير داشت؟

ما طي اين همه مدتي كه با پدر مأنوس بوديم هيچ موقع تغييري به‌خاطر هيچ نوع مقامي از ايشان نديديم. از همان اول ايشان رفتار خوبي با اعضاي خانه و به‌خصوص مادرم داشتند و حتي خاطرم نيست كه ايشان را تو خطاب كرده باشند. به‌طور كلي تكبر در ايشان راه نداشت و تمام فعاليت خود را وظيفه‌اي براي حفظ اسلام و به‌خصوص شيعه مي‌دانستند. ايشان حفظ شيعه را واجب‌ترين كار مي‌دانستند و حتي بسيار هم به من تأكيد داشتند كه فرزندم! تا جايي كه مي‌تواني كتب شيعه را حفظ كن چرا كه دشمنان مي‌دانند اگر اين فرهنگ از بين برود ديگر مانعي براي اعمال شيطاني آنها نخواهد ماند. ما در تاريخ نمونه‌هاي زيادي داريم كه استعمار به‌دنبال از بين بردن منابع شيعه بود كه 4 كتاب اصلي شيعه كه امروز از منابع اصلي فقها محسوب مي‌شود زماني داشت از بين مي‌رفت كه علامه مجلسي با مجاهدت زياد توانست آنها را نجات دهد و هزاران نسخه از آنها را به كمك شاگردان خود تصحيح و منتشر كند كه الان 2 نسخه از آن كتب خطي با دستخط علامه مجلسي در كتابخانه موجود است.

  • به‌طور كلي رفتار آيت‌الله مرعشي با فرزندان چطور بود؟

پدرم با همه فرزندان مهربان بودند و با وجود مشغله و خستگي زياد هيچ موقع از ما غافل نمي‌شدند و همواره به فكر تربيت ما بودند. ايشان هيچ موقع ما را به اسم كوچك صدا نمي‌زدند و معمولا كلمه «شيخ» يا «حاج» را به ابتداي اسم ما اضافه مي‌كردند و اعتقاد داشتند كه اگر من به فرزندانم احترام بگذارم ديگران هم همين كار را مي‌كنند. اين رفتار تنها با ما نبود بلكه با مادر ما هم همين رفتار را داشتند و چه بسا عميق‌تر. حتي ايشان اواخر عمر با آن مقامي كه داشتند كنار مادرم مي‌نشستند و سبزي پاك مي‌كردند. به ما هم بسيار توصيه مي‌كردند كه نسبت به همسرهاي خود مهربان باشيد و هيچ كدام حق نداريد به هم تحكم كنيد چرا كه اين كار باعث ناراحتي بين طرفين مي‌شود. خاطرم هست يك‌بار سر سفره تشنه بودم و به همسرم گفتم كه براي من آب بياور، پدرم سريع گفتند كه همسرم بنشيند و به من هم گفتند كه «برده نياوردي. اگر آب مي‌خواهي خودت بلند شو و آب بيار». ايشان تا اين حد نسبت به رفتارها حساس بودند. رفتار مرحوم پدرم تنها به تربيت ما معطوف نمي‌شد بلكه ايشان در جواني هم بسيار به رفتارهاي خود دقت مي‌كردند. جالب است اين خاطره كه زماني كه پدرم جوان بودند روزي در خانه، مادرشان مي‌گويد كه «برو و پدرت را براي شام بيدار كن». پدر من وقتي كه سراغ پدربزرگم رفته مي‌بيند كه او در حال مطالعه خوابش برده. هر طور فكر مي‌كند كه چطور او را بيدار كند كه ناراحت نشود و نترسد، به اين نتيجه مي‌رسد كه صورت خود را به كف پاي پدرش بكشد و همين كار را هم انجام مي‌دهد. پدربزرگم كه از خواب بيدار مي‌شود و اين صحنه را مي‌بيند دعا مي‌كند كه «اميدوارم خدا تو را از حافظين دين قرار دهد».

