اين سنت در گذشته به واقع مورد توجه بود.كلمه همسايه يعني 2 نفر كه سايه مشترك دارند به اين خاطر به 2نفري كه در كنار هم زندگي ميكنند همسايه ميگويند. يعني اينها از شدت نزديكي يك سايه دارند.اما اين روزها گويي مفهوم همسايگي بهطور كل عوض شده است.من به واسطه اينكه كارهاي علميام را در منزل انجام ميدهم و به تبع آن به آرامش و سكوت و تمركزنياز دارم، لطمات زيادي از اين بيتوجهي و مراعات همسايه ميخورم.
پدر من در بابل كشاورزي ميكرد. من يادم ميآيد كه هر ميوهاي كه در باغ ما به ثمر مينشست با اينكه پدرم صاحب باغ نيز نبود- و به واسطه نگهداري و باغباني و كشاورزياش روي آن باغ كار كرده واز محصولات آن استفاده ميكرد - محصول نوبرانه خود را در 14بشقاب بهطور مساوي تقسيم ميكرد و قبل از اينكه خانواده خود از آن محصول مصرف كنند اين بشقابها را به ما ميداد تا به 7 همسايه سمت راست و 7 همسايه سمت چپي بدهيم. اين سنتي بود كه در قديم نسبت به همسايه روا داشته ميشد. اين فرهنگ اما اكنون تبديل شده است به عدممراعات حال همسايههايي كه به واسطه زندگي آپارتماني بسيار هم به هم نزديكتر شدهاند.
شما در آپارتمان خود درحال استراحتيد و ناگهان به واسطه صداي بلندي از جاي خود ميپريد. بعد متوجه ميشويد كه همسايه طبقه پاييني يا بالايي آنقدر صداي ضبط خود را بالا برده است كه انگار اين صدا در خانه شما توليد ميشود و از فرط بلندي گوش فلك را كر ميكند. گاهي هيچ تذكري هم فايده ندارد. بهنظرم به واسطه نوع همسايگي در آپارتمانها امروزه ما بايد خيلي بيشتر از گذشته حواسمان به مراعات حال ديگران باشد. يا در آپارتماني كه حياط در اختيار يكي از همسايهها قرار گرفته، همسايه ديگر وقتي تراس خود را ميشويد شمابايد منتظر باشي تا شست و شوتمام شود تا تازه بتواني به ساختمان خودت وارد شوي چون در غيراين صورت مجبور ميشوي يك دوش غيربهداشتي بگيري.
از اين عدممراعاتهاي همسايگي متأسفانه انواع زيادي وجود دارد. كسي ديگر از اين موضوع مينالد كه همسايهاش هرچه اسباب مستعمل پيدا ميكند به داخل آپارتمان آورده و در راهرويي كه مشاعات است ميگذارد و اعتراض همسايگان ديگر نيز گويي به جايي نميرسد.
مثلا يكي از كارهاي من با اين سن و سال كه اكنون دهه هفتم عمرم را طي ميكنم جمع كردن ته سيگار از حياط است؛ته سيگارهايي كه از طبقات ديگر به داخل حياط انداخته ميشود.متأسفانه تذكرها هم گويي بيفايدهاند. حتي تصميم گرفتم ته سيگارها را جمع كرده جلوي منزل خودش بريزم اما گفتم اين كار شبيه تابلوهايي است كه مردم را تهديد ميكنند پارك مساوي پنچري و به جاي نهي از منكر با تهديد و انجام منكر ديگر ميخواهند نهي از كار خلاف كنند.
بعضي از مردم گويي هيچ آشنايي با حد و حدود همسايگي و مقررات آپارتمان نشيني ندارند. طبق قانون در زندگي آپارتمان نشيني كسي نميتواند حتي كفشهاي خود را در جلوي در ورودي آپارتمان خود بگذارد چرا كه جزو مشاعات است و هر كس بايد كفش هايش را درون واحد بگذارد. اما در بسياري از آپارتمانها كه وارد ميشويد بهخاطر عدمرعايت اين موضوع مثل خانه قمر خانم كه آن قديمها ميگفتند ميبينيد بيست جفت كفش بيرون در واحد گذاشته شده است.بهنظر من مطبوعات و رسانههاي ديداري و شنيداري بايد مردم را با آداب آپارتمان نشيني آشنا كنند. در اين زمينه ما فاصله زيادي با نقطه مطلوب داريم.يكي از علتهاي اين فاصله داشتن با فرهنگ آپارتمان نشيني عدمتطابق فرهنگ مبدا برخي با فرهنگ آپارتمان نشيني است. در فرهنگ گذشته و يا دور اين افراد آنها در حياط خانه خود هر كار كه ميخواستهاند انجام ميدادند چون به قول خودشان چهارديواري و اختياري بوده است. اما اين شعار و مرام در زندگي آپارتماني معنا ندارد.براي اينكه در آپارتمان سقف و كف خانهام هم متعلق به من نيست. حتي ديوار اين به اصلاح چهار ديواري را نيز با همسايهاي شريكم. اينگونه ميشود كه بسياري از اصول اوليه آپارتمان نشيني حتي در تهران و در شمال شهر تهران رعايت نميشود.
نظر شما