فیلمنامههایی که براساس کلیشههای امتحان پس داده نوشته میشوند و اغلب هم با گروهی از بازیگران ثابت مقابل دوربین میروند. به همین خاطر است که بسیاری از این کمدیها، تفاوت چندانی با طنزهای شبانه تلویزیون ندارند.
به شهادت گیشه، کمدی همچنان ژانری مورد توجه سینماروهاست و بعید به نظر میرسد تا روزی که گیشه این نوع فیلم پررونق باشد، تحولی در این ژانر صورت گیرد. «کلاهی برای باران» تازهترین کمدی روی پرده سینمای ایران، مصداق بارزی برای حرکت سینمای طنزآمیز بر مدار کلیشههاست.
فیلمی که عمدهترین شوخیهایش با لباس زنانه پوشی یکی از بازیگران مرد رقم میخورد و فراتر از آن به نظر میرسد که تعریف فیلمساز از ژانر کمدی با لودگیهایی که روزگاری نمونههایش را میشد در نمایشهای عامهپسند مشاهده کرد، بیشتر تطابق دارد. به همین خاطر این که از فیلمساز متوقع باشیم با دکوپاژ و میزانسن خنده بیافریند، انتظار نابجایی به نظر میرسد.
کمدی جزو آندسته از گونههای سینمایی است که در دورههای مختلف در میان توده تماشاگران محبوبیت داشته است. در سالهای اخیر استقبال تماشاگران از اینگونه فیلمها به حدی بوده است که کمدی به عنوان ژانر غالب در تولیدات سینمای ایران خودنمایی کرده است. همانطور که مردم در گزینههای پیشروی خود اغلب به انتخاب اینگونه فیلمها پرداختهاند، سازندگان فیلمها نیز برای دستیابی تضمین شده به موفقیت در گیشه به سراغ اینگونه سینمایی رفتهاند.
اما کیفیت خیلی از فیلمهای کمدی در سالهای اخیر نشان از این واقعیت دارد که این رشد کمی با ارتقای کیفی همراه نبوده است و در واقع فیلمسازان اغلب تمایل به پیمودن مسیرهای مطمئن و از پیش امتحان شده داشتهاند.
با چنین رویکردی است که عمده این فیلمها آثاری نازل از کار درآمده و علاوه بر ضعفهایی که در جنبههای مختلف دچارش هستند، به لحاظ کمیک نیز برپایه شوخیهایی سطحی و سهلالوصل بنا میشوند. شوخیهایی که نه تنها پشت آنها هیچ حرفی مطرح نیست، بلکه با اجرایی سهلانگارانه و یا با اتکا به قابلیتهای بداههکارانه بازیگرانشان اغلب در گونه کمدی کلامی قرار میگیرند.
از آنجایی که طنزهای تلویزیونی از مخاطبانی فراگیر برخوردار بودهاند، در این سالها الگوهای بسیار موفقی برای رویکرد فیلمسازان به استفاده از ویژگیهای آنها بودهاند. حضور پررنگ بازیگران طنزهای تلویزیونی، چه در نقشهای اصلی و چه در نقشهای مکمل چنین فیلمهایی، نمود آشکاری از چنین رویکردی بودهاند.
«کلاهی برای باران» نیز کموبیش در زمره چنین فیلمهایی قرار میگیرد. این مسئله تنها به این دلیل نیست که سازنده فیلم برای ایفای نقشهای اصلی خود به سراغ بازیگران شناخته شده طنزهای تلویزیونی رفته است؛ بلکه بیش از هر چیز به واسطه نحوه استفاده او از این بازیگران بوده که چنین فرصتی به میان میآید. چرا که ما از این بازیگران نه تنها تصویری تازه را شاهد نیستیم، بلکه همگی آنها درست در قالبهایی مورد استفاده قرار گرفتهاند که به شدت وامدار چگونگی حضور آنها در طنزهای تلویزیونی است.
به نظر میرسد مسعود نوابی از همان ابتدا به شکلی کاملاً خودآگاهانه به این سمت حرکت کرده است.
تأملی در فیلم نشان میدهد که صرف حضور بازیگران طنزهای شبانه باعث تداعی سریالهای طنز در کلاهی برای باران نشده است. هر چند ما در این فیلم بیش از نمونههای پیشین شاهد حضور بازیگران شناخته شده طنزهای تلویزیونی هستیم.
در واقع نوابی با گردآوری بازیگرانی از طیفهای مختلف این طنزها سعی کرده است تقریباً عمده علاقهمندان اینگونه آثار را جذب فیلم خود کند. به این ترتیب بازیگرانی چون جواد رضویان، رضا عطاران، فتحعلی اویسی و مهران غفوریان در «کلاهی برای باران» حضور یافتهاند.
اما ماجرا تنها به اینجا ختم نمیشود چرا که به نظر نویسنده، کلاهی برای باران نیز همسو با فیلمساز در مرحله نگارش فیلمنامه نیز شخصیتهایی را در متن قصه فیلم بکار گرفته است که بر پایه همان تیپهای آشنایی که این بازیگران در طنزهای تلویزیونی با توفیق به اجرا گذاشتهاند، شکل گرفتهاند.
برای نمونه شخصیتی که رضا عطاران در این فیلم بازی میکند همان پرسونای آشنای او در طنزهای تلویزیونی است که خود کارگردانی میکند؛ جوانی دغلباز و شوخطبع که با لبخندی بر لب هر حقهای که امکان داشته باشد پیاده میکند تا به نتیجه دلخواه خود برسد.
دیگر بازیگران اصلی فیلم یعنی جواد رضویان، فتحعلی اویسی و مهران غفوریان نیز از چنین شرایطی در فیلم برخوردارند و حضور آنها آگاهانه مبتنی است بر ویژگیهایی که پرسونای کلیشه شدهشان در تلویزیون داشته و البته مخاطب نیز آنها را دوست دارد.
علاوه بر بهکار گرفتن چنین الگویی در فیلمنامه، نوابی هنگام کارگردانی نیز گویا دست بازیگرانش را کاملاً باز گذاشته است تا به هر شکل که میتوانند به خندهدارتر شدن فیلم کمک کنند و اگر چه در این زمینه نیز به توفیق دست مییابند، اما حاصل بکارگیری چنین شیوهای در کلاهی برای باران به اثری کاملاً استوار بر الگوهای آشنا منجر و در اکثریت قریب به اتفاق فصلها به کلیشهها ختم میشود.
میتوان گفت سازندگان کلاهی برای باران بیش از هر چیز برای رسیدن یک هدف چنین فیلمی را عرضه کردهاند و این هدف چیزی نیست جز جذب خیل تماشاگران و علاقمندان طنزهای تلویزیونی، به سالنهای سینما برای دو ساعت خنده و تفریح.
این مسئله اگر چه فیالنفسه با توجه به شرایط اقتصادی کنونی سینمای ایران خالی از فایده به نظر نمیرسد، اما نحوه و چگونگی آن نیز امری قابل تأمل محسوب میشود. هر چند که فیلم به عنوان محصولی از سینمای عامهپسند ایران، فاقد ارزشهای سینمایی است و بررسیاش از این منظر، عملاً راه به جایی نمیبرد.