ساعت 9 و 10 دقیقه روز سهشنبه 30 مرداد، دقایقی از آغاز جشنواره «جای پا» (جوان ایرانی و پرسشهای امروزین) که توسط خانه شهریاران جوان و با حضور 600 نفر از دانشجویان و اساتید دانشگاه در تالار ابن سینای دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار میشد نگذشته بود که ناگهان صدای فریادهای مرد جوانی که صورتش را با روسری خاکستری رنگی پوشانده بود در فضای سالن پیچید.
صدای مرد جوان که از در انتهای سالن وارد شده بود، در ابتدا چنان نامفهوم بود که کسی متوجه صحبت های او نمی شد.
جوان ناشناس که پیراهن سفیدی به تن داشت در حالی که از مسئولان میخواست درها را ببندند فریاد میزد که « ناراحت است و میخواهد حرف بزند».
او برای آنکه نشان دهد واقعا درتصمیم خود مصر است ، اسلحهای را که همراه داشت مسلح کرد و 2 تیر هوایی شلیک کرد و به این ترتیب آژیر خطر یک گروگانگیری عجیب به صدا درآمد.
با آغاز گروگانگیری، بیش از 100 دانشجو که در طبقه دوم تالار بودند و تعدادی از دانشجویان که نزدیک درهای خروجی طبقه پایین تالار بودند به سرعت آنجا را ترک کردند و تنها 500 نفر از حاضران طبقه اول در سالن ماندند.
جوان ناشناس با صدای بلند تهدید میکرد ، برای لحظاتی سالن در وحشت و سکوت فرو رفته بود و دانشجویان ناباورانه به مرد جوان که روسری را از صورتش برداشته بود خیره شده بودند.
لحظات ابتدایی با سردرگمی و شوک گذشت، در همین زمان دکتر علیرضا بهشتی فرزند شهید آیت الله بهشتی که برای سخنرانی به مراسم دعوت شده بود، با خونسردی از مرد جوان که انگار از مواجهه با این همه چشم که به او زل زده بودند ، دست و پایش را گم کرده و عصبی شده بود خواست خودش را کنترل کرده و به بالای سن بیاید و حرف بزند.
مرد جوان که به نظر میرسید تعادل روانی ندارد کم کم شروع به صحبت کرد، او بعد از معرفی نام و نام خانوادگیاش گفت که یک مامور اخراجی پلیس است و همان کسی است که 2 سال قبل در مدرسه رازی ،بچههای مدرسه را گروگان گرفته است.
« من دو تا سی دی دارم که باید آن را نشان دهید»، این نخستین خواستهای بود که مرد جوان مطرح می کرد، او مدعی بود که این سی دی ها مربوط به اراذل و اوباش است، اما مسئولان برگزاری جشن با بیان اینکه سیستم تصویری محل مشکل دارد از پخش سی دی خودداری کردند و تنها برای چند ثانیه صدای نامفهوم فیلمها پخش شد،مرد جوان وقتی که دید مسئولان از پخش فیلم خودداری می کنند اصرار چندانی نکرد.
دقایقی بعد وقتی خانم محمد زاده از مسئولان برگزاری جشنواره با شجاعت خود را به نزدیکی مرد مسلح رساند و از اوخواست اسلحهاش را کنار بگذارد و به جای تهدید با اسلحه، حرفهایش را به آرامی بزند، مرد جوان در نهایت تعجب، اسلحهاش را کنار گذاشت و درحالی که به بیش از 100 نفر از حضار اجازه خروج از سالن را داد، سخنرانی طولانی خود را آغاز کرد.
حالا هر چه زمان میگذشت حاضران بیشتر متوجه میشدند با گروگانگیر عجیبی روبروهستند که بیش از آنکه انگیزه خاصی داشته باشد تنها برای عقده گشایی و گفتگو اقدام به گروگانگیری کرده است.
