اما نخستين چيزي كه اين جمله به ذهنمان ميرساند اين بود كه اين خانه قرار است يك خانه ساده و بدون حاشيه باشد. نه اين خانههاي مرسومي كه اين روزها مد شده است. شايد براي همين است كه ديگر در كارتهاي عروسيمان همچنين حرفي نميزنيم چون از همان ابتدا و هنگام خريد جهيزيه ميرويم سراغ چيزهايي كه بهجاي لوازم زندگي، لوازمي هستند تا نگذارند راحت زندگي كنيم. البته دلايل خودمان را داريم؛ مثلا ميگوييم اگر فلان چيز را نداشته باشيم، مردم چه ميگويند؟ يا زيباست، پول خريدش را هم داريم چرا آن را نداشته باشيم؟ اما غافل شدهايم از اينكه اين نوع نگاه به «داشتنها» و «جمعكردنها» آرامش خودمان را از ما گرفته است.
- 1- با اين پردههايي كه نصب كردهايد آسمان را ميبينيد؟
فكر كنيد پردههايي كه اين روزها در خانه خيلي از ما نصب ميشود، چقدر با كاربرد اوليه آن فاصله دارد؟ هر وقت ميخواهيد پرده بخريد، قبل از آنكه به رنگ مد سال و مدلهاي عجيب و غريب طراحان توجه كنيد به اين فكر كنيد كه اين پرده قرار است در خانه شما چه كاربردي داشته باشد. مثلا آيا خانه شما خيلي نورگيرش زياد است و گاهي دلتان ميخواهد در روز تاريكتر باشد؟ يا اينكه آنقدر نور خانهتان كم است كه خورشيد با آن عظمت وسط يك ظهر تابستان چون يك شمع نيمهجان خانهتان را روشن ميكند؟ هر كدام از اين شرايط پردههاي متفاوتي را ميطلبد تا باعث آسايش شود. اما خيلي از خانمها به پرده بهعنوان يك شيء تزييني نگاه ميكنند كه قرار است با مبلمانشان ست شود و جديدترين مدل باشد تا بازهم سيمرغ افتخار كدبانوي باسليقه را بهدست بياورند. اما دقت كردهايد اين پردههاي جديد و مدلهاي فانتزياش هنگام شستوشو چقدر آزارتان ميدهد؟ والانهاي تشريفاتي و پفدار و گوشوارههايي كه حجم زيادي را اشغال ميكنند آن هم در خانههاي كوچك. نگين و آويزهايي كه اگر خداي ناكرده بچهاي به آنها دست بزند، همهچيز خراب خواهد شد.خلاصه كلام، اين پردهها گاهي واقعا دردسرساز ميشوند. گاهي آنقدر مدلهاي سختي دارند و چند لايه روي هم آويزان است كه نميشود درصورت نياز كمي آنها را عقب زد و حتي نگاهي به آسمان انداخت.
- 2- بوفه و ظرفهاي تشريفاتي چقدر به شما روحيه ميدهد؟
داشتن چند گلدان از گلهاي آپارتماني ميتواند باعث شود تا با ديدن آنها كمي حال خانه شما عوض شود؛ البته نميتوان توقع داشت همه از ديدن گوشهاي از طبيعت در خانه لذت ببرند. ممكن است بعضيها ظرف و ظروف مختلف و آباژورهاي تزييني و شمع و دهها چيز ديگر را دوست داشته باشند و دلشان بخواهد محيط خانهشان را با اينجور وسايل تزيين كنند اما مشكل از جايي شروع ميشود كه خانه شما شبيه فروشگاههاي بزرگ لوازم خانگي و آنتيكفروشيها شود؛ پر از لوازم و تابلوهاي تزييني كه بايد مرتب تميز نگهداشته شوند و مراقب باشيد كسي موقع رفتوآمد به آنها نخورد. كمتر خانهاي ميشود يافت كه در آن يك بوفه پر از ظروفي كه از آنها استفاده نميشود و فقط براي تزيين است، وجود نداشته باشد. وسايلي كه سالي چندبار شسته ميشود و بعد از آن فقط قرار است ديگران ببينند و بگويند: چقدر زيبا، چقدر گرانقيمت، چقدر بهروز! شايد بگوييد خودتان هم لذت ميبريد. واقعا هر روز صبح از ديدن پارچ و ليوان كريستال در بوفهتان احساس سرزندگي و طراوت ميكنيد؟ اين فضايي كه به اينجور ظرفها داده ميشود، هزينهاي كه براي خريدشان صرف ميشود وقتي كارايي ندارد واقعا نميتواند به شما انرژي بدهد. با خودتان فكر كنيد اگر به جاي اين بوفه و ويترين ظرفها چند عكس شاد از كودكتان به ديوار باشد چقدر فضاي خانه عوض ميشود؟ تازه همه اينها در حالي است كه در خانههاي ما جايي براي كتاب نيست آنوقت ظروف كريستال در بهترين جاي خانهمان جاخوش كردهاند.
- 3- زندگي را از لابهلاي كمدديواريها بيرون بكشيد
در كمد ديواري شخصيتان را باز كرده و لباسهايتان را كمي برانداز كنيد. به لوازم ديگر اهالي خانه كاري نداشته باشيد، فعلا از خودتان شروع كنيد. آن مانتويي كه سمت چپ كمدتان آويزان كردهايد خيلي وقت است كه برايتان تنگ شده اما همچنان آن را نگهداشتهايد. كيفهاي رنگارنگ و شالهاي متنوعي كه همه را سالهاست نگهميداريد و باز هم خريد ميكنيد و بهانهتان اين است كه شايد روزي رنگش به يكي از لباسها بيايد. حتي آن طرف كمدتان چند بلوز وجود دارد كه دوستشان نداريد اما نگهميداريد چون فكر ميكنيد ممكن است روزي روزگاري به دردتان بخورد. در ضمن انگار اين كار رسم شده است كه خانمها لباس و وسايل شخصيشان زياد باشد. زيورآلات و بدليجات و گلسرها و اينگونه چيزها كه جاي خود دارد. مدام بايد جعبهها و باكسهايي تهيه كنيد تا از اين لوازم نگهداري كرده و اگر كمي دقت نكنيد باعث به هم ريختگي اتاقتان و به همخوردن آرامشتان ميشود. نميخواهيم بگويم تن آدمي فقط شريف است به جان آدميت، نه همين لباس زيباست نشان آدميت. ميخواهيم كاربردي فكر كنيم و عمل كنيم. وجود اين همه لباس، كيف، كفش، شال، روسري و بقيه مخلفاتي كه نميگذارد از اصل زندگي لذت ببريد و شما را در حد ماموراني براي نگهداري و جابهجايي آنها نگهميدارد، نميتواند زندگي شما را راحتتر كند. در جايي از قول فردي نوشته شده بود كه 60 سالش تمام شد و حالا تمام كارهايش را انجام داده بود و فقط مانده بود: زندگي كردن! نكند بيش از حد گرفتار وسايل ويتريني زندگي شويم كه زندگي كردن از يادمان برود.
- جور ديگر ببينيد لطفا!