  • شما به‌عنوان فرزند آيت‌الله مرعشي‌نجفي مهم‌ترين ويژگي ايشان را در چه چيزي ديديد؟

يكي از ويژگي‌هاي پدرم استفاده از امكانات داخلي بود؛ مي‌فرمودند: «من از روز اولي كه خودم را شناختم و روي پاي خودم ايستادم، از البسه خارجي استفاده نكرده‌ام». و تا آخر عمرشان هم همينطور بودند و مي‌فرمودند: «اين يك راه مبارزه با استعمار و استعمارگران است». حتي وقتي من هنوز كوچك بودم، خياط آمد و به ايشان گفت: «آقا دكمه از خارج مي‌آيد و براي قبا ناچاريم از آن استفاده كنيم». ايشان اجازه ندادند و مدتي در اين فكر بودند كه چه بكنند، بعد يكي گفت كه بعضي از خانم‌ها در خانه از اين قيطان‌هايي كه به لب عبا مي‌دوزند، شبيه دگمه درست مي‌كنند و شما مي‌توانيد اين را به خياط بدهيد و لذا لباس‌هاي ايشان هيچ وقت دگمه نداشت و از همين قيطان‌هايي كه در داخل توليد مي‌شد استفاده مي‌كردند. يا حتي زماني كه به اسپانيا رفته بودند هرقدر به ايشان اصرار كردند كه اجازه بدهيد برايتان هديه‌اي تهيه كنيم نگذاشتند و تنها خواستند كه اگر كتاب خطي‌اي هست براي ايشان بياورند كه نسخه‌اي از انجيل كه اكنون در كتابخانه هم موجود است به ايشان هديه دادند.

يكي ديگر از بارزترين خصوصيات اخلاقي ايشان، علاقه و اظهار ارادت و توسل و تضرع شديد نسبت به ائمه معصومين(ع) بود. ايشان مي‌فرمودند: «از روزي كه خودم روي پاي خودم ايستادم، هرگاه لباس نويي مي‌دوختم، نخستين بار مي‌بردم در حرم‌هاي ائمه(ع) ‌آن را متبرك كرده، بعد از آن استفاده مي‌كردم». ساختمان كتابخانه، مدرسه، حسينيه يا هر ساختماني كه مستقيم زيرنظر ايشان ساخته مي‌شد، وقتي گودبرداري مي‌كردند، ايشان مقداري از تربت سيدالشهدا(ع) را در پي‌هاي آن مي‌ريختند ومي‌فرمودند: «با اين تربت ،من اينجا را بيمه مي‌كنم». به‌خصوص هر وقت مشرف مي‌شدند به حرم، در آستانه حرم هنگام ورود، خودشان را روي زمين مي‌انداختند و محاسنشان را روي خاك‌هاي در ورودي حرم مي‌ماليدند و به ما مي‌گفتند شماها مثل اينكه خجالت مي‌كشيد اين كار را انجام دهيد، اين خجالت باعث مي‌شود شما از در خانه اينها دور شويد و شما بايد كاري كنيد كه ديگران هم تأسي كنند. علاوه بر اين، در مجالس روضه‌خواني هركجا نام مبارك ائمه معصومين(ع) برده مي‌شد، ايشان واقعا بي‌اختيار اشك مي‌ريختند و آن زمان كه حالشان مساعد بود، به‌طور ناشناس شب‌هاي عاشورا كرارا در ميان جمعيت‌هاي عزادار مي‌رفتند و به سينه‌زني مي‌پرداختند و مي‌فرمودند: «من با اين سينه‌زني خودم را در طول سال بيمه مي‌كنم». همچنين مي‌فرمودند: «من در اين مدتي كه در قم هستم، هر گاه مشكلي داشتم مي‌رفتم حرم مطهر حضرت معصومه(س) و چند ساعت در آنجا متوسل مي‌شدم و معمولا گره‌گشايي مي‌شد». ايشان از روي عشق و علاقه خاصي كه به ائمه معصومين(ع) داشتند، سعي مي‌كردند خودشان را خادم ائمه اطهار(ع) بدانند و سعي هم داشتند كه از طريق مكتوب باشد؛ يعني واقعا خادم آنجا باشند. لذا داراي‌ چندين حكم افتخاري در حرم‌هاي مشاهد مشرفه؛ شامل منصب تدريس و خدمت افتخاري در حرم مطهر فاطمه معصومه(س) در قم، منصب خدمت افتخاري در حرم حضرت ثامن الحجج(ع)، منصب تدريس و خدمت افتخاري در حرم سيدالشهدا(ع) در كربلا، منصب تدريس و نقابت سادات و خدمت افتخاري در حرم حضرت ابوالفضل‌العباس(ع)، منصب خدمت افتخاري در حرم احمد بن الامام‌موسي‌بن‌جعفر(ع) معروف به شاه‌چراغ در شيراز، منصب خدمت افتخاري در حرم حضرت عبد‌العظيم حسني در شهرري، منصب خدمت افتخاري در بقعه سيدجلال‌الدين اشرف از احفاد امام موسي بن جعفر(ع) در آستانه اشرفيه گيلان و منصب خدمت افتخاري در حرم علي بن‌الامام محمدباقر(ع) در مشهد اردهال كاشان بودند. لذا هميشه در پايان دست‌نوشته هايشان مرقوم مي‌فرمودند: «خادم علوم آل محمد(ص)»، «خادم اهل بيت عصمت و طهارت».

