در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری، دو نشانه و پیام صریح برای اصولگرایان در پی داشت: پیام نخست را شاید بتوان در ذیل مقوله آرمانگرایی سیاسی به عنوان یکی از مقومات جریان اصولگرایی در سیاست کشور تلقی کرد.
این پیام عبارت بود از اینکه جریانهای مختلف اصولگرایی، نتوانستند دستکم بر سر همان «اصولی» که آن را به عنوان اساس فعالیت سیاسی خویش اظهار میدارند و برای جلوگیری از خارج شدن اداره امور کشور از درون این جریان و افتادنش به دامان اصلاحطلبان، با یکدیگر به توافق برسند و بر سر بهترین گزینه، ائتلاف کنند.
جریان اصولگرایی در این آزمون آرمانگرایانه، نمره قبولی نگرفت و این ما را به ملاحظه پیام دوم رهنمون میسازد. نتایج به دستآمده از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری، وزن تقریبی هر یک از جریانهای اصولگرایی را، نه از حیث شعارها و مدعیاتی که مطرح میشود، بلکه با توجه به «واقعیات» سیاسی موجود در میان بدنه اجتماعی، آشکار میسازد.
بنابراین هر مسیری که آموختن درس از انتخابات سال ۹۲ پیش روی اصولگرایان قرار دهد، لاجرم و با توجه به منطق مناسبات سیاسی، نمیتواند بیالتفات به این وزنکشی، توفیقی به دست آورد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا این دو پیام، حاکی از شکاف و گسستی عمیق میان آرمانگرایی و واقعگرایی سیاسی در بدنه اصولگرایی است؟
با اندکی تامل آشکار میشود که این دو پیام نهتنها با یکدیگر در تعارض نیستند، بلکه در نقطه نهایی دو روی یک سکه را نشان میدهند.
به عبارت دیگر جریانهای اصولگرا که بیشترین تاکید خود را بر پیجویی آرمانهای انقلاب اسلامی، تبعیت از فرمایشات رهبر معظم انقلاب و جستوجوی منافع بلندمدت نظام جمهوری اسلامی ایران قرار دادهاند، راهی جز این ندارند که با التفات به منطق واقعیات سیاسی، عطای کسب قدرت از جانب خویش یا نزدیکترین همفکران خویش را به لقای اصول مندرج در منشور کلی اصولگرایی ببخشند.
این تاکتیک سیاسی در نهایت میتواند نشان دهنده بلوغ یک جریان و البته صداقت آن در تاکید بر اصول انقلابی و اسلامی باشد. اما راهحل به هیچ وجه به این آسانی نیست و به همین جا ختم نمیشود.
- آغاز فعالیتهای حجتالاسلام تقوی
پیروزی حسن روحانی «در واقع» شکستی برای جریان اصولگرایی محسوب میشد و تلاش برخی برای اصولگرا نامیدن رئیس دولت جدید، از سنگینی آن نمیکاست.
نزدیک شدن روزافزون دولت به طیف میانهروتر جریان موسوم به اصلاحات طی نزدیک به دو سال گذشته، به خوبی پرده از این واقعیت برداشته است.
از همین رو بود که تقریبا از اواسط سال گذشته، اصولگرایان تلاشی برای بازسازی آغاز کردند. حجتالاسلام سیدرضا تقوی، به سخنگوی شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز کوششی جدی را جهت ایجاد همگرایی میان جریانهای مختلف اصولگرایی آغاز کرد.
او در شهریور ۹۳ در همایش همگرایی اصولگرایان در یزد اظهار داشت مهمترین کاری که باید صورت بگیرد، ایجاد همگرایی میان اصولگرایان در ذیل نگاه کلان جامعتین است. اگرچه او در بخشی از اظهارات خود در مورد ضرورت دفاع از کارنامه اجرایی هشتساله اصولگرایان سخن گفت، اما در نهایت تاکید کرد ما مبنای کار خود را در راستای رسیدن به همگرایی میان اصولگرایان باید بر تصمیمات جامعتین استوار کنیم.
او اندکی بعد در مهرماه ۹۳ و در گفتوگو با خبرآنلاین گفت «دوران ریشسفیدی» به پایان نرسیده است و همه گروههای سیاسی از جمله خود اصلاحطلبان در موارد اینچنینی، به رهبرانشان رجوع میکنند.
این نکته حاوی معانی زیادی است که یکی از مهمترین آنها، زاویه جامعه روحانیت مبارز با جبهه پایداری به رهبری آیتالله مصباح یزدی است.
جبهه پایداری که نامزد انتخاباتی او در دوره یازدهم 4میلیون رای کسب کرد، به سختی منطق ریشسفیدی را با توجه به تفسیر جامعتین خواهد پذیرفت.