نگاهي به خانهتان بيندازيد. از همان ابتدا كه در را باز ميكنيد و وارد ميشويد همه جا را خوب بررسي كنيد. بهتر است اين كار را ذهني انجام ندهيد چون مطمئن هستيم شما هم مثل خيليهاي ديگر وسايل زيادي داريد كه اگر چند وقت يكبار حضور و غيابشان نكنيد بهطور كامل فراموش ميكنيد كه حضور دارند. پس زحمت بكشيد و در همه كابينتها را باز كنيد. به اتاقها و كمدها هم سري بزنيد. چقدر در خانه شما وسايلي هست كه دليل بودنشان اين است كه بقيه هم در خانه خود اين وسيله را دارند درحاليكه ممكن است استفاده چنداني برايتان نداشته باشد؟ حتما خودتان اين كار را انجام بدهيد و ليست بلند بالايي از لوازمي تهيه كنيد كه حضور آنها نه آرامشبخش است و نه آسايش بيشتري را به همراه دارد بلكه درست برعكس؛ آسايش شما را گرفته و بايد مدام مراقب و نگهبان آنها باشيد تا خراب نشوند، خاك نگيرند و از همه مهمتر در معرض ديد باشند تا ديگران ببينند و شما را تحسين كنند. خيلي اوقات در خانههاي ما رفتوآمد سخت است چون پر است از وسايل اضافي و حتي بچههاي ما كه سهمي از حياط و طبيعت ندارند در چهارديواري خانه هم نميتوانند فعاليتهاي اقتضاي سنشان را داشته باشند چون از هر طرف كه ميروند، به چيزي برميخورند كه قرار است نشاندهنده سليقه مادرشان باشد؛ وسيلهاي غيركاربردي و مزاحم. وقتي به دور و بر خانه يا ميزتان نگاه ميكنيد، چه چيزي شخصيت شما را نشان ميدهد؟ آيا نماينده واقعي طرز فكر شما هست؟ آيا واقعا داريد طوري كه دوست داريد زندگي ميكنيد؟ داشتههايتان چطور به زندگي شما كمك ميكند يا برايتان محدوديت ميآفريند؟ اينها سؤالاتي هستند كه ارزش دارند از خودتان بپرسيد. براي اينكه وسايل يعني پول، پول يعني زمان و زمان عمر شماست؛ ارزشمندترين چيزي كه داريد. اينكه چطور يكي را خرج كنيد تعيين ميكند كه ديگري چطور خواهد گذشت. پس وقتي پولتان را صرف خريد لوازمي ميكنيد كه براي زندگي ضروري نيست، بدانيد كه عمرتان را ميدهيد و به جايش كاسه بشقاب اضافه ميگيريد. احتمالا شما هم مثل بقيه توجيه ميكنيد كه تمام لوازمي كه اين روزها به زندگيمان پا گذاشتهاند، لازم و ضروري هستند. ما چند مثال ساده ميزنيم، تصميم نهايي با خود شماست.
- اينجا خانه است يا باشگاه؟
از چند سال قبل شروع شد. تبليغات خريد و استفاده از لوازم ورزشي مختلف در خانه را ميگوييم. اول از ورزشهاي سادهتر مثل دراز نشست و وسايل ابتداييتر كه جاي زيادي را نميگرفت، خانهها را درگير كرد تا وقتي كه به تردميل رسيد. در عرض يكيدو سال خيلي از خانهها مزين شد به حضور دستگاه ورزش غول پيكري كه قرار بود هر روز روي آن چند ساعت راه برويم اما بعد از چند روز اول، هفتهاي 2 بار از آن استفاده كرديم و بعد هفتهاي يكبار و كمكم فراموش شد كه اين وسايل براي چه هدفي به خانههايمان آمده اند. سرنوشت بيشتر تردميلها به اينجا ختم ميشود كه به يك بند رخت تبديل ميشوند و بعد از اينكه چندبار از اين اتاق به آن اتاق جابهجا ميشوند بهعنوان جنس دست دوم راهي سمساريها ميشوند. بيرون زدن از خانه، نفس كشيدن در هواي تازه، ديدن چند تا درخت و يكيدو تا گربه و تعداد زيادي آدم و آب روان هرچند توي جوب! احتمالا ميتواند اثر بيشتر و بهتري روي شما داشته باشد. چرا بايد خودتان را از همه اينها محروم كنيد و به جاي آن در يك فضاي بسته و تنها روي يك تردميل عرق بريزيد؟ خانه و باشگاه كاربردهاي متفاوتي دارند، حالا كه مد شده است همه در خانهشان تردميل داشته باشند، شما هم بايد داشته باشيد؟ فكر ميكنم بايد با خودمان اين جمله را تكرار كنيم كه: «زندگي يك فرد از زيادي داشتههايش پر نميشود.»
نظر شما