  • شهاب‌الدين از ماست

همه حالات و رفتارهاي مرحوم آيت‌الله سيدشهاب‌الدين مرعشي‌نجفي براساس سلوك عرفاني بود و تا جايي پيش رفته بودند كه بعضا بر باطن افراد هم احاطه داشتند اما شايد يكي از جالب‌ترين خاطراتي كه از ايشان به ياد دارم مربوط مي‌شود به بعد از فوتشان كه در يكي از مراسم ترحيم ايشان، آيت‌الله بهجت را ديدم و ايشان فرمودند كه «شخصي در خواب به محضر امام زمان(عج) شرفياب شد و از ايشان درباره آيت‌الله مرعشي پرسيد، امام هم دوبار در پاسخ گفتند كه شهاب‌الدين از ماست». بعدها مشخص شد كه خود آيت‌الله‌بهجت بودند كه به خدمت امام(عج) رسيدند.

  • مسيري به قدمت تاريخ تشيع

از در ورودي كه وارد كتابخانه آيت‌الله مرعشي شديم نخستين چيزي كه توجه ما را به‌خود جلب كرد مقبره اين عالم بزرگ شيعه بود كه بنا به وصيت خودش آنجا قرار گرفته تا خاك او زير پاي طالبان علم باشد. انگار تمام تاريخ اسلام در يك جا جمع شده بود و ما داشتيم در اين 1400سال راه مي‌رفتيم. كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي به معجزه بيشتر شبيه است تا به كتابخانه و وقتي آن همه كتاب خطي كه بيش از 75هزار عنوان نسخه خطي در 35هزار جلد را مي‌بيني به تلاش‌هاي اين مرد پي مي‌بري. ‌اين كتابخانه‌ امروز به لحاظ حجم نسخه‌هاي خطي كهن، سومين كتابخانه جهان اسلام پس از كتابخانه سليمانيه تركيه و دارالكتب مصر محسوب مي‌شود. وقتي آيت‌الله سيدشهاب‌الدين مرعشي در نجف‌اشرف به تحصيل اشتغال داشت، هسته اوليه كتابخانه شكل‌گرفت‌. درآن زمان وي در ابتدا فهرستي از كتاب‌هاي ارزشمند خطي و چاپي نادر را كه در كمتر كتابخانه‌اي يافت مي‌شد تهيه كرد؛ به اميد آنكه بتواند به‌تدريج آنها را به‌دست آورد. پس از مهاجرت به قم در سال1342، 12سال بعد در شهريور 1354 ساختمان كتابخانه را افتتاح مي‌كند به‌علت منحصربه‌فرد بودن كتابخانه به‌لحاظ منابع موجود و افزايش متقاضيان، در سال1369 بر وسعت كتابخانه افزوده مي‌شود كه درحال حاضر با زيربناي 21000مترمربع در 7طبقه بنا شده است. به لحاظ حقوقي اين كتابخانه از سوي بنيانگذار آن در تاريخ 46/11/9 وقف عام شده است و در سال 1376 طبق مصوبه‌اي در فهرست نهادهاي رسمي عمومي غيردولتي ثبت شد.