مگر از «ریشسفیدی»، نه جلوداربودن جامعتین، بلکه زعامت آیتالله مصباح یزدی مراد شود. با این حال سیدرضا تقوی تلاشهای خود را ادامه داد و در آذرماه ۹۳ اعلام کرد به زودی میان آیتالله موحدی کرمانی، آیتالله یزدی و آیتالله مصباح یزدی، جلسه مشترکی برای رسیدن به مبنایی جهت همگرایی تشکیل خواهد شد.
این جلسه در ۱۸فروردین ۹۴ به شکلی خصوصی برگزار شد. اگرچه جزئیات آن در رسانهها بازتاب نیافت، اما اشارههای پراکنده برخی اصولگرایان مثل غلامرضا مصباحیمقدم، میتواند تا اندازهای گویای راه دشواری باشد که پیش روی حجتالاسلام تقوی برای ایجاد همگرایی میان اصولگرایان است.
مصباحیمقدم در مصاحبه اخیر خود با خبرگزاری فارس، در پاسخ به این سوال که «آیا شما از جزئیات این جلسه خبر دارید؟» اظهار داشت: «حضرت آیتالله موحدى کرمانى نقل کردند که حضرت آیتالله مصباح یزدی فرمودهاند محوریت انتخابات را جامعتین باید برعهده داشته باشد.»
او سپس در پاسخ به این سوال خبرنگار فارس که «یعنی هم انتخابات مجلس و هم خبرگان را؟» گفت: «تصریح به ذکر هر دو مورد نکردهاند و کلی گفتهاند که محوریت را مانند گذشته جامعتین باید برعهده داشته باشد و تاکید کردند بنده هم عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هستم و دعوت از من اگر به این عنوان بوده که ریاست حزبی را برعهده دارم، من رئیس حزبی نیستم و تاکیدشان بر این بوده که محوریت جامعتین باید حفظ شود».
از منظری خوشبینانه، صرف اینکه چنین جلسهای برپا شده است، میتواند مژدهای باشد برای گامهای آتی.
اما از منظری واقعبینانه، اینکه آیتالله مصباحیزدی خود را رئیس یک جریان سیاسی اصولگرا یعنی جبهه پایداری نمیداند، میتواند به این معنی باشد که فعالیت مستقل جبهه پایداری در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی، یعنی فعالیتی مستقل از بدنه سنتی اصولگرایان یا همان جامعتین، و یا همگرایی با آن، تصمیمی نیست که وی بتواند در آن نقش موثری بازی کند.
ایشان خود عضو جامعه مدرسین است و اینکه جامعتین باید در انتخابات محوریت داشته باشد، میتواند اینگونه تفسیر شود که این محوریت باید با زعامت آن کسانی در این تشکیلات سیاسی همراه شود که به لحاظ معنوی، رهبر گروههایی هستند که میتوانند در انتخابات «رای» بیاورند.
- تفاسیر متفاوت اصولگرایان و پایداری
اختلاف مهمی که در این بین میان بدنه اصلی جامعتین و تشکیلات پایداری وجود دارد، علاوه بر «تفاسیر» نسبتا متفاوتشان از اصولگرایی، ناظر بر قابلیتشان در جلب رای است.
اصولگرایان تندرو که تاکنون از پیوستن به طرحهای همگرایی سیاسی با دیگر گرایشها استنکاف کردهاند، مبتنی بر این پیشفرض است که اصولگرایان سنتی دیگر قادر نیستند به عنوان راهبر جریان اصولگرایی در صحنه سیاست ایران توفیقی به دست بیاورند.
این نقطه افتراق آنها با جریان اصولگرایی سنتی و البته نقطه پیوند جدیشان با طیف نزدیک به محمود احمدینژاد است. در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری، سخن از حمایت غیررسمی جامعتین از دکتر ولایتی بود.
با این حال مصباحیمقدم اخیرا این نکته را تکذیب کرده است و حتی از حمایت جدی برخی اعضای جامعه روحانیت مبارز با دکتر قالیباف سخن گفته است.
باید به یاد داشته باشیم که دکتر قالیباف، بیشترین رای را به عنوان یک نامزد اصولگرا از آن خود کرد. اما این تعریض را میباید در ذیل مثل «معما چو حل گشت آسان شود» مورد ملاحظه قرار داد.
- شکافهای تازه
اما رویداد دیگری که کار حجتالاسلام تقوی را برای ایجاد همگرایی دشوار میسازد، گرایش طیف نزدیک به علی لاریجانی و ناطق نوری در مجلس است.
تلاش قریب به 11ماهه جامعه روحانیت مبارز و البته شخص سید رضا تقوی نشان میدهد که جامعتین، امیدی به نزدیککردن علی لاریجانی به جبهه اصولگرایی ندارد.
