دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۵:۱۶
۰ نفر

همشهری آنلاین: صحبت‌های رئیس جمهور در مورد کمپ خدا، نگاه عربستان و ترکیه به اتفاقات خاورمیانه و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های صبح دوشنبه-۲۸ اردیبهشت-جای گرفتند.

روزنامه کیهان در ستون سرمقاله‌اش با تيتر«کمپ کدخدا خبری نبود» نوشت: روزنامه کیهان؛۲۸ اردیبهشت

از اردیبهشت ۹۲ که آقای روحانی گفت آمریکا کدخداست و بستن با کدخدا راحت‌تر است، دو سال می‌گذرد. او در این دو سال حتما باتجربهتر شده است. شاهد این ادعا سخن رئیس‌جمهور در روز مبعث خطاب به برخی شیوخ عرب بود مبنی بر اینکه «به کمپ پیامبر (ص) و قرآن پناه ببرید، به سوی کمپ دیوید نروید. کمپ اسلام و پیامبر می‌تواند منجی شما باشد». این سخن به آن کلام حکیمانه مقتدای انقلاب نزدیک است که دو هفته پیش در جمع کارگران فرمودند «کلید حل مشکلات اقتصادی در نیویورک و لوزان و ژنو نیست، در داخل است.»

از ۱۷-۱۸ ماه پیش غوغایی در فضای رسانه‌ای و سیاسی برپا شد حاکی از اینکه مذاکره با آمریکا معجزه می‌کند. هزاران تی‌تر اول به بزرگی «امام آمد»، «شاه رفت» و «خرمشهر آزاد شد» همزمان بر صفحات نخست برخی نشریات نقش بست مبنی بر اینکه «جهان در انتظار اتفاق نیویورک»، «چرخش غیرمنتظره واشنگتن در برابر تهران»، «طرح اوباما برای آزادی دارایی‌های تهران»، «مرگ و فروپاشی تحریم‌ها»، «فتح‌الفتوح بزرگ قرن»، «پیروزی مشعشع تاریخی»، «دستان بن‌بست‌شکن کری- ظریف»، «پرواز مستقیم تهران- نیویورک»، «بازگشت پژو- نتیجه ژنو»، «اینجا ایران؛ همه خوشحالند» و «تابو شکست». اما به فاصله چند ماه، برخی از همین بزک‌کنندگان کمپ دیوید و نیویورک و ژنو و مسقط و وین، اندک اندک زبان به اعتراف گشودند و گوشه‌ای از بسیار را بازگفتند.

از جمله روزنامه اعتماد نوشت «با درایتی که ایران نشان داد تحلیلگران بر این باور شدند که این رویکرد مثبت، بهانه را برای ادبیات بی‌ادبانه و توهین‌آمیز و تهدیدآمیز از سیاستمداران آمریکا خواهد گرفت. متاسفانه سخنان تهدیدآمیز سیاستمداران آمریکایی نشان می‌دهد تحلیلگران سیاسی تصور و تصویر اشتباهی از اوضاع و احوال رویکرد آمریکائیان داشته و دارند.» (به قلم مدیر مسئول- ۶ بهمن ۹۲) و «اینکه بخواهیم از آثار توافق به عنوان منجی اقتصاد کشور یاد کنیم، یک نوع سوء تدبیر در مدیریت انتظارات اقتصادی است». (۲۴ آبان ۹۳)

از همین قبیل بود دو تحلیل روزنامه شرق در روزنامه‌های ۱۴ و ۱۵ دی ماه ۹۳ مبنی بر اینکه «دولت تا کی می‌خواهد بی‌تدبیری‌های خود در زمینه تورم را پای دولت سابق بنویسد؟ افزایش قیمت‌ها نگرانی‌های جدی متوجه اقشار آسیب‌پذیر می‌کند... اگر مذاکرات هسته‌ای عامل اصلی افزایش قیمت‌ها نیست (که نیست)، دولت رسما باید با عاملان افزایش قیمت‌ها برخورد کند» و «بی‌برنامگی دولت و تمرکز تمام برنامه‌های آن بر روی مذاکرات، موجب بالا رفتن تورم و فشار اقتصادی بر مردم شده است. یکی از دلایل اصلی رشد نرخ ارز پس از مذاکرات هسته‌ای سوم آذر و توافق ژنو می‌تواند این باشد که دولت تمام برنامه‌های خود را به مشخص شدن نتایج مذاکرات معطوف کرده است. دولت بسیار منفعلانه عمل می‌کند و به خاطر مذاکرات تمام راه‌های کنترل تورم را‌‌ رها کرده و عملا با تکرار سیاست‌های نادرست، جامعه را در مارپیچ تورم قرار داده است.»

