به گزارش فرهنگستان هنر:
در تقدير و ستايش از مصحح و مترجم ديوان امير پازواري
ديوان معنوي اميري پازواري بزرگ بخشي و راوي مازندري، طوطي شكرشكن فهلويگوي دَري، با تصحيح و ترجمه و تعليق و تطبيق لغوي گويشهاي چندگانه امروزي، مازندراني، طپوري، تاتي، گيلكي موجود امروزي و ديروزي لحن و لهجه امير در عصر صفوي و لسان مسته مرد شاعر دوره آل بويه ... پريروزي زبان فهلوي و اوستايي با مقدمهاي كافي و كامل به نثر و نوشتهاي خوب بوسيله اديب شاعر، شاعر اديب بامداد جويباري به عرصه آمد.
طوطيان از بهر شُكر اين شِكر
زند خوانان آفرين كردند سر
زند واف جويباري بامداد
چون تذرو شاخساري لب گشاد
مهر يشت عشق را بر خواند زار
از نوايش باغ و بيشه گشت شاد
دير شد تا نغمه سنجي در پگاه
گاهِ گاهان را از اين سان سر نداد
مرغوايي بود مرغان را بهباغ
لحن او مُرواست ما را از نهاد
جز همايي وان دو قزويني و او
داد تصحيح متون اينسان نداد
از امير پازواري دفتري
مانده بود و لحن و آهنگي به ياد
زند خوان خطه مازندران
زين همه پازند را بر او نهاد
او به ترتيب بديع و وضع نو
والقلم برخواند و دفتر برگشاد
ميشنيدم آفرينش گفت تير
پور آناهيد رخشان بامداد
بامدادا ، از منت بادا فري
آفرين آنكه زو اين فره زاد
من نثارت كردم اين دُرّ دَري
تا جواب آيد از آن طبع جواد
سخت ني اين خركمان وين قافيه
تا نگويي اين نيارم من گشاد!
نظر شما