«نوبل ریاضی»، «جایزه فیلدز»، «ریاضیدان برجسته» و... همه اینها عبارتهایی هستند که از سال گذشته با اسم «مریم میرزاخانی» گره خوردهاند و بعد هم سنجاق شدند به اطلاعات عمومی بخش بزرگی از ایرانیها.
بهار امسال هم اخبار این حوزه یک بار دیگر بر سر زبانها افتاد. ماجرا این بار حضور یک ریاضیدان برجسته فرانسوی در ایران بود؛ سدریک ویانی به بهانه ترجمه کتابش به نام «تولد یک قضیه» به زبان فارسی به ایران سفر کرد و همزمان در چندین دانشگاه کشور کنفرانسهایی برگزار کرد.
ویانی ۴۲ ساله که استاد ریاضی دانشگاه لیون و مدیر مؤسسه پژوهشهای ریاضی هانری پوآنکره در پاریس است، در این سفر مهمان سفارت فرانسه در ایران بود.
در شبی که به افتخار حضورش در ایران، یک مهمانی در منزل سفیر فرانسه برگزار شده بود، با او پشت میز سالن غذاخوری عمارت اهدایی دولت ناصرالدین شاه قاجار به دولت فرانسه در خیابان نوفل لوشاتو تهران نشستیم و در مورد دوران کودکیاش، علاقه شخصیاش به ریاضیات و فضای دانشجویان ریاضی در دنیا حرف زدیم.
برنده جایزه فیلدز در سال ۲۰۱۰، آن شب مرد آرام و خندانی بود که با عنکبوت بزرگ روی کتش، فضای مصاحبه را از دنیای خشک معادلات ریاضی متفاوت کرد.
- شما در این سفر چند کنفرانس در دانشگاههای مختلف برگزار کردید؛ فضای دانشجوهای ریاضی را در ایران چطور دیدید؟
تعدادی افرادی که آمده بودند بیشتر از انتظار من بود. خیلی با پشتکار و باانگیزه بودند و اشتهای زیادی برای مراجعه به منابع مختلف داشتند.
البته اولش خیلی خجالتی بودند و سعی کردند سوالاتشان را برای آخر بگذارند و در انتها حتی سخنرانی من را قطع میکردند. در دانشگاههای بزرگ فرانسوی ماجرا کمی متفاوت است.
آنجا دانشجوها هنگام کنفرانس بیشتر صحبتهای من را قطع میکنند و مشارکت بیشتری دارند. البته شاید به این دليل که من یک خارجی هستم، دانشجوهای ایرانی کمی خجالت میکشیدند.
بااین حال افراد مختلفی را امروز دیدم، معلوم بود یکسری از آنها تجربه تحقیق بینالمللی دارند و بعضی هم خودشان را به تحقیقات داخلی محدود کردهاند. ولی حس من این بود که با یک محیط در حال تحول و پیشرفت روبهرو هستم.
- چه شد که تصمیم گرفتید برای برگزاری کنفرانس به ایران بیایید؟
سالهاست که دلم میخواهم برای ملاقات با ریاضیدانان ایرانی به ایران بیایم، اما مهم این بود که بتوانم موقعیت مناسب را پیدا کنم. در سال ۲۰۰۹ برای حضور در یک کنفرانس به ایران دعوت شده بودم، ولی یکسری مشکلات مانع از این اتفاق شد.
امسال بعد از ترجمه کتابم به نام «تولد یک قضیه» به زبان فارسی، این فرصت دوباره پیش آمد و من هم از فرصت استفاده کردم.
- خودتان تا به حال دانشجوی ایرانی داشتهاید؟
نه من تا به حال دانشجوی ایرانی نداشتهام، اما این زیاد تعجب برانگیز نیست، چون به طور کلی دانشجوهاي خیلی کمي داشتهام؛ تنها پنج یا شش نفر بودهاند که تزشان را با من برداشتهاند.
خیلی در این مورد سختگیر هستم. البته فکر میکنم دانشجویان ایرانی که فرصت تحصیل در خارج از کشور را دارند، بیشتر به کشورهای انگلیسی زبان میروند و متاسفم که این فرصت در فرانسه پیش نمیآید.
- با دانشگاههای ایرانی هم آشنایی ندارید؟
این را میدانم که برنامه این سفر توسط فعالترین دانشگاههای ایرانی ريخته شد، من از همکارهای ایرانیام و اعضای سفارت در مورد دانشگاههای ایرانی سوال کردم و نظرشان را پرسیدم و همهشان در این مورد اتفاق نظر داشتند.
- قبل از ورود، چه شناختی از کشور ما داشتید؟
خب من دوستان ایرانی زیادی دارم که در علوم مختلف در فرانسه و ایران فعالیت میکنند.
ریاضیدانان، فیزیکدانان و... همین چند ماه پیش با دو تن از مشهورترین دانشمندان ایرانی ملاقات داشتم. مریم میرزاخانی را که به عنوان اولین زن برنده مدال فیلدز مشهور هستند، چند هفته قبل در کالیفرنیا ملاقات کردم.
نفر دوم هم نیما ارکانی بود که متخصص فیزیک تئوری در دانشگاه پرینستون است و در یک کنفرانس در ایتالیا او را ملاقات کردم. البته ایشان در یک فیلم مستند به اسم «تب ذرات» هم بازی کردهاند و در جوامع بینالمللی خیلی مشهور هستند.
- سال گذشته مریم میرزاخانی به عنوان یک زن ایرانی برنده جایزه فیلدز شد؛ این موضوع برای شما غافلگیرکننده نبود؟
اسم مریم میرزاخانی از چندین سال پیش به عنوان برنده احتمالی این جایزه مطرح بود و سال گذشته، همه فکر میکردند الان دیگر وقت مناسبی برای برنده شدن یک زن است. همه میدانند یک پیشینه تئوریک قوی در ایران وجود دارد و خود من شخصا در ایران و کشورهای عربی دیدهام که زنها چه انگیزه فوقالعادهای برای فعالیت در زمینه علوم دارند. به همین خاطر هم خیلی تعجب نکردم.
- در مورد ریاضیدانهای ایرانی مثل خواجه نصیرالدین طوسی و خیام هم چیزی میدانید؟
راجع به آنها شنیدهام و میدانم که خیلی مشهور هستند، اما به اندازه کافی درموردشان نمیدانم. به هر حال همه میدانند که این افراد در زمان خودشان نقش مهمی در زمینه ریاضیات ایفا کردهاند.
- خودتان کی فهمیدید به ریاضیات علاقه دارید؟
در مورد علاقهمند بودن صحبتی نمیتوانم بکنم، چون هیچ زمانی نبوده که من علاقهمند نباشم. به خاطر همین علاقه، همیشه سعی کردهام روی مسائل فکر کنم.
- دلیل این علاقه را میدانید؟
در ریاضیات فکر کردن و تعمق راحتتر است؛ چون همه چیز در خود متن است. یک مشکل فیزیک را در طبیعت میتوان جستوجو کرد یا مثلا شعر مسالهای است که باید آن را در قوانین انسانی پیدا کرد، اما این مساله در مورد ریاضیات صدق نمیکند.
- اما از یک جایی به بعد این علاقه انگار به درگیر شدن تبدیل شد.
بله، بگذارید سه مرحله را نام ببرم. مرحله اول زمانی بود که هندسه را در مدرسه یاد گرفتم و ۱۳ تا ۱۵ سال داشتم. مرحله دوم بعد از گرفتن دیپلم بود؛ موقعی بود که من ریاضیات را به طور اصولی و جبر را یاد گرفتم.
این در فاصله ۱۷ تا ۱۹ سالگیام بود. مرحله سوم مرحله مربوط به نوشتن رساله است؛ همان جایی که مشکل متعلق به شماست و ساعتها و ماهها به آنها فکر میکنید. آن موقع حدود ۲۵ سالم بود.
- در دوره کودکی از آن بچههایی بودید که دائم با فرمولها سروکله میزنند و بهشان میگویند «نرد»؟
(میخندد) میشود گفت که اینطور بود. البته به نظر من بیشتر از هرچیز یک نگرش اجتماعی بود تا علاقه. من در دوران کودکی خیلی خجالتی بودم و به همین خاطر قبل از هرچیز همیشه به دنبال آرامش بودم.
اگر در ۱۳ سالگی ازم میپرسیدند موضوع مورد علاقهات چیست؟ نمیگفتم ریاضیات؛ حتما میگفتم زیستشناسی تکاملی. دایناسورها و تحول انسان برای من موضوعات جالبی هستند.
جالب است این را بگویم که چند هفته پیش در مینیاپولیس توانستم یک تکه از استخوان پای بزرگترین تیرانوزوری را که کشف شده، در دست بگیرم. استخوان مربوط به صدها میلیون سال پیش بود و این اتفاق، مثل به تحقق پیوستن یک رویای کودکی بود.
- خانواده به کدام سمت تشویقتان میکردند؟
پدر و مادرم بیشتر شیفته ادبیات بودند. خود من تنها چند کتاب خواندهام که بیشترشان علمی-تخیلی بودهاند؛ زولا، ویکتور هوگو، بالزاک و... درضمن میدانم که ایرانیها چقدر به ادبیات فرانسه علاقهمند هستند. یادم هست که یک بار یک راننده تاکسی ایرانی، لیستی بلند از اسم نویسندگان فرانسوی را برایم نام برد.
- هنوز هم آدمهایی را میبینید که مثل خود شما به ریاضیات علاقهمند باشند؟
بله، جوانان بسیار باانگیزهای در زمینه ریاضیات در دنیا هستند، ولی در سطح کشوری، تعدادشان زیاد نیست.
- در دنیای ریاضیات قهرمانی دارید؟
در همین کتابم که به تازگی به زبان فارسی ترجمه شده، «جان نش» را به عنوان قهرمان خودم معرفی کردهام. نش تنها ریاضیدان زنده دنیاست که قهرمان یک فیلم هالیوودی به نام «ذهن زیبا» شد.
البته این فیلم تصویری اشتباه از فعالیتهای ریاضی ایشان نشان میدهد، اما فعالیتهای او در قرن ۲۱ به خصوص در زمینه هندسه از نش یک قهرمان میسازد. او امسال موفق به کسب جایزه ابل شد؛ مهمترین جایزهای که یک شخص میتواند در طول فعالیت ریاضی به دست آورد.
- اگر یک دانشجوی ریاضی امروز به شما مراجعه کند و چند توصیه بخواهد، به او چه میگویید؟
اول میگویم حتما ادامه بدهد. دنیا هیچوقت به اندازه الان به ریاضیدان احتیاج نداشته است. به لطف دنیای دیجیتال، امروزه ریاضیات جنبههای زیادی از زندگی ما را فرا گرفته و احتیاج زیادی به حضور ریاضیدانان هست.
دوم اینکه از تخصص گرفتن ترس نداشته باشد. باید قوی پیش برود و اطرافش را جستوجو کند. توصیه بعدیام این است که هیچوقت خودش را در یک کادر محدود نکند.
وقتی یک مساله را فهمید، سراغ مساله بعدی برود. وقتی با یک مرکز تحصیلی آشنا شد، باز هم جابهجا بشود. سفر جزئی از یک زندگی علمی است.
خود من سفرهای مختلفی در زمینههای مختلف انجام دادهام؛ سفرهای تئوریک و سفرهای جغرافیایی به کشورهای مختلف، به همین خاطر هم میدانم که در طول تحصیلات علمی هیچ چیز جای سفر را نمیگیرد.
- خود شما دو فرزند دارید. آنها هم مثل پدرشان به ریاضیات علاقهمند هستند؟
ممکن است اینطور باشد، اما من سعی میکنم توصیهای به آنها نکنم یا به این سمت هلشان ندهم. اغلب اوقات ریاضیدانان مشهور دوست ندارند بچههایشان هم این مسیر را طی کنند، چون به سختی میتوانند اسم و رسم خودشان را داشته باشند.
دلیل دوم هم این است که توصیه پدر شاید در محیطهای دیگر موثر باشد، اما در محیطهای دانشگاهی کارساز نیست. از دید پدری هم بگویم که به نظرم جالب است که خانواده در زمینههای مختلف رشد و جستوجو کند.
- به عنوان سوال آخر، در خانواده شما هنرمندهای زیادی وجود دارد و حتما به همین خاطر شناخت زیادی از دنیای هنر دارید؛ ریاضی به نظر شما به کدام هنر شباهت بیشتری دارد؟
بله، موزیسینهای زیادی جزء خانواده من بوده و هستند. خیلی از ریاضیدانها به موسیقی علاقهمند هستند. اصلا اگر از یک ریاضیدان بپرسید هنر مورد علاقهات چیست؟ اول موسیقی را نام میبرد. همیشه موسیقی به عنوان هنر ریاضی شناخته شده.
با این حال اگر از من بپرسید، به جای موسیقی، ریاضیات را با هنر دیزاین مشابه میدانم. در دیزاین هم مثل ریاضیات منطق وجود دارد و ما سوژه را هم برای خود هنر و هم برای مفید بودن اختراع میکنیم. فکر میکنم این زیبایی و در عین حال مفید بودن خیلی مهم است.
منبع:همشهري جوان
نظر شما