دو هفته بعد روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی تصریح کرد «حذف تحریم صنعت خودرو پس از توافق ژنو، در حد حرف و دروغ بود و در عمل هیچ اتفاقی نیفتاد. ۲ روز بعد (۲۸ دی) فرشاد مومنی اقتصاددان اصلاح‌طلب طی سخنانی در موسسه دین و اقتصاد که از سوی همین نشریات منتشر شد، تصریح کرد «همایش اقتصاد ایرانی، اعلام بی‌برنامگی دولت ۲ ساله بود.» رئیس‌جمهور در آن همایش اقتصادی موضوعاتی چون رفراندوم، وصل نبودن آرمان به سانتریفیوژ و بی‌ارتباطی آرمان با مذاکرات را پیش کشیده بود. یک ماه بعد روزنامه آرمان از قول یک اقتصاددان دیگر نوشت «آمریکا در حال موش دواندن در مذاکرات هسته‌ای است و دولت نباید با دلخوش کردن به مذاکرات چشم امید به گشایش اقتصادی از خارج داشته باشد. لازم است نسبت به تله‌ای که ممکن است آقای روحانی در آن گرفتار شود، هشدار دهیم. حتی اگر رابطه ایران و آمریکا از حالت تنش خارج شود، مگر آمریکایی‌ها دلشان به حال اقتصاد ما سوخته که بخواهند صدقه بدهند؟ نه آن‌ها دنبال چپاول هستند. چرا آمریکا اجازه برداشتن یکجای تحریم‌ها را نمی‌دهد؟»

اگر از آقای هاشمی تا دویچه وله می‌گفتند دولت در زمینه مذاکره با آمریکا تابوشکنی کرده، اما ما‌به‌ازای این هزینه بزرگ از حیثیت ملی نتیجه‌ای عاید نشد. فقط دویچه وله نبود که مرداد سال گذشته عنوان کرد «این تابوشکنی و عبور از خط قرمزهای جمهوری اسلامی، دستاوردی روشن برای دولت روحانی نداشته است.» ۲۳ آذر۹۳ احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آرمان تصریح کرد «یکی از اشتباهات دولت، وعده صد روزه بود... دولت در زمینه گره زدن مشکلات اقتصادی به مسائل خارجی و مذاکرات هسته‌ای قطعاً با مشکلات بزرگ‌تری برخورد خواهد کرد. من تا پیش از پایان این دور از مذاکرات به دوستان خوشبین هشدار می‌دادم که اگر آمریکا در چارچوب تعیین شده به ایران جواب مثبت بدهد و با ایران به توافق برسد دیگر آمریکا نیست.

آمریکایی‌ها پس از ۳۰ سال در حال عقده‌گشایی هستند. ما باید خود را مهیای شرایطی کنیم که بتوانیم یک مدت طولانی با این تحریم‌ها زندگی کنیم. اینکه ما فکر کنیم که یک‌شبه تمامی تحریم‌ها برداشته می‌شود اشتباه است. دولت نباید از ابتدا همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد تحریم‌ها قرار می‌داد. اگر دولت با‌‌ همان همتی که در مذاکرات هسته‌ای از خود نشان داده به مسائل اقتصادی و معیشتی مردم توجه می‌کرد، بسیاری از مشکلات تاکنون حل شده بود.»

می‌توان گفت چند خطای بزرگ در این مسیر رخ داد. ۱- حراج امنیت ملی و استراتژی سیاست خارجی در رقابت انتخاباتی دو سال پیش ۲- کاریکاتوری کردن کارکردهای دولت به نحوی که سر فربه آن وزارت خارجه با تک موضوع «مذاکره معطوف به آمریکا» باشد و باقی پیکره آن لاغر و نحیف بماند ۳- دست کم گرفتن خود و مذاکره از موضع پایین ۴- بستن دست تیم مذاکره کننده به واسطه ضعیف و ناتوان و مستأصل نشان دادن خود و اظهار علاقه و شیدایی مفرط نسبت به معجزه مذاکره با آمریکا ۵- حسن ظن به شیطان بزرگ در بحبوحه خصومت او. رهبر حکیم انقلاب هر چند کمترین خوش‌بینی و اعتمادی نسبت به آمریکا نداشتند اما با حسن ظن نسبت به دولت، بسط ید و فرصت مهمی را در قالب «نرمش قهرمانانه» برای دولت یازدهم فراهم کردند که متأسفانه به بد‌ترین شکل و در قالب نرمش منهای قهرمانی - خوردن چوب و پیاز با هم- به اجرا درآمد. گارد آغازین دولت و برخی حامیانش در این زمینه به تعبیر رادیو فرانسه گارد «فروشنده مشتاق و بدهکار» بود. خشت این تعامل از ابتدا کج و نامتوازن نهاده شد. آمریکای متهم، در موضع مدعی‌العمومی و مطالبه‌گری و قاضی‌القضاتی نشست و شروع به صدور کیفرخواست علیه ما کرد. نام مسئولیت صیانت از حقوق ملی را در این چالش مذاکره نمی‌شود «معامله» گذاشت اما اگر هم معامله باشد کجای تعامل ۲ سال اخیر رنگ و بوی معامله و احترام متقابل دارد؟