از این به بعد موضوع گروگانگیری بیشتر به یک شوخی بامزه شبیه شده بود تا یک گروگانگیری خشن واقعی،هربار که مرد جوان حرفی می زد دانشجویان با کف زدن اورا تشویق میکردند، گروگانگیر که لباس سفیدی به تن داشت و با لهجه خاصی حرف می زد اعتراضی به دانشجویانی که دوربین موبایل های خود را به سمت او گرفته بودند نمیکرد و به سئوالات دانشجویان پاسخ می داد.
او مثل اینکه باورش شده بود که در حال کنفرانس دادن در کلاس درس دانشگاه است، همزمان با سخنرانی خود از داخل بسته سیاهی که همراه داشت مدارکی را بیرون می آورد و از دانشجویان میخواست آن را دست به دست کنند، مدارکی که نشان دهنده بیماری روانی مرد جوان و تایید پزشکان بود.
«من اخراجی پلیس هستم»،او این جمله را گفت و شروع کرد به تعریف داستان سالهای خدمت خود و باز هم برگههای زیادتری را در میان جمعیت توزیع کرد، حرفهای او طوری گل کرده بود که وقتی او اجازه داد برای بار دوم گروگانها از سالن خارج شوند تنها 30 یا 40 نفر از سالن بیرون رفتند و بقیه شاید تصمیم گرفتند بمانند و آخر این گروگانگیری عجیب را ببینند.
در بیرون از سالن
در بیرون از سالن تیم های ویژه پلیس تحت فرماندهی مستقیم سردار رادان تمامی رفتارهای مرد گروگانگیر را تحت نظر قرار داده بودند و آماده بودند تا در صورتی که مرد جوان بخواهد دست به اقدام خشنی بزند، در عملیاتی برق آسا و ضربتی او را به زانو درآورند، اما با تدبیر فرمانده پلیس پایتخت مذاکره روانی برای تسلیم گروگانگیر در دستورکار قرار داشت.
سردار رادان و سردار ایازی مشاور شهردار پایتخت با صحبت های خود و اقدامات روانشناسانه از مرد جوان میخواستند به جای دست زدن به اقدامی خشن به حرف زدن ادامه دهد و سرانجام این گفتگوها پایان خوشی را رقم زد.
تسلیم به پلیس
حالا نزدیک به دو ساعت از آغاز گروگانگیری گذشته بود ، مرد جوان خودش هم انگار از پرچانگی خسته شده بود، یکباره اسلحهاش را برداشت و شروع به بازکردن خشاب آن کرد، او با سرعت گلولهها را از اسلحه خارج کرد و آن را به دانشجویان داد و سرانجام نیز بدنه اسلحه را به یکی از دانشجویان داد، اما او در آخرین لحظهها به دانشجویان گفت که این گروگان گیری را به خاطر مادرش که در بیمارستان بستری است و پولی برای عمل کردن او ندارد رقم زده است و دقایقی بعد خود را تسلیم پلیس کرد.
به این ترتیب ماجرای گروگانگیری در تالار ابن سینا به پایان رسید، لحظاتی بعد دانشجویانی که هنوز در سالن بودند به آرامی سالن را ترک کردند.
در حاشیه خبر
سید مجید حسینی مشاور رسانهای شهردار که در این همایش حضور داشت درباره حادثه گروگانگیری گفت در این برنامه که از سوی خانه شهریاران جوان به مناسبت بزرگداشت آیت الله شهید بهشتی تحت عنوان « جوان ایرانی و پرسشهای امروزین » برگزار شد، نزدیک به 600 نفر از دانشجویان حضورداشتند که خوشبختانه با خونسردی و شجاعت حاضران و برخورد روانشناسانه فرزند آیت الله شهید بهشتی و یکی از مسئولان همایش ماجرا به خوبی پایان یافت و ساعاتی بعد از حادثه دوباره برنامهها از سرگرفته شد و دکتر علیرضا بهشتی نیز مجددا پشت تریبون قرار گرفته و خاطرهای از برخورد آرام و متین شهید بهشتی با مردی که در یکی از سخنرانیهای ایشان توهین کرده بود را بیان کرد که با تشویق حاضران روبرو شد.