هر جامعهای با عوامل خطرآفرین بسیاری مواجه است که میتواند استقلال و حاکمیت ملی آن را به خطر اندازد اما نباید فراموش کرد جامعهای در این وادی موفق ارزیابی خواهد شد که به درستی بتواند تقدم و تأخر را در مقابله با این تهدیدات لحاظ نماید.
به عبارت دیگر تشخیص اولویتها برای متمرکز کردن امکانات جهت رفع نگرانیهای عاجل، بخشی از موفقیت به حساب میآید. شناخت مسائل اصلی و فرعی در این مسیر را دشمنشناسی میخوانند.
بسیاری از ملتها به دلیل نداشتن رهبران هوشمند نتوانستند تهدیدات فرعی را از اصلی تمیز دهند و این امر موجب هرز رفتن توانمندیهای جامعه و عدم توفیق در مبارزات شد. در این میان جریاناتی ناآگاهانه و یا هدایت شده توسط دشمن اصلی، تلاش کردهاند تا در دشمنشناسی مردم اخلال نمایند.
در تاریخ مبارزات ملت ایران علیه استبداد و حامیان خارجیاش، جریان انجمن حجتیه از جمله گروههایی بود که سعی داشت ضمن نفی مبارزه با دشمن اصلی، نیروهای جوان و دلسوز جامعه را به سوی مقابله با بهائیت سوق دهد.
در حالی که این فرقه را از ابتدای پیدایش در ایران نمیتوانیم مستقل از سلطهگران انگلیسی ارزیابی کنیم. آنگونه که شواهد فراوانی بر آن دلالت دارد و در دوران پهلوی اول، لندن و دیکتاتوری رضاخانی به شدت از این فرقه حمایت میکردند.
در دوران پهلوی دوم، واشنگتن و اسرائیل نیز به جمع حامیان فرقهسازی پیوستند. بنابراین اگر حتی بهائیت را در آن ایام تهدیدی میپنداشتیم میبایست با سلطه حامیان آن در ایران مقابله میکردیم تا بساط تفرقهافکنیها پایان یابد کما اینکه با دشمنشناسی دقیق رهبری نهضت اسلامی اینگونه شد.
متأسفانه انجمن حجتیه برای مقبولیت دادن به این انحراف در دشمنشناسی بحثی را مطرح میکرد و آن اینکه در زمان غیبت معصوم (ع) به هیچ وجه تلاشی برای نفی سلطه بیگانگان و مبارزه با استبداد نباید صورت داد.
در صورتی که مردم این تفکر انحرافی را میپذیرفتند به این معنی بود که از یک سو دست استعمارگران در ایران کاملا برای فرقهسازی و تفرقهافکنیهای متنوع باز بماند و از دیگر سو هر نوع فساد دیگری را بتوانند در ایران ضمن غارت منابع خدادادی ترویج کنند.
تئوری فکری انجمن حجتیه تبعات بسیار مخربی در جامعه داشت که اولین آن مشرویت بخشیدن به سلطه صهیونیستها و کفار بر یک کشور اسلامی بود.
شاید گفته شود سکوت انجمن در قبال سلطه صهیونیستها و حامیان آنها به معنی تأیید،مماشات و حتی نوع همزیستی مسالمتآمیز با آنها نبوده است بلکه از این رو که توان مقابله با استبداد و حامیان خارجی آن را نداشتند جوانان را دعوت به پرهیز از مقابله با این قدرتهای سرکوبگر میکردند.
باید گفت حتی اگر انجمن اذعان میداشت که به دلایل مختلف از جمله عدم آمادگی برای پرداخت هزینه مبارزه،صرفا میخواهد با یک پدیده کمخطر (یعنی یک مسأله فرعی) مبارزه کند چندان مشکلی نبود.
متأسفانه این جریان برای توجیه عملکرد انحرافی خود با اتکا به برخی روایات سست، دوران غیبت حضرت حجت (عج) را دوران سکوت در برابر گردنکشیهای ضدبشریت و فساد آنها در میان ملل اسلامی معرفی کرد.
هر چند امروز گسترش سلطهطلبی آمریکا و صهیونیزم در لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان و... از طریق حضور نظامی، سستی مبانی تفکری این جریان را کاملا روشن ساخته است زیرا حتی متحجرترین نیروهای مذهبی نیز معتقد نیستند که باید دست روی دست گذاشت و زمینه را برای تسلط طولانی مدت اسرائیل و آمریکا بر چاههای نفت عراق و... فراهم ساخت.