ما در این تعامل دو ساله اجازه دادیم رژیم حقوقی ویژه‌ای برخلاف رژیم حقوقی ان‌پی‌تی علیه ما برقرار کنند در حالی که رژیم تحریم‌ها سر جای خود بماند. به راستی حتی اگر ۱۷ درصد تحریم‌ها طبق توافق نهایی برطرف شود- که نمی‌شود- آیا به اعتبار آن ۸۳ درصد تحریم‌های باقی مانده می‌توان گفت تحریم‌ها برداشته شده است؟! به همین دلیل پاتریک کلاوسون مدیر تحقیقات در مؤسسه واشنگتن اعلام می‌کند «قرار نیست توافق نهایی تأثیر مثبت بر اقتصاد ایران بگذارد». این حرف، تکیه کلام جان کری و اوباما و دیگران است که طرف توافق ما هستند. درست به همین دلیل بود که‌گری سیمور مشاور سابق اوباما اسفند ۹۲ تأکید کرد «توافق ژنو و نظارت‌های گسترده‌تر حداقل باید برای ۲۵ سال تمدید شود». و ۲۱ اردیبهشت سال گذشته نیویورک تایمز تصریح کرد «آمریکا طبق توافق ژنو می‌تواند تا ۵۰ سال به ایران اعتماد نکند و مانع از عادی شدن پرونده شود. صرف وجود بازرسی‌های سر زده کافی نیست. آمریکا باید یک مکانیزم محکم را به اجرا بگذارد. در توافق ژنو تصریح شده تا زمانی که همه شروط قرارداد نهایی تکمیل نشده، با ایران مانند یک قدرت عادی هسته‌ای رفتار نخواهد شد؛ ایران هم این اصل را پذیرفته است»!

این‌ها راز اظهارنگرانی‌های چندباره رهبر معظم انقلاب است که فرمودند؛ «با اینکه این دوستان و برادران، برادران خوبی هستند، برادران امینی هستند و می‌دانیم که دارند برای صلاح کشور تلاش می‌کنند، در عین حال من نگرانم چون طرف مقابل طرف حیله‌گری است. اهل حیله‌گری و خدعه و از پشت خنجر زدن است». خطاهای بزرگ را باید جبران کرد. اعتماد به نفس باید در دولت محترم- و به تبع آن تیم مذاکره کننده- موضوعیت پیدا کند. ما دست بر‌تر را در مذاکرات داریم. به تعبیر نشریه واشنگتن اگزماینر در تاریخ ۲۵ اسفند ۹۳ «آمریکا باید بیشترین امتیازات را از ایران بگیرد ولی نبوغ رهبر عالی ایران باعث شده ایران با دست پر در مذاکرات ظاهر شود. موضع رهبر ایران مبنی بر اینکه آمریکا باید امتیاز دهد، موضع دولت را در مذاکرات تقویت کرده است.

ری تاکیه عضو شورای روابط خارجی آمریکا می‌گوید ایران بار‌ها در ضعیف‌ترین موضع وارد مذاکرات شده اما با مدیریت رهبر با دستی پر در مذاکرات ظاهر شده است. (آیت‌الله) خامنه‌ای توانسته توازن اصولگرا‌ها و تکنوکرات‌ها را به عنوان جبهه واحد حفظ کند». به اعتبار همین مدیریت مجال‌آفرین و فرصت‌ساز است که روزنامه گاردین ۱۴ مهر ۹۳ تصریح کرد «ایران و ثبات و امنیت آن یک استثنا در خاورمیانه آشوب زده است» و آذرماه‌‌ همان سال روزنامه هافینگتون پست نوشت «واقعیت‌های خاورمیانه، تحلیل آیت‌الله خامنه‌ای درباره قدرت ایران و توهم آلوده بودن ارزیابی‌های اوباما را تأیید می‌کند. امروز نفوذ ایران در منطقه بسیار بیشتر از آمریکاست.»

این خطای بزرگی است که تیم مذاکره کننده در لوزان و وین و قبل از آن تکلیف همه امتیازهایی را که باید بدهیم- از جمله درباره فردو، نطنز، اراک، بازرسی‌ها و... - روشن کرده باشند و تازه اکنون گفته شود که تکلیف لغو تحریم‌ها روشن نیست و مشغول مذاکره در وضعیت اختلاف هستیم! این اتفاق مانند آن است که به فرزند خود مبلغی پول بدهید که برود و مثلاً برای شما یک تلویزیون بخرد اما در عمل پول نقد را بدهد و بدون انجام مأموریت بازگردد.


اگر سخن آقای ظریف سخن درستی است که ما به آمریکا اعتماد نداریم، آنچه در عمل در حال وقوع است خلاف این اصل درست کلی است. امروز کسی شک ندارد که آمریکا در حال موش دواندن است. آمریکا بار‌ها در حق ما و دیگران در وین، ژنو، نیویورک، اسلو و کمپ دیوید، خیانت و بدعهدی کرده است. سخن درست‌‌ همان است که آقای روحانی گفت: «به کمپ اسلام و قرآن پناه ببرید؛ کمپ دیوید نمی‌تواند منجی شما باشد».

  • ریاست دلجویی امریکا مقابل اعراب

روزنامه ایران به قلم محمد مهدی مظاهری استاد دانشگاه در ستون سرمقاله‌اش نوشت: روزنامه ایران؛۲۸ اردیبهشت
رئیس جمهوری ایالات متحده از شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس دعوت کرد برای شرکت در یک نشست مشترک و گفت‌و‌گو درباره مسائل مهم منطقه‌ای، از جمله توافق هسته‌ای با ایران و نیز نقش تهران در برخی تحولات منطقه‌ای به امریکا سفر کنند. کاخ سفید پیش‌تر بر همکاری‌ امنیتی بین امریکا و اعضای شورای همکاری خلیج فارس تأکید کرده و گفته بود هدف از دعوت سران کشورهای عرب حوزه خلیج فارس برای شرکت در نشست مشترک با باراک اوباما این است که به آن‌ها اطمینان داده شود واشنگتن نگرانی‌های این کشور‌ها را نادیده نخواهد گرفت و به تأمین امنیت آن‌ها متعهد است.

ولیعهد عربستان، امیر کویت، امیر قطر، معاون نخست وزیر عمان، ولیعهد بحرین و ولیعهد امارات متحده عربی در این نشست حضور داشتند. برخی غیبت سران عربستان، بحرین و امارات در نشست کمپ دیوید را نشانه ناخشنودی آن‌ها از رویکرد واشنگتن در برابر ایران می‌دانند. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد نشست کمپ دیوید اهداف مختلفی را دنبال کرده و دارای آثار و پیامدهای متعددی برای منطقه خاورمیانه و خلیج فارس بود:
۱. چنان که از موضعگیری کشورهای شرکت کننده در کمپ دیوید برمی‌آید، برنامه هسته‌ای ایران و ترس و جلوگیری از قدرت‌یابی و نفوذ منطقه‌ای آن یکی از مسائل اصلی این نشست است. دولت اوباما به دلیل تلاش برای توافق هسته‌ای با ایران تحت فشار بوده و همواره مورد این انتقاد قرار می‌گیرد که با انجام این توافق و رفع تحریم‌ها علیه ایران به قدرت‌یابی مجدد ایران در منطقه کمک کرده است. بنابراین اوباما می‌کوشد ضمن پافشاری بر حفظ توافق هسته‌ای با ایران، نگرانی‌های امنیتی- نظامی کشورهای عرب منطقه را نیز برطرف کند.

بنابراین اوباما صراحتاً اعلام کرده که می‌خواهد پرونده هسته‌ای ایران را از موضع امریکا در خصوص افزایش نفوذ ایران در منطقه جدا کند. از این طریق اوباما می‌کوشد ضمن گشودن راه‌های جدید برای تداوم حضور امریکا در منطقه و حل و فصل مسائل خاورمیانه در دوران ریاست جمهوری خویش، نظر مثبت همکاران منطقه‌ای دیرینه کشورش را نیز جلب کند.

