دیوارنوشتههایی که رزمندگان روی دیوارهای فروریخته خرمشهر، هویزه و دیگر شهرهایی که جنگ دامنگیرشان شد نوشتهاند بسیار اهمیت دارندكه آنها را در کنار باقی دیوارنوشتههایی که واحدهای عقیدتی و تبلیغات سپاه یا ارتش مینوشتند، آورده و گردآوری کردهاند.
این دیوارنوشتهها میتوانند نشاندهنده تجاوز عراق و ویرانی شهرهای ما بهدست دشمن باشند اما آیا دیوارنوشتههای سربازان ایرانی و عراقی میتوانند اسناد محکمی برای اثبات تجاوز عراق و جنگطلب نبودن ما باشند؟
برای رسیدن به پاسخ این سوالات سراغ استاد عبدالله گیویان_ رزمنده دیروز سنگر جهاد و استاد ارتباطات، جامعه شناسی و مردم شناسی امروز_ رفتیم و این موضوع را با ایشان مطرح کردیم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
- در موضـــوع دیوارنوشتهها، دیوارها نقش رسانه را بازی میکنند و دیوارنوشتهها یک پیام را به مخاطبانشان منتقل میکنند.میخواهم بدانم پیامهایی که بهعنوان دیوارنوشته روی دیوارها نقش بستهاند و در بطن یک اتفاق یا حادثه تاریخی نوشته شدهاند، میتوانند یک رخداد تاریخی را نفی یا اثبات کنند؟ بهعنوان مثال در موضوع ما، تجاوز عراق به ایران و نقش مدافع بودن ما در جنگ.
دیوارنوشته یک رسانه است. البته باید ببینیم کدام رسانه برای کدام فرستنده پیام. دیوارنوشتهها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دیوارنوشتههای شهري و دیوارنوشتههای غیرشهري. وقتی میگويیم شهر یعنی مناطق دور از منطقه جنگی.
در مناطق جنگی باز هم دیوارهایی داریم که توسط مسئولان فرهنگی روی آنها جملاتی نوشته میشد. باز این را مستثنی میکنم چراکه نشاندهنده يك ایدئولوژی رسمی است.
درجای خودش مهم است ولی الزاما ابزار شناخت نگاهی است که آن ایدئولوژی را نمایندگی میکند. چون در شرایط غیرجنگی و در شرایط حاکمیتی، ابزارهای مختلفی در اختیار هر حاکمیتی هست که مواضع خودش را اعلام کند.
درست است که بسیاری از آرا و نظریههای او میتوانند روی دیوارها نقش ببندند اما تنها رسانه نیستند. آنچه بسیار جالب توجه است اين است که دیوارنوشتهها را كساني كه بهنوعي درگیر جنگ هستند مینگارند.
من این دست دیوارنوشتهها را به دو دسته تقسیم میکنم. در جبهه ما عدهای مسئول بودند بهعنوان واحد فرهنگی، جملاتی را بنویسند و تابلوهایی را نصب کنند و... . این تابلونوشتهها و دیوارنوشتهها حاکی از نوع نگاه رزمندگان به معنای رسمی آن هستند و نگاه مسلط را نمایان میکنند.
یک دسته از دیوارنوشتهها که بهنظرم منبع ناب و کمتر دستخوردهای هستند، عبارتند از نوشتههایی که بنابر مناسبتها و انگیزههای مختلف کسانی که درگیر جنگ بودهاند آنها را نوشتهاند.
کسانی که شاید به این دلیل که نمیتوانستهاند مطلبی را در وصیتنامه خودشان بنویسند یا چیزهایی که در یک لحظه خاص به ذهنشان رسیده، در شرایطی این فضا و این انگیزه و این امکان برایشان فراهم شده که مقصود و ذهنیاتشان را بنویسند.
