- درگيري مرگبار
وقوع اين جنايت به 4سال قبل برميگردد. روز هفتم تيرماه سال90 به مأموران انتظامي پايتخت خبررسيد چند جوان در نزديكي خيابان هاشمي با يكديگر درگير شدهاند و يكي از آنها به نام حميدرضا به ضرب چاقو مجروح شده است. زماني كه ماموران به محل حادثه رسيدند دقايقي از اين نزاع خونين ميگذشت. جوان مجروح به بيمارستان منتقل شده بود و ضارب نيز كه جواني 20ساله به نام بهزاد بود به مكان نامعلومي گريخته بود. حميدرضا دچار خونريزي شديدي شده بود و در بيمارستان با مرگ دست و پنجه نرم ميكرد و در نهايت يك هفته بعد بهدليل شدت جراحات وارده تسليم مرگ شد.
بهدنبال مرگ پسر جوان به دستور بازپرس جنايي پايتخت تحقيقات ويژهاي براي يافتن عامل اين جنايت آغاز شد. شواهد حاكي از آن بود طرفين درگيري هيچگونه آشنايي قبلي با يكديگر نداشتند و صرفا كشمكش خياباني باعث وقوع اين حادثه شده است. 3 نفر از افرادي كه در اين نزاع حضور داشتند دستگير شدند اما هنوز عامل قتل حميدرضا متواري بود. با وجود اين تلاشها براي دستگيري وي آغاز شد تا اينكه سرانجام مأموران مخفيگاه وي را در يكي از استانهاي مركزي كشور شناسايي و او را دستگير كردند.
- اعتراف به قتل
بهزاد در همان بازجوييهاي اوليه به قتل حميدرضا اعتراف كرد اما گفت ناخواسته مرتكب قتل شده است. او گفت دوستم با حميدرضا و چند نفر ديگر درگير شد و من هم وقتي بهخودم آمدم وسط دعوا بودم و اين حادثه اتفاق افتاد. با وجود اين وي به اتهام قتل عمدي در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه و با درخواست پدر و مادر مقتول به قصاص محكوم شد.
اين رأي در ديوان عالي كشور نيز تأييد شد تا بهزاد در يك قدمي چوبه دار قرار بگيرد. او كه خود را در آستانه مجازات ميديد از خانوادهاش خواست هر طور كه شده رضايت اوليايدم را جلب كنند. به اين ترتيب رايزنيها آغاز شد. پدر و مادر حميدرضا داغ سنگيني بر دل داشتند و هر وقت حرف از بخشش به ميان ميآمد ياد روز مرگ عزيزشان ميافتادند. با اين حال تصميمگيري درباره قصاص يا بخشش را به وقت ديگري موكول كردند. تصميمگيري آنها به درازا كشيد تا اينكه چند روز قبل آنها بزرگترين تصميم زندگيشان را گرفتند.
پدر و مادر حميدرضا با وجود اينكه هنوز داغدار از دست دادن او هستند چند روز قبل به واحد اجراي احكام دادسراي امور جنايي تهران رفتند و پاي صورتجلسهاي را امضا كردند كه حكم بخشش قاتل پسرشان بود. آنها اعلام كردند براي رضاي خدا از خون پسرشان گذشت كردهاند و اميدوارند اين بخشش باعث شود جوان قاتل از اين به بعد راه درستي براي زندگياش انتخاب كند. به اين ترتيب در شرايطي كه جوان خطاكار فاصله چنداني با چوبه دار نداشت به زندگي بازگشت و قرار است بهزودي براي رسيدگي به جنبه عمومي جرم بار ديگر در دادگاه محاكمه شود.
- چرا بخشش؟
حالا چند روز از بخشش جوان خطاكار گذشته و رجب دوستي، پدر حميدرضا بيشتر از هميشه احساس آرامش ميكند. او درباره اينكه چرا حاضر شد قاتل پسرش را ببخشد به همشهري ميگويد: «همهاش كار خدا بود. مدتي قبل براي زيارت به مكه و مدينه رفته بودم. وقتي وارد مسجدالنبي شدم در يك لحظه ماجراي پسرم به ذهنم رسيد. حس و حال عجيبي داشتم. همانجا با خودم گفتم قاتل پسرم جواني است كه بر اثر اشتباه دست به چنين كاري زده است. همانجا او را بخشيدم و از خدا هم خواستم او را بهخاطر گناهي كه مرتكب شده است ببخشد.»
وي ادامه ميدهد: «به اين تصميم رسيده بودم كه با قصاص قاتل پسرم زنده نميشود. به همين دليل تصميم گرفتم با بخشيدنش فرصت دوبارهاي براي زندگي به او بدهم تا شايد گذشتهاش را جبران كند.»اولياي دم در شرايطي قاتل پسرشان را بخشيدند كه ميتوانستند ديه او را هم دريافت كنند اما چنين كاري نكردند. پدر حميدرضا در اينباره ميگويد: «پسرم در ماه حرام به قتل رسيده بود و ديه سنگيني داشت. به ما گفتند ميتوانيد ديه دريافت كنيد يا از قاتل بخواهيد هزينه ساخت يك مدرسه يا حسينيه يا كارهاي خير ديگر را پرداخت كند اما وقتي ما تحقيق كرديم فهميديم خانواده قاتل وضعيت مالي خوبي ندارند و نميتوانند ديه پرداخت كنند.
به همين دليل از دريافت ديه هم صرفنظر كرديم.» اين مرد درباره خصوصيات اخلاقي پسرش ميگويد: «پسرم با همه رابطه خوبي داشت. روز تشييع جنازهاش يادم نميرود كه چه جمعيتي آمده بود. همه از او خاطره خوبي داشتند. پسرم به هيچكس بدي نكرده و زود بود كه از بين ما برود. با وجود اين من و همسرم از تصميمي كه گرفتهايم راضي هستيم و اميدواريم خدا قاتل پسرمان را هم به راه راست هدايت كند.»
- مديون آنها هستيم
در سوي ديگر اين پرونده مادر بهزاد (قاتل) قرار دارد. او از روزي كه پسرش به اتهام قتل دستگير شد يك لحظه آرام و قرار نداشت. ميدانست پسرش خطاي بزرگي مرتكب شده اما بهدنبال راهي براي بخشش پسرش بود. او درباره آن روزهاي سخت ميگويد: «بعد از اين حادثه بهدنبال جلب رضايت خانواده مقتول بودم. آنها هميشه بزرگوارانه با من برخورد ميكردند و با وجود خطاي جبرانناپذير فرزندم هيچ وقت برخورد تندي با من نكردند. البته اگر هم برخوردي ميكردند حق داشتند.
بالاخره در اين حادثه جگرگوشهشان را از دست داده بودند. حالا خدا را شكر ميكنم كه خانواده مقتول پسرم را بخشيدند. من و پسرم تا آخر عمر خودمان را مديون اين خانواده ميدانيم و اميدواريم بتوانيم بزرگواريشان را جبران كنيم.» اين زن ادامه ميدهد: «بااينكه پسرم از همان روزهاي اول از كاري كه كرده بود ابراز پشيماني ميكرد اما بخشش اين خانواده او را شرمندهتر از هميشه كرده است. او تصميم گرفته راه درستي براي زندگياش انتحاب كند و نشان دهد لايق اين بخشش بود.»
نظر شما