۲. همچنان که تجربه نشان داده و جمهوری اسلامی ایران نیز بار‌ها تأکید کرده است؛ اتخاذ راه حل‌های غیر منطقه‌ای برای مشکلات و اختلافات منطقه‌ای و باز کردن پای قدرت‌های بزرگ در منطقه برای تأمین سیستم امنیت منطقه‌ای نتیجه معکوس به دنبال خواهد داشت و نا‌امنی و اختلافات منطقه‌ای را تشدید خواهد کرد.

۳. تشدید اختلافات درون منطقه‌ای در حوزه خلیج فارس دارای عواقب سوء و خطرناکی است که تقویت اسرائیل و افزایش حوزه نفوذ آن، تخصیص بخش عمده بودجه کشورهای منطقه به مسائل نظامی- امنیتی و کاهش سطح توسعه اجتماعی و رفاهی آن‌ها، افزایش اعتراضات و خیزش‌های مردمی به دلیل سوء مدیریت سیاسی و اقتصادی و بی توجهی به خواسته‌های مردمی و نهایتاً تقویت و پیشروی هر چه بیشتر گروه‌های تندرو و افراطی همچون داعش در گیرودار اختلافات کشورهای منطقه و استفاده ابزاری از این گروه‌ها برای خنثی‌سازی قدرت کشورهای دیگر، برخی از این عواقب سوء خواهد بود.

۴. نظامی شدن منطقه خلیج فارس و کمرنگ شدن تبادلات فرهنگی و اقتصادی بین کشورهای منطقه می‌تواند از دیگر پیامدهای این نشست باشد. بیانیه پایانی نشست کمپ دیوید بر روابط راهبردی میان امریکا و شورای همکاری خلیج فارس و افزایش همکاری میان آن‌ها در زمینه‌های نظامی و دفاعی تأکید می‌کند. بر اساس این بیانیه امریکا به تأمین امنیت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس پایبند بوده و به هرگونه تجاوز به این کشور‌ها پاسخ می‌دهد. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد همکاری‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی بین کشورهای منطقه مورد بی‌توجهی قرار گرفته و جای خود را به رقابت‌های تسلیحاتی داده است.

 با این وجود اذعان امیر قطر که در پایان نشست کمپ دیوید به‌نیابت از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس اعلام کرده است که «همه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از توافق هسته‌ای با ایران استقبال می‌کنند»، نشان دهنده این نکته مثبت نیز هست که دولت امریکا می‌کوشد کشورهای منطقه را متقاعد کند که این توافق به نفع صلح و ثبات در منطقه بوده و خطری را متوجه آن‌ها نخواهد کرد. نتیجه چنین وضعیتی در بلند مدت پذیرش ایران هسته‌ای و مقتدر در خاورمیانه و خلیج فارس و حرکت تدریجی کشورهای منطقه به سمت تعامل و گفت‌و‌گو خواهد بود.

  • عربستان و ترکیه چه می‌خواهند؟

فریدون مجلسی. تحلیلگر روابط بین‌الملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت: روزنامه شرق؛۲۸ اردیبهشت

عربستان از دو لشکرکشی کودتاگونه به سوریه و عراق حمایت کرد. ظاهرا روی محاسبات نظامی و همکاری با نیروهای داخلی سوریه و نیروهای بازسازی‌شده صدامی و بعثی در عراق و پیروزی سریع خود، خوش‌بینانه حساب کرده بود. شیوخ سعودی تصور می‌کردند همانند کاری که در تربیت نیروهای طالبان در پاکستان و حمله به افغانستان صورت دادند -که به شکست سریع دولت مجاهدان در افغانستان انجامید- در سوریه و عراق نیز می‌توانند به پیروزی سریعی دست یابند. آرزوی آن‌ها این بود که در سوریه، دولتی