مثل دیوارنوشتههای سلول یک زندانی كه وقتی هیچ راه دیگری برای فریاد کشیدن، درددل کردن، گلایه کردن و شعار دادن ندارد، از دیوار سلولش بهعنوان یک رسانه استفاده میکند.
خب این قاعدتا زمان مناسبی را میخواهد. زمان مناسب الزاما به این معنا نیست که یک فراغت بالی برای این کار نیاز باشد.
شاید در لحظهای که لحظه مرگ است، در آن لحظه شخصی با خود فکر کند که این آخرین پیام و آخرین کلام او برای تمام بازماندگان است.
آن لحظه کسی آنقدرها به این صرافت نبوده که آنها را جمعآوری کند. بهنظر من این دیوارنوشتهها خالصترین، مردمیترین، دموکراتیکترین یا آزادترین شیوههای ابراز نظر درباره اتفاقی است که فرد در آن درگیر بوده؛ اتفاقی که در آن زندگی شخص دو رو دارد: یک رو بازگشت به زندگی و یک رو رفتن به دنیای دیگر است.
یعنی یک نقطه به اصطلاح «لی مینال» (كانوني) که بین دو حالت آن تفاوت کیفی عمیقی وجود دارد.
بنابراین باید این را در نظر گرفت. مواردی که قابل جمعآوری هستند بهنظرم صریحترین، صادقانهترین و گویاترین نکات را درباره مشارکت و چگونگی درگیری مردم در فرایند جنگ بیان میکنند.
بنابراین به شکل خیلی روشن میشود از پیش دستهبندیهایی را فرض کرد. تفاوتهای خیلی جدی را میتوان بین دیوارنوشتههای بچههای خودمان و الفبای تولید شده در جناح و جبهه عراق دید و پیشاپیش میشود فرضیاتی را در نظر گرفت. از جمله اینکه اینجا یک نوع آزادمنشی، یک نوع اراده، یک نوع اختیار، یک نوع اشتیاق، یک نوع ایمان در این نوشتهها دیده میشود.
میشود پیشبینی کرد احتمالا برخی از نوشتههای آن طرف جبهه بهواسطه اجباری که حكومت بعث عراق در گسیل نیروها به جبهه داشته آنجا مشهود باشد اما همه اینها فرضیهاند و پیشاپیش نباید براساس آنها حکم کرد.
بعضی از مواردي را که در مناطق جنگي دیده بودم از طنزهای بسیار ماندگارِ بودن و رفتن حکایت میکردند.
نوشتههای اینچنینی بچههای بسیجی و سرباز با هم فرق میکرد. معمولا اینها را نیروهای رده پایینتر مینوشتند.
کسانی که در ردههای بالاتر بودند، احتمالا بهدلیل اینکه رسانههای دیگری در اختیار داشتند، مبادرت به نوشتن این دست پیامها روی اینگونه صفحات احیانا میرا نمیکردند.
دیوار گلی در یک خط جنگی یا در نقطهای از شهر در آستانه حمله یا در حالت دفاع معمولا رسانه ماندگاری نیست.
من در ذهنم همیشه این طور تعبیر کردهام که اینجور نوشتهها مثل مشق لیلی کردن مجنون بود. مجنون روی هر لوحی که در دسترس داشت مینوشت لیلی.
خیلی از بچهها همین کار را میکردند. آنها در اوقات بیکاری، در اوقات برانگیختگی و در وقت دلتنگی چیزهایی مینوشتند، علاقهای کسب میکردند، نشانههایی بهجا میگذاشتند، شِکوهها و شیطنتهایی میکردند و حرفهایی میزدند که گاهی اوقات آنقدر طنز عمیقی داشتند که کل هستی را میتوانستند هدف گرفته و آن را آماج کنایههای خودشان قرار دهند.
وقتی موضوع مصاحبه را با من در میان گذاشتید، واقعا حسرت خیلی عمیقی به دلم نشست که چرا آن موقع به صرافت نيفتادم اینها را ثبت کنم.