در چنین شرایطی که دشمنان جهان اسلام مجبور گشتهاند برای حمایت از اسرائیل مستقیما چنگ و دندان نشان دهند و ملتهای منطقه هر روز بیش از گذشته به دشمنشناسی دقیق نزدیک میشوند و نفرت از صهیونیسم و حامیانش چون آمریکا و انگلیس به شدت رو به فزونی است، باز هم انجمن حجتیه در مسیر ایجاد انحراف در شناخت دشمن حرکت میکند.
فراموش نکردهایم که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که به بساط فرقهسازیها و غارت منابع ملی پایان داد، انجمن حجتیه مبارزه خود را متوجه مارکسیزم کرد و همچون سایر نیروهای غربگرا اینگونه وانمود ساخت که تهدید اصلی از جانب بلوک شرق است در حالیکه ملت ایران علاوه بر زخمهای تاریخی که از سلطه غرب بر تن خویش داشت یک روز نیز از دشمنیهای آمریکا در بعد از انقلاب در امان نبود.
آنگونه که بعدها کاملا روشن شد تمامی برنامههای تجزیهطلبانه در کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان و... توسط آمریکائیها هدایت میشد. حتی این کشور گروههای به ظاهر چپگرایی را راهاندازی کرد تا مردم نتوانند چهره واشنگتن را در پشت این گونه اقدامات تجزیهطلبانه ببینند.
در این شرایط انجمن حجتیه میکوشید تا دشمن اصلی ملت ایران را بلوک شرق معرفی کند. خوشبختانه هشیاری ملت ایران در آن مقطع مانع از تأثیرگذاری این جریان بر دشمنشناسی شد.
اما ظاهراً تلاش برای ایجاد اعوجاج در دشمنشناسی متوقف نشده است. انجمن حجتیه این روزها تمام توان خود را برای تهدید معرفی کردن اهل سنت به کار بسته است و تلاش میکند اینگونه القا نماید که اگر از اهل سنت غافل شویم آنها به عنوان دشمن اصلی میتوانند مشکلات جدی برای کشور به وجود آورند.
البته نباید فراموش کرد همزمان در میان سایر کشورهای مسلمان (اهل سنت) دستهایی در کار است تا شیعه به عنوان تهدید اصلی معرفی شود و آشکارا شکلگیری هلال شیعی را در دل خاورمیانه، مسأله اصلی و عمدهترین عامل نگرانی معرفی میکنند تا ملتهای مسلمان از صهیونیزم و آمریکا غافل شوند.
به طور قطع این برنامهها از جمله آنچه انجمن حجتیه در ایران انجام میدهد یکی از امیدهای جدی امروز برای غرب است. اگر چنین برنامهای برای تشدید اختلافات میان شیعه و سنی به حاصل نشیند یک فرصت استثنایی برای استعمارگران ایجاد خواهد کرد.
هر چند روند تحولات در جهان اسلام نشان میدهد که اینگونه برنامهها نمیتواند جلو رشدآگاهیها را بگیرد اما خوف آن میرود تا این اقدامات برای ایجاد تفرقه هر روز به ابزارهای کریهتری متوسل شود. به کلام دیگر کسانی که سعی میکنند مراسم توهینهای سخیف به خلفا را ترویج کنند و برای ایجاد دشمنیها، از اینگونه مراسم مستنداتی تهیه و در میان اهل تسنن پخش کنند میتوانند به حرکتهای زشتتری نیز روی آورند.
اگر اعمال گردانندگان این گونه مراسم – که از دینداری بسیار به دور است- مستقیما متأثر از تفکرات انجمن حجتیه نباشند باید اذعان داشت دستکم متأثر از اعوجاجاتی است که این انجمن در دشمنشناسی ایجاد میکنند.
در آستانه سالگرد میلاد حضرت حجت (عج)، جا دارد جریاناتی که به نام انتظار ظهور منجی برای حاکمیت حق در جهت حاکمیت دشمنان اسلام بر جوامع اسلامی حرکت کردهاند، فرصت را غنیمت شمرده و به تأمل در آثار و نتایج اعمال خود بپردازند و اطمینان داشته باشندن همانگونه که تلاش برای انحراف در دشمنشناسی ملت ایران نتوانست نتیجهبخش باشد امروز نیز اقداماتی که با هدف ایجاد تقابلهای انحرافی در میان ملل اسلامی صورت میگیرد، حاصلی نخواهد داشت.
بیتردید از آنجا که متأثر از میراث بنیانگذار انقلاب اسلامی، در شرایط کنونی ملتهای مسلمان خطر صهیونیزم جهانی را بیش از هر زمان دیگر مورد توجه خود قرار دادهاند، صفوف خود را در برابر این دشمن مشترک متحدتر از همیشه خواهند ساخت.