سلفی‌- قبیله‌ای و در عراق نیز بار دیگر دولت اقلیت بعثی-‌قبیله‌ای را بر سر کار آورند و به جان عجم‌ها-کرد‌ها و ایران-بیندازند. شکست نسبی عربستان در این دو جبهه، آن کشور را -که با لشکرکشی مشابهی از سقوط دولت اقلیت در بحرین جلوگیری کرده بود- به اقدام شرورانه و واکنشی فرا‌تر از هرگونه بهانه‌جویی علیه یمن کشاند و جمعی از شرکای قبیله‌ای را نیز به‌دنبال خود کشید. ترکیه نیز در برخی از این اقدامات در سوریه و عراق مشارکت داشت، اما باید دید این دو کشور، خصوصا عربستان از این ماجراجویی‌ها چه می‌خواهند؟
تردیدی نیست که سعودی‌ها از آینده و بقای قبیله‌ای خودشان نگران هستند. چگونه می‌توان انتظار داشت خانواده‌ای شش هزار نفری بتواند برای همیشه به حفظ مزایای مالکانه خود نسبت به کشوری با سی میلیون جمعیت ادامه دهد که روزبه‌روز هم میزان سواد و آگاهی آن ملت در جهان اینترنت‌محور امروز، بیشتر می‌شود؟ در عین حال ثروت و بهره‌مندی طولانی از مزایا، این خانواده را خصوصا در نسل‌های «دردانه» دوم و سوم به چنان نخوت و غروری عادت داده است که برای خود حقوقی ویژه و فراقانونی قائل‌اند. دخالت‌های نظامی گستاخانه در کشورهای همسایه را سوداگران غربی خصوصا فرانسه برای بازارگرمی تسلیحاتی خودشان تحمل می‌کنند؛ زیرا می‌دانند این وضع تا زمانی احتمالا طولانی ادامه خواهد یافت. عربستان از زمانی که با اسرائیل کنار آمد، کوشید با پیش‌دستی نسبت به شگفتی و انتظارات عرب‌ها، دشمنی با ایرانِ به گفته صدام عجم و مجوس را که اکنون شعار بازیگران داعشی‌اش علیه کردان و ایزدی‌ها شده است، جانشین اسرائیل کند.

آن‌ها تصور می‌کردند با این شعار ملت خودشان و سایر عرب‌ها را پشت سر خود جمع می‌کنند. عربستان از روز نخست پس از سقوط صدام کوشید با ایجاد بحران در عراق، از پاگرفتن دولت اکثریت در آن کشور جلوگیری کند، تا با گماردن دولتی اقلیتی، آن را برای بقایش ملتزم به فرمان‌برداری کند. عربستان با حمله نظامی به یمن که کاملا از روی واکنش‌های انتقامی و تلافی‌جویانه اسرائیل نسبت به فلسطینیان غزه الگو‌برداری شده است، می‌کوشد برای خودش نوعی پیروزی نظامی دست‌وپا کند، غافل از اینکه اسرائیل اگر می‌کُشد، عرب‌ها را می‌کُشد که از خودش نیستند و اکنون عربستان، عرب‌های مدنی و ساکنان شهر‌ها را با بمباران هوایی شکار می‌کند و می‌کشد و بار مسئولیت ننگینی را برعهده می‌گیرد که فراموش نخواهد شد.

علاوه‌بر این، عربستان که جز نفت، منبع درآمد مهم دیگری ندارد، از آن بیم دارد که مبادا در صورت برقراری آرامش و با ایجاد نوعی همکاری معقول و منطقی میان کشورهای ایران، عراق و سوریه و با جلب حمایت کرد‌ها، این کشور‌ها بتوانند از مسیر جغرافیایی سهل‌تر و کوتاه‌تر و منطقی‌تری همراه با در اختیارداشتن منابع نفت و گازی بسیار فرا‌تر از کویت و عربستان و قطر، به ساحل مدیترانه‌ای سوریه دست یابند.

عربستان می‌داند برای ایران، به‌عنوان کشوری غیرعرب، معقول، منطقی و عملی نیست که با در پیش‌گرفتن سیاستی سلطه‌گرایانه یا حتی برتری‌جویانه نسبت به ملل عراق و سوریه، اعرابِ شیعه و سنی آن کشور‌ها را که از سلطه‌طلبی واپس‌گرایانه عربستان گریزان هستند، از خودش برنجاند. ایران در زمانی که صدام‌حسین با کویت درگیر بود، یا حتی در زمانی که صدام در برابر آمریکا به زانو درآمده بود، نسبت به عراق چشمداشت ارضی نداشت و دخالتی در امور آن نکرد، چه رسد به اکنون که هم با دولت اکثریت در بغداد و هم با دولت اقلیم کردستان روابطی گسترده دارد. تنها امری که برای ایران تحمل‌ناپذیر است، بازگرداندن توطئه‌آمیز نظام متجاوز و معاند اقلیتی است که ایران را موظف به واکنش و دفاع از بقا و منافع ارضی، اجتماعی و سیاسی خود و دفاع از دولت و حقوق اکثریت در عراق خواهد کرد.