البته اگر تلاشی در این زمینه صورت بگیرد بسیار ارزشمند است چراکه بهنظر من اینگونه دیوارنوشتهها یکی از گویاترین اسناد جنگ ماست.
از اسناد دفاع مقدس به روایت مستقیم و بدون سانسور بچههای رزمنده. نکتهای را بگویم که بسیار مهم است. ما باید واقعگرایانه و بیطرفانه این شعارها را ببینیم. ممکن است كساني که در فضای دفاع مقدس کار میکنند، بعضی از این شعارها را بنابر هر دلیلي نبینند.
بهنظرم این خیلی خوب نیست. ما باید ببینیم دغدغههای آنها چه چیزهایی بوده؛ دغدغه بچههایی که اینقدر مردانه و پاکبازانه مقابل دشمن ایستادند.
ما در لحظات بحرانی مرگ و زندگی، واکنشهای مختلفی را میبینیم كه برای مدیریت و روانشناسی نیروهای نظامی کاربرد عمیقی دارد. شیوههای ترس و گریز بسیار مهمند.
از دیوارنوشتهها میتوان این مفاهیم را استخراج کرد. شیوههای پاکبازی و عاشقی کردن جوانان ما در آن دیوارنوشتهها وجود دارد. بنابراین اگر تلاشی صورت بگیرد تا دیوارنوشتههایی که به آنها اشاره شد گردآوری شوند و به آنها به چشم یک سند خیلی خوب نگاه کنیم، بسیاری از حقایق را برای ما آشكار میکنند.
تا فراموش نکردهام این نکته را هم بگویم که ممکن است یک تحلیل پوپولیستی ازاین اسناد بشود و آن هم تحلیل گزینشگرایانهای است که ممکن است بعضی از شعارها را بگوید یا آنها را به شیوه نامناسبی تحلیل کند. این یک مخاطره است و انشاءالله موضوعیت نداشته باشد.
- دیوارنوشتههای دیگری هم هست! مثلا وقتي رزمندگان در هویزه در محاصره قرار میگیرند، یکی از آنها روی دیواری مینویسد: «صدای توپ و خمپاره همه جا را فرا گرفته و دشمن وارد شهر شده. تا چند لحظه دیگر ما شهید خواهیم شد. برای شهدای گمنام فاتحه بخوانید». این جمله با رنگ و به نحوی شتابزده روی دیوار نوشته شده. اینجور دیوارنوشتهها چه نوع سندیتی میتوانند داشته باشند؟ یک روایتند یا گویای یک واقعیت؟
ما اساسا چیزی بهعنوان سند مقطوع در هیچ عرصه و زمانی نداریم. همه اینها روایتند. از این نظر هیچ فرقی بین این حرف، با حرفی که فرض بفرمائید طبری در کتاب تاریخ خود نوشته وجود ندارد.
او هم روایت کرده. ما میخواهیم مطمئن شویم که این سند بعدا جعل نشده باشد. این نوشته یا ثبت وضعیت به شکلی که روایت شده و خیلی قابل تحلیل است، جعلی نیست.
یک نفر در زمان خطر و زمانی که هیچ چیز برای اعلام یک واقعیت به آیندگان در اختیارش نبوده، از ديوار استفاده کرده و این جمله را نوشته.
در این صورت، این گویاترین روایت از وضعیت مظلومانه و پایمردانه کسانی است که برای دفاع از آرمانهایشان و برای دفاع از خاکشان ایستادهاند.هویزه خیلی ماجرا داشت.
این دقیقا میتواند روایت کند که چه خبر بوده. خود سوال محل تردید است. چرا باید سوال کرد؟ اگر واقعا در آن شرایط نوشته شده باشد، چه چیزی از این گویاتر؟ این فریاد خیلی بلندی است.
- همینطور دیوارنوشتههای عراقیها. آنهایی که بر دیوارهای خرمشهر و دیگر شهرهای اشغال شده نوشتند همه اعراب علیه ایران متحد شدهاند تا خلیج را بهدست بياورند یا همان دیوارنوشته معروف «جئنا لنبقی» یعنی آمدهايم كه بمانيم. اینها چه تاثیری بر ذهن مخاطب میگذارند و پیام پنهان این دیوارنوشتهها چیست؟ اصلا این دست دیوارنوشتهها پیام پنهانی دارند؟
همانطور که در ابتدای صحبتمان تفکیک کردم، دیوارنوشتههایی که مستظهر به قدرت حاکمند، ابزارهای بیان هستند. وقتی لشکری میآید و كشوری را غصب میکند، سعی میکند به شیوههای آئینی حضور خودش را اعلام و تثبیت کند.
به همین خاطر وقتی کودتا میشود اولین جایی که تصرف میشود، رادیو و تلویزیون است. چون میخواهند اعلام کنند ما حاکم هستیم.
خب وقتی گروهی میآیند و سرزمینی را اشغال میکنند، میخواهند همه جا این علامت را بزنند. این درواقع اعلان قدرت است.
اگر من در خانه شما روی دیوارتان بنویسم این خانه متعلق به من است، معنیاش این است که دارم قدرت خودم را اعمال میکنم و در قلمرو شما آمدهام و پرچم خودم را نصب کردهام.
در این صورت ما باید دیوارنوشتههای عراقیها را اعلان یک ایدئولوژی بدانیم؛ ایدئولوژی غاصب و جابر و جاعلی که حمله کرده و جایی را گرفته و در آنجا دلیل ایدئولوژیک حمله خودش را به شدیدترین شکل بیان میکند.
این دیوارنوشتهها بهنوعی نشاندهنده هجوم هستند؛ هجومی که بهدنبال خودش یک تئوری نژادی داشته است. تئوری مشخصی که نهتنها نفی انسانیت انسانها را به انسان اعلام میکند بلکه پشت سرش پیشوند و پسوندی را حمل میکند که در اینجا با نژاد و قومیت مشخص میشود.
در عراق و در بخش سیاسی- ایدئولوژیک حزب بعث عراق كه الان نامش را بهخاطر نمیآورم و اهداف اینچنینی حزب بعث را پیش میبرد، این تضاد را بیشتر میبینید؛ تضاد دیوارنوشتههای رسمی و چیزی که خود عراقیها نوشتهاند.
شاید در درددلها رد پایی از غارتگری عراقیها و دردمندیهای حضور اجباری در جبهه را پیدا کنید و از آن طرف در دیوارنوشتههای تشکیلات سیاسی حزب بعث و ارتش عراق، این اقتدارطلبی و آرمانگرایی نژادپرستانه را جدیتر ببینید.
بنابراین فکر میکنم تفاوت محتوای دیوارنوشتههای عراقی با دیوارنوشتههای ما باید خیلی زیاد باشد.
- بهنظر شما دیوارنوشتهها میتوانند هویت فردی و اجتماعی و مذهبي و قومیتي را به مخاطب نشان بدهند؟ یعنی وقتي مخاطب دیوارنوشته را میخواند اینها را از آن برداشت کند.
حتما! به همان اندازه که این نوشتهها طبیعی هستند، صادقانه هم به نگارش درآمدهاند و کسی نیامده آنها را اصلاح کند یا به آنها نمره بدهد.
بنابراین فردی که آنها را نوشته، سواد، قومیت، گرایشهای مذهبی و اجتماعی، آرمانها و آرزوها، دغدغهها و هراسهایش را در آنها به نمایش گذاشته. این نوشتهها شناسنامه نویسندگان خودشان هستند.
شناسنامهای که خیلی روشن و صریح میگوید من که هستم، چه هستم، چه میخواهم، از چه میترسم، به چه دل بستهام و آرزوی چه چيزي را دارم.
منبع:همشهري پايداري
نظر شما