این نکته را حتی اخبار ضدونقیضی که در این باب منتشر شده است، به خوبی آشکار میسازد. نعیمیرز، سخنگوی فراکسیون رهروان ولایت در مجلس که همان طیف نزدیک به علی لاریجانی محسوب میشود، در گفتوگو با خبرگزاری فارس اعلام داشت «فراکسیون رهروان در انتخابات مجلس آتی در کنار دولت اعتدال خواهد بود».
او بر این نکته هم تاکید کرد «مواضع لاریجانی به روحانی نزدیکتر است». پیشتر ابراهیم امینی، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در گفتوگو با فارس گفته بود روحانی بنا دارد برای دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی با طیف لاریجانی ائتلاف کند.
اگرچه بلافاصله بعد از این خبر یک عضو دیگر فراکسیون رهروان یعنی قاضیپور اظهار داشت که «طیف لاریجانی هیچگاه با طیف روحانی ائتلاف نخواهد کرد» و افزود که « ما مخالف هرگونه ائتلاف با غیراصولگرایان هستیم».
به هر حال از شواهد (مثل ملاقات علی لاریجانی و ناطق نوری در خصوص انتخابات پیشرو) چنین برمیآید که اصولگرایان میانهرو مثل فراکسیون رهروان ولایت، بیشتر مایل هستند تا با لیست دولت ادغام شوند.
از سوی دیگر اصولگرایان تندرو هم به سختی زیر بار زعامت اصولگرایان سنتی و جامعتین خواهند رفت. برخی از شخصیتهای برجسته جریان اصولگرایی هم که به واسطه مدیریت نیرومند خود در بخشهای مختلف اقبال عمومی پیدا کردهاند، اساسا مورد توجه جدی از سوی جامعتین قرار نمیگیرند.
همین نکته باعث شده است که افق پیش روی کوششهای سیدرضا تقوی و نیز آیتالله موحدی کرمانی برای ایجاد همگرایی میان اصولگریان برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی، با ابهامات فراوانی مواجه باشد.
با این حال فعالیت جامعتین در این زمینه مبتنی بر یک استراتژی حیثیتی است؛ یعنی دقیقا همان چیزی که محمدرضا باهنر در گفتوگویی به آن اشاره کرد.
باهنر در آنجا با اشاره به اینکه هیچ راهی برای ائتلاف با اصلاحطلبان (یعنی طیف حسن روحانی) وجود ندارد، اظهار داشت «حتی ائتلاف با نیروهای تندرو جریان اصولگرایی را با کنارآمدن با برخی چهرههای معتدل ارجح میداند».
او البته به این نکته هم اشاره کرد که «با وجود اینکه تندروهای جریان متبوعش را ترجیح میدهد، اما برای رسیدن به ائتلاف به دستبوسی این جریان نخواهند رفت و تن به همه خواستههای آنان نخواهند داد».
به نظر میرسد توصیف باهنر از نسبت جریان متبوعش در قبال نیروهای میانهرو، و تندرو در میان اصولگرایان، وصف حال جامعتین نیز باشد.
جامعتین در نقطه نهایی، ائتلاف با پایداری را که در مواضع اصلی تفاوتی با طیف محمود احمدینژاد ندارد، بر تن دادن به ائتلافی حداقلی با اصلاحطلبان میانهرو ترجیح میدهد.
اما از سوی دیگر به هیچ وجه مایل نیست تا به قول باهنر به «دستبوسی» تندروها برود؛ یعنی به همه خواستههای آنها تن بدهد.
- سناریوهای قابل تصور
بنابراین با توجه به وضعیت حال حاضر میتوان سه احتمال را مورد بررسی قرار داد. نخست توفیق حجتالاسلام تقوی و جامعتین در ایجاد همگرایی میان اصولگرایان، البته با محوریت اصولگرایان سنتی و بدنه اصلی جامعه روحانیت و جامعه مدرسین.
دوم «توفیق» در همگرایی میان اصولگرایان، اما این بار با تن دادن به خواستههای اصولگرایان تندرو و قبول زعامت آیتالله مصباح یزدی.
و نهایتا ناکامی در ایجاد همگرایی میان اصولگرایان و کنش منفعلانه در انتخابات مجلس ۹۴ درست مانند انتخابات دوره یازدهم ریاستجمهوری.
آنچه مطلوب جامعتین است و شاید تلاشهای حجتالاسلام تقوی بیشتر متمرکز بر آن است، سناریوی نخست است و بدیهی است که میان سناریوهای دوم و سوم از لحاظ سیاسی، تفاوت چندانی برای جامعتین وجود ندارد، زیرا اصولگرایان تندرو به هر حال فعالیت انتخاباتی خود را به شکلی جدی به انجام خواهند رساند.
منبع:همشهري ماه
نظر شما