در چنین شرایطی دولت عربستان به جای بهره‌مندی از ثروت بیکران خود برای توسعه اقتصادی و اجتماعی و ایجاد الگویی زیست‌محیطی و توسعه فرهنگی و علمی و تحول به جامعه‌ای مدرن و مترقی و در حالی که در محاصره دریایی شبه‌جزیره‌ای، از هیچ کشوری احساس خطر نمی‌کند، می‌کوشد برای آنچه منافع خانوادگی و قبیله‌ای خود می‌پندارد، با تقویت و اعزام یا صدور تروریست‌های سلفی به اطراف جهان وضعیتی بحرانی ایجاد کند، زیرا بقای خود را به غلط در این بحران‌آفرینی‌ها می‌بیند. در مورد ترکیه، هیچ دلیل منطقی و منافعی برای ماجراجویی دیده نمی‌شود. زمانی در گذشته دور، ترکیه آرزومند بود با سلطه و دراختیارگرفتن منابع نفتی کردستان، کمبود منابع نفتی خودش را جبران کند. اکنون نه شرایط بین‌المللی اجازه آن‌گونه جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه را می‌دهد و نه برهم‌زدن توازن قومی ترکیه که هم‌اکنون حدود نیمی از جمعیت آن را کردان‌ها و علوی‌ها تشکیل می‌دهند، به ثبات آن کشور کمک خواهد کرد. ظاهرا نگرانی ترکیه از واردشدن به این ماجرا‌ها، تداوم انحصار ترانزیت انرژی از خاک ترکیه است که نمی‌خواهد خط رقیبی از راه عراق و سوریه به مدیترانه گشوده و در «لاذقیه»، رقیبی برای بندر «سیحان» و «مرسین» ایجاد شود.

این نگرانی با توجه به ابعاد کنونی اقتصاد ترکیه که در اوج سرعت توسعه اقتصادی است، معقول به نظر نمی‌رسد، زیرا هم‌اکنون با اتصال کنونی خط لوله گاز ایران و توسعه آن، بخشی از نگرانی ترکیه عملا بی‌پایه است. ثانیا ترکیه با موقعیت جغرافیایی خود می‌تواند در بازارهای سوریه و عراق موقعیت ممتازی داشته باشد و هرچه این کشور‌ها ثروتمند‌تر و توسعه‌یافته‌تر و باثبات‌تر باشند، منافع ترکیه محفوظ‌تر خواهد بود. به این دلایل، به نظر می‌رسد معقول‌ترین راه برای هرچهار دولت بزرگ ایران، ترکیه، عراق و سوریه و حتی لبنان در این است که با همکاری هرچه بیشتر در قالبی اقتصادی، محیطی امن برای همزیستی و توسعه ایجاد کنند. بر دولت‌های این کشورهاست که همکاری میان خود با رعایت حقوق و منافع اقلیم کردستان را جایگزین رقابت‌های زیانبخش کنند.

  • غیراخلاقی یا غیرعقلانی؟

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه اعتماد؛۲۸ اردیبهشت
اتفاقی که هفته گذشته در مجلس ایران رخ داد در نوع خود کم‌نظیر، اگر نگوییم بی‌نظیر بود. به این معنا که پس از مصوباتی که در مجلس نمایندگان امریکا درباره مذاکرات هسته‌ای و تفاهمنامه لوزان تصویب کردند، برخی نیروهای تندروی ایران نیز به خیال خود خواستند ساکت ننشینند و ضرب‌شستی جدی به امریکایی‌ها نشان دهند، لذا در پی تصویب طرحی برآمدند که کل مذاکرات را تا رسیدن به شرایطی که عملا محقق نمی‌شد به حالت تعلیق درآورد، و مستمسک خود را نیز سخنان مقام رهبری قرار دادند. اول اینکه مساله هسته‌ای و مذاکرات با ١+۵، حداقل در کلیات خود تحت نظر مقامات عالی است و هرگاه لازم دانسته شود، حتما دستورات ضروری برای تغییر و اصلاح روند صادر خواهد شد و نیازی به تصویب هیچ طرح و مصوبه‌ای نیست، و مثل روز روشن بود که نمایندگان مجلس و نیز مجموعه ساختار سیاسی چنین طرح‌های غیرمنطقی را نمی‌پذیرند.

ولی نکته بسیار مهم ماجرا، نه در اصل ارایه چنین طرحی، بلکه در شیوه جمع‌آوری امضای نمایندگان برای آن بود. آن طور که گفته شده است این جمع‌آوری امضا از طریق غیراخلاقی و نیز دستکاری در متن یا تی‌تر نامه و با شیوه‌های غیرطبیعی انجام شده و موجب ناراحتی و انزجار بسیاری از نمایندگان شده است. نخستین چیزی که در این میان به ذهن متبادر می‌شود این است که چرا برخی نیرو‌ها به جایی رسیده‌اند که حاضرند برای سنگ‌اندازی پای مهم‌ترین پروژه ملی کشور، به این شیوه‌های ناپسند متوسل شوند؟ مگر ممکن است فرد یا افرادی در کسوت نمایندگی مجلس برای مقابله با یک گفت‌وگوی ملی به چنین ترفندهایی متوسل شوند؟ حتی اگر روند این گفت‌وگو‌ها را مناسب نمی‌دانند، راه آن اظهارنظر و جلب آرای دیگران است نه آنکه به صورت‌های نامناسب و خلاف اخلاق، از نمایندگان دیگر امضا جمع شود تا آنان را در برابر عمل انجام شده قرار دهند. ولی این مساله زاویه مهم‌تری هم دارد و آن غیرعقلانی بودن این‌گونه رفتارهاست.

در نظر بگیریم که کسی در خلوت و پنهانی مرتکب خلاف و عملی غیراخلاقی شود، فرض او این است که این عمل او بر کسی آشکار نخواهد شد و لذا از لذت و منافع عمل خلاف برخوردار می‌شود، بدون آنکه متحمل مجازات و ضررهای آن عمل شود. این شخص گرچه عمل غیراخلاقی مرتکب شده ولی در محاسبه سود و زیان عمل خود عقلانی رفتار کرده است. حال فرض کنید که یک نفر پای پیاده و با داشتن یک چاقو به بانک حمله کند و از صندوق‌دار پول مطالبه کند. این کار نه تنها عملی غیراخلاقی، بلکه غیرعقلانی هم هست، زیرا هنوز از بانک بیرون نرفته بازداشت خواهد شد و نه تنها از سود عمل خود بهره‌ای نخواهد برد، بلکه دچار خسارات زیاد این نابخردی خواهد شد. در این مورد همه ما بیش از اینکه از رفتار غیراخلاقی این شخص متاسف شویم برای عقل ناقص او غصه‌دار می‌شویم، عقلی که به بلاهت تنه می‌زند، حتی وجه غیراخلاقی او در برابر این وجه غیرعقلانی نادیده گرفته و به حاشیه رانده می‌شود.

در قضیه امضای گرفته و ساخته شده نیز این مشکل به طور روشنی برجسته است، زیرا چگونه ممکن بود نمایندگانی که اعتماد کرده و نامه را امضا کرده‌اند در برابر سوءبرداشت از امضاهای خود سکوت کنند و طبیعی است که این طرح در هر شرایطی که به سطح جلسه علنی مجلس می‌رسید، موجب واکنش تند نمایندگانی می‌شد که از اعتماد آنان سوءاستفاده شده بود و این کار برای عاملان آن نتیجه عکس می‌داشت که چنین هم شد. بنابراین اقدام مذکور نه تنها خلاف اخلاق بلکه خلاف عقلانیت بود. ناظر بیرونی در تعجب می‌ماند که چگونه ممکن است برخی افراد در مقام نماینده اقدام به عملی کنند که پیشاپیش شکست آن آشکار و قابل درک است؟

چنین افرادی اصولا چگونه می‌توانند خیر و شر مملکت را تشخیص دهند و براساس آن رای بدهند و تصمیم بگیرند؟ وقتی که نتایج این اتفاق به این روشنی خارج از دامنه دید آنان است آیا نباید اطمینان داشت که آنان فاقد دامنه دید و قدرت بینایی لازم برای ایفای نقش نمایندگی مردم هستند؟ اگر کسانی دچار اختلالات اخلاقی باشند، با گفت‌وگو و نصیحت یا حتی مجازات می‌توان آنان را متنبه کرد تا دست از رفتار غیراخلاقی خود بردارند، ولی افراد کم‌دانش را که دامنه دید سیاسی آنان بسیار محدود و حتی صفر است چگونه می‌توان اصلاح کرد؟ هیچ راهی وجود ندارد. وجود حداقلی از عقلانیت، برای ایجاد ارتباط منطقی با دیگران لازم و ضروری است. در حالی که نحوه عملکرد مذکور، نسبت به وجود این حداقل از عقلانیت را در نحوه برنامه‌ریزی برای جمع کردن امضا، ایجاد شک و تردید می‌کند.

کد خبر 295371

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha