اکنون میتوانیم از خود بپرسیم که چه بر سر فرزندان ما آمده است؟ چرا پسرهای ما اینقدر خشن هستند؟ چه روشهای تربیتی نادرستی به ایجاد این وضع کمک میکنند؟
در بررسی دلایل خشونت نوجوانان، نباید اهمیت نقش رسانههای گروهی را نادیده بگیریم. عامل دیگر، روشهای گوناگونی است که جامعه و والدین در تربیت دختران و پسران اعمال میکنند. جامعه عموماً نیازهای خود را بر مبنای کلیشههای جنسیت آنها تنظیم میکند.
به عنوان مثال مردم از پسرها و مردها انتظار دارند مستقل، محکم و منطقی باشند؛ در حالی که از دخترها و زنها میخواهند اجتماعی، منفعل و احساساتی باشند.
رفتار بیشتر والدین تحت تاثیر این تفکرات کلیشهای با دخترها و پسرهای خود متفاوت است. در یک تحقیق برای بررسی عقاید و باورهای مختلف درباره جنسیت، محققان فیلم ضبط شدهای از یک کودک (شامل عکسالعمل او در مقابل یک اسباببازی ترسناک) را برای افراد بالغ به نمایش درآوردند.
کودک پس از دیدن اسباببازی ابتدا متعجب میشد و سپس گریه سر میداد. نیمی از پاسخدهندگان جنسیت دختر را برای کودک عنوان و بقیه پسر را ذکر کردند. نکته جالب در این تحقیق آن بود که گروه اول عکسالعمل کودک (بهزعم آنها دختر) را به ترس و گروه دوم عکسالعمل او (بهزعم آنها پسر) را به خشم تعبیر کردند!
به این ترتیب درمییابیم که چگونه کلیشههای اجتماعی انتظارات ما را از کودکان شکل میدهند. بررسیهای دیگر حاکی از این است که مادرها و پدرها با دختران خود بیشتر از پسرانشان درباره احساساتشان صحبت میکنند. این الگوها نشان میدهد که ما به پسرهای خود تلقین میکنیم که ارتباط بهخصوص از نوع حسی آن برای آنها مناسب نیست و بهجای این رفتار «نادرست» باید محکم و راسخ باشند.
در واقع والدین با گفتن جمله «پسرها باید مرد باشند» از رفتار خشن و پرخاشگرانه آنها چشمپوشی میکنند. از این گذشته وقتی فرزند پسر ما چنین رفتاری از خود نشان نمیدهد، به او برچسب «نازکنارنجی» و «بیعرضه» میزنیم.
وقتی پسری زمین میخورد و زانویش آسیب میبیند اغلب این جمله را به او میگوییم: «مرد که گریه نمیکند؛ گریه مال دخترهاست» با اینگونه رفتارها در حقیقت خشونت را برای پسرها مجاز میشماریم. برخی عقاید کوتهفکرانه جامعه درباره معنای جنسیت، مانع بزرگی برای کسب مهارتهای سالم کودکان است.
وقتی به پسر خود تلقین میکنیم که «مرد واقعی درباره احساسات خود با دیگران حرف نمیزند» او را از مسیر صحیح زندگی بازمیداریم. در نتیجه وقتی پسرها در زندگی خود دچار بحران و مشکل میشوند تنها راه حل ممکن برای آنها خشونت و پرخاشگری است.
حال چگونه میتوانیم با این تاثیرات منفی مقابله کنیم؟ در نخستین گام باید تعصبها و پیشداوریهای مرسوم را کنار بگذاریم. به یاد داشته باشید که کودکان خردسال با مشاهده رفتارهای ما، الگوهای رفتاری خود را ترسیم میکنند. رفتارهای خشن و تأسفبار پسرها نتیجه انتظارات نادرست ما است.
باید بدانیم که مرد واقعی چیزی بیشتر از کلیشههای رفتاری مرسوم است. مرد واقعی انسانی مملو از احساسات درونی است. پسرهای بزرگ هم گریه میکنند... آنها را به بیان احساسات و عواطف خود ترغیب کنیم. ما باید با پسرها و دختران خود صحبت کنیم و به آنها بیاموزیم که برقراری ارتباط برای هر دو گروه ضروری است. در یک کلام، باید بتوانیم در مقابل تعصبات جامعه ایستادگی کنیم.