‌ ورودي مخزن كتب خطي كاملا شبيه خزانه بانك است و وقتي وارد آن مخزن مي‌شوي، تازه مي‌فهمي كه چرا اين در براي آن انتخاب شده است؛ ويترين‌هايي كه پر از كتاب‌هاي مختلف خطي است و دور تا دور هم كتاب‌هاست كه به‌ترتيب با جلدهاي رنگ و رو رفته چيده شده‌اند. نخستين كتاب داخل ويترين، قرآني است به خط كوفي كه كارشناسان آن را به يكي از ائمه اطهار(ع) منسوب كرده‌اند و با ديدن آن اشك در چشم حلقه مي‌زند كه چطور كتابي به اين ارزشمندي تا الان حفظ شده است. كتاب‌ها به زبان‌هاي فارسي، عربي، تركي، اردو، سانسكريت، پهلوي، اوستايي و كجراتي در موضوعات علوم اسلامي و غيراسلامي وجود دارد. برخي از آنها اهدايي و برخي ديگر توسط رئيس كتابخانه از كشورهاي مختلف خريداري شده است. سند ازدواج امام‌خميني (ره) هم در آنجا ديده مي‌شود. به بخش ديگر كتابخانه مي‌رويم گنجينه نسخه‌هاي چاپي بسياركهن. در اين گنجينه نمونه‌هايي از نسخه‌هاي چاپي خيلي قديمي قرار دارد كه مشتمل بر نسخه‌هايي به عربي، فارسي، تركي، لاتين و ارمني است كه در سده‌هاي دهم و يازدهم هجري چاپ شده‌اند؛ ازجمله آنها مي‌توان به القانون و النجاه ابن‌سينا، چاپ ١٥٩٣م، تحرير اقليدس‌ از خواجه نصيرالدين طوسي چاپ رم ١٥٩٣م، نزهه المشتاق‌ شريف ادريسي چاپ رم ١٥٩٢م، ترجمه كتاب شرايع‌الاسلام محقق حِلي به زبان روسي و شاهنامه فردوسي چاپ بمبئي هند سال ١٢٧٢ق با تصاوير رنگي اشاره كرد. پيش از رفتن به بيمارستان كتاب، به گنجينه اشياي غيرمكتوب مي‌رويم. در اينجا اشيايي مانند اسطرلاب، قفل‌هاي فولادي مساجد و مدارس قديمي و سكه‌هاي قديمي كه 96 قطعه آن درقم ضرب ‌‌شده وجود دارد. بيمارستان كتاب جايي است كه اولا بوي داروي ضدباكتري كتاب به‌شدت بيني را مي‌سوزاند و بعد از قرنطينه كتاب‌هاي تازه وارد در اين داروها، آنهايي كه آسيب ديده ، ترميم ‌و به مخزن فرستاده مي‌شوند. در انتهاي بازديد وقتي به راهروي كتابخانه اين مرجع بزرگ قدم مي‌گذاريم و از پشت يك ويترين شيشه‌اي سجاده، عصا، عمامه، پيراهن سفيد، نعلين زرد رنگ و عكس بزرگي كه در حال كلنگ زدن اين بناي عظيم است را مشاهده مي‌كنيم، اوج سادگي و فروتني اين مرد بزرگ، آدم را متحير مي‌كند. دست‌خطي از مرحوم آيت‌الله مرعشي نجفي در اين كتابخانه وجود دارد كه نشان مي‌دهد كل دارايي ايشان در زمان آغاز احداث اين كتابخانه تنها 350ريال و مقروضات وي بالغ بر 15ميليون ريال بوده و اين نشانه توكل واقعي به خداست.

کد خبر 294743

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha