یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۵:۴۰
۰ نفر

همشهری آنلاین: روز پزشک از جمله موضوعاتی بود که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-اول شهریور- جای گرفت.

دکتر سیدحسن هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«نگاه‌ها به جامعه پزشکی را با بدبینی آلوده نکنیم» نوشت:روزنامه ایران؛اول شهریور

یک بار دیگر سالروز تولد دانشمند حکیم و پزشک برجسته ایرانی ابوعلی سینا و یک بار دیگر روز پزشک، روزی که بهانه‌ای برای پاسداشت خدمات ارزنده جامعه پزشکی و فرصتی مناسب به منظور یادآوری جایگاه این قشر در جامعه است. تا از این مسیر قدری بیشتر با اهمیت حرفه پزشکی آشنا شویم؛ حرفه‌ای که نباید تنها به عنوان یک شغل به آن نگریست. تشخیص و درمان درد و کمک به بیماران برای التیام آلامشان، از حرفه پزشکی جایگاهی ساخته که شاید نتوان آن را با هیچ حرفه دیگری مقایسه کرد. روایات و احادیث اسلامی نیز حساسیت و اهمیت جایگاه و نقش پزشک و طبابت را به روشنی عیان می‌سازد؛ چنانکه در اسلام، علم پزشکی همتای علم دین، ارزشمند شمرده شده است.

امام جعفر صادق(ع) در حدیثی، مردمان را از سه گروه بی‌نیاز نمی‌دانند؛ ایشان می‌فرمایند: اهل هیچ سرزمینی از وجود سه طایفه بی‌نیاز نیستند و اگر آنها را نداشته باشند، سرگردان می‌شوند: فقیه دانشمند پرهیزکار، زمامدار نیکوکار و مورد اطاعت و پزشک ماهر و مورد اعتماد. نکته جالب در این فرمایش گهربار، اینکه فقیه، امور آخرتی مردمان را عهده‌دار است؛ زمامدار، امور دنیایی آنها را سر و سامان می‌بخشد و پزشک با تأمین سلامت جسمانی مردمان، آنها را برای انجام امور دنیوی و اخروی آماده و سلامت نگه می‌دارد.

این نگاه از دیروز تاریخ تا امروز در مورد جایگاه پزشکان صادق است؛ این گروه به علت ماهیت تخصص خویش و افزون بر آن با توجه به سوگند حرفه‌ای که یاد کرده‌اند، همواره نزد مردم به عنوان افرادی معتمد و راز دار یاد می‌شوند. طی قرن‌ها این جایگاه نه تنها محفوظ مانده که امروز اعتماد به پزشک، نقشی پر رنگ‌تر از گذشته در زندگی مردم دارد. در طول زمان، عموم پزشکان با رعایت اصول انسانی و اخلاقی و عمل به وظیفه، به اعتلای جایگاه پزشکی کمک شایانی کرده‌اند و بی‌انصافی است اگر با چشمانی بسته و بدتر از آن با عینک بدبینی به تاریخ این حرفه بنگریم و زحمات و خدمات جامعه پزشکی را نادیده بگیریم.

به شهادت تاریخ، پزشکان همواره خدمتگزار مردم بوده‌اند. البته مانند هر صنفی نقص‌ها و ضعف‌هایی در این گروه از جامعه نیز وجود دارد که هیچ پزشکی آن را کتمان نمی‌کند، اما راه حل، تلاش برای اصلاح و بهبود نقص است یا فریاد و پرخاش و هجمه غیر منصفانه؟ واقعیت این است که کار در هیچ حرفه‌ای مصون از خطا و اشتباه نیست و همه افرادی که در یک صنف و شغلی خاص مشغول خدمت به جامعه هستند نیز پاکدست و درستکار نیستند؛ اما بی‌انصافی و غیراخلاقی است که عملکرد نادرست عده‌ای را به پای درستکارانی بنویسیم که بی‌دریغ و متعهدانه، روز و شب در خدمتگزاری به مردم تلاش می‌کنند.

درباره پزشکان و مسائلی که پیرامون این گروه مطرح شده، اما بسیار قصه‌ها ساخته‌اند؛ از درآمدهای چند صد میلیونی یا حتی میلیاردی تا... اما بواقع چند درصد جامعه پزشکی از چنین رفاهی برخوردار است یا زندگی‌اش دستخوش حوادثی شده که خوراک خبری رسانه‌ها شود؟ واقعیت آن است که در سراسر جهان، پزشکان از سرمایه‌های ارزشمند اجتماعی و جزو نخبگان جامعه هستند؛ آیا عجیب نیست که جامعه‌ای با بی‌تدبیری، سرمایه‌هایش را براحتی از دست بدهد؟ شاید گروهی بگویند، هجمه به جامعه پزشکی با نیت نکوهش رفتار شماری از این جمعیت صورت می‌پذیرد؛ اما آنچه در پس این رفتار دیده می‌شود، تنها سقوط اخلاقی و زایش بی‌اعتمادی در جامعه است که تبعات آن گریبان همه را خواهد گرفت و اغلب زمانی به خود می‌آییم که برای بازگرداندن اعتماد دیر است و متحمل هزینه‌هایی سنگین شده‌ایم. فراموش نکنیم هجمه‌های گسترده و بی‌محابا به جامعه پزشکی، بی‌احترامی به تمام پزشکانی است که هر یک بارها و بارها وسیله‌ای بوده‌اند تا لطف خداوند از طریق ایشان، شامل حال عزیزان‌مان شود، درد و بیماری از تن‌شان دور گردد و لبخند شیرین عافیت بر لبان‌شان بنشیند.

همچنین به یاد داشته باشیم، جامعه پزشکی ایران، طبیبان مجرب و حاذقی دارد که آوازه‌ای جهانی دارند. زنان و مردان گرانقدری که نه تنها موجب فخر و مباهات ایرانیان که مورد احترام هر انسانی هستند.

نتیجه آنکه بر یکایک ما فرض است که نگاه‌ها به جامعه پزشکی را با بدبینی آلوده نکنیم و رابطه بیمار و پزشک را که لازمه‌اش حفظ اعتماد بیمار به پزشک است با شایعه پراکنی و هجمه‌های ناجوانمردانه خدشه دار نسازیم. چنین باد.

  • علم‌آموزی به شیوه «بوعلی سینا»

احمد مسجدجامعی . عضو شورای شهر تهران در ستون سرمقاله شرق نوشت:روزنامه شرق؛ اول شهریور

سال‌ها پیش، وقتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودم، بنیادی علمی- فرهنگی به نام بوعلی سینا را به ثبت رساندیم. هدف این کار نه‌تنها احیای آثار ابن‌سینا بلکه زنده کردن دیدگاه و فرهنگی بود که «شیخ الرئیس»، محصول آن است. در همان سال‌ها، نشست‌ها و جلسات نخستین برگزار شد و استاد سید عبداله انوار به هیأت‌امنای آن پیوست. استاد انوار از همان نسلی است که در آن می‌توان رد پای بزرگانی چون ابن‌سینا را جست‌وجو کرد. جامع الاطراف، عمیق، پرخوان، بسیاردان و البته دورازجنجال‌های شهرت‌طلبانه و به تعبیر بزرگی از «آخرین بقایای بحرالعلوم‌ها».

می‌دانستم استاد سال‌های سال است که مجموعه آثار ابن سینا را در دست مطالعه، تصحیح، تنقیح و ترجمه با حواشی و یادداشت‌های فاضلانه دارد. ازاین‌رو پیشنهاد کردم که آنها را از کنج غربت به در آورده آماده انتشار سازد. ایشان بی‌هیچ درخواست یا شرط‌وشروطی، فورا پذیرفت. در برابر تعجب من که ازجمله نگران آسیب‌دیدن این‌همه دست‌نوشته‌های آرام‌گرفته در گوشه قفسه کتابخانه ایشان یا ربوده‌شدن آن به دست مثلا عالمان کتاب‌ساز و مقاله‌پرداز بودم، هیچ نگرانی‌ای به خود راه نداد و به‌راحتی بیان کرد: «پدرم توصیه کرده بود آثار ابن‌سینا را خوب بخوانم و تلاش من در همه این سال‌ها خواندن و شرح و بسط آثار شیخ‌الرئیس بود». الحق، فرهنگی که زمینه‌ساز پرورش این بزرگان بوده، از جنس دیگری است و با مدرک‌گرایی و شهوت نوشتن و پرحرفی امروزین بسیار متفاوت است.

فرهنگی که در آن غایت علم، نه کسب دانایی بلکه به‌دست‌آوردن عناوینی است که به قول قدما به «مال و جاه» بیفزاید و کسب مدارک اعتباری در آن مقصد و مقصود است. نهایت این راه را می‌توان در اتفاقات روزمره و جاری در همین راسته روبه‌روی دانشگاه تهران، نه با جست‌وجو و پیگیری بسیار بلکه به‌راحتی دید که انواع پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها و مقالات ISI در معرض فروش و معامله قرار می‌گیرد و دقیقا خلاف جهت آن مکتبی است که محصول معاصر آن، استاد انوار است. گفته‌‌اند ابن‌سینا در همان روزگار جوانی، وقتی سرانجام به یاری رساله‌ای از ابونصر فارابی توانست راهی به فهم کتاب «مابعدالطبیعه» از ارسطو بیابد، چنان خشنود شد که به فقیران و بی‌چیزان صدقه‌ها داد و انفاق‌ها کرد.

این کار شبیه همان رفتار علم‌ورزانه‌ای است که امروزه در فرهنگ پیروان مکتب ابن‌سینا شاهدیم؛ که در آموختن دانش به دیگران، هیچ‌گونه بخل و کوتاهی ندارند و از بذل‌وبخشش دانسته‌های خود دریغ نمی‌کنند. ابن‌سینا گرچه یکی، دو باری به وزارت رسید، اما حوادث زمانه، او را به سختی می‌انداخت و گاه به‌ناچار نزد دوستان و ارادتمندان خود پنهان می‌شد و حتی مدتی به حبس افتاد. سیاست‌ورزی شیخ‌الرئیس، احتمالا نه از روی قدرت‌طلبی، بلکه برای دسترسی به منابع و مصادر علمی که در آن زمان در خزائن سلطنتی تهیه و تولید و نگهداری می‌شد، بود.

 شاید هم، همچون افلاطون بر این اساس بود که حکیمان و فرزانگان می‌باید زمام امور را در کف اختیار داشته باشند تا «اجتماع انسانی» را به سمت‌وسوی خیر و نیکی راهبری کنند. با همه این اوصاف، ابن‌سینا خواسته و ناخواسته، از زندگی پنهانی هم بهره‌ها می‌برد و بعضی از آثار مهمش را در همین سفرها و گریزها و حبس‌ها پدید آورد. کتاب‌هایی که در قرون بعدی و حتی در زمان ما، دانشجویان و دانش‌اندوزان، بخش‌هایی از آن را نزد استاد و در سالیان فرا می‌گیرند. جدیدترین اثر منتشرشده از شیخ الرئیس، کتاب ارزشمند جوامع علم موسیقی از ریاضیات شفا با برگردان و شرح سید عبداله انوار است. چندی پیش امام‌جمعه محترم همدان حضرت آقای طه محمدی و برخی مسئولان بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا، دیداری با نگارنده داشتند و در فضای جدید کشور به فکر احیای همان راه افتادم. در آنجا از کار بزرگ استاد انوار سخن گفتم. خوشبختانه به همت همان عزیزان، بخشی از این اثر سترگ به سرانجام رسید. جای خوشبختی است که مقارن سالروز میلاد شیخ، این کتاب با شرح و توضیح شاگرد بحق او در این روزگار و به گفته خودشان با «با چشم نیم‌کور و شکسته‌حالی و پیری» و به همت یکی از جویندگان علم موسیقی آقای آرین رحمانیان در دسترس عموم قرار گرفته است. اول شهریور و روز بزرگداشت بوعلی سینا، بهانه‌ای برای آموختن از این اسطوره ایرانی- اسلامی است.

  • نیاز کاذب روزنه نفوذ!

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان؛اول اردیبهشت

بحران‌های اجتماعی یا اقتصادی بر عکس آنچه برخی تصور می‌کنند، نه همیشه حقیقی هستند و نه ماهیتی یکسان دارند، گروه‌ها و اتاق‌فکرهای نظام‌یافته‌ای وجود دارند که با شبیه‌سازی یک مسئله واقعی در الگویی آزمایشگاهی، مطالعات گوناگونی را روی آن انجام می‌دهند و حاصل این مطالعات را همچون دستاوردی گرانبها دستمایه اقدامات بعدی خود می‌کنند. این دست اقدامات معمولا سیر مطالعاتی پر هزینه و طولانی‌مدتی دارد که گاه چند دهه در یک کشور به طول می‌انجامد! اما فایده صرف این همه هزینه و زمان طولانی چیست؟ برای متخصصان عملیات روانی و بحران‌سازی، تاثیرگذاری بر افکار عمومی و الزام حاکمان به ایجاد تغییرات و تن دادن به برخی خواسته‌ها، اهداف ارزشمند و گرانبهایی است که سرمایه‌گذاری در آن در مقایسه با محصول بدست آمده، از معامله‌ای پرسود خبر می‌دهد.

القاء نیاز، تهدید به خطری بزرگ و قریب‌الوقوع، بزرگ‌نمایی برخی حوادث و مشکلات و... از اصلی‌ترین روش‌ها برای دستیابی به نتیجه مورد نظر بحران‌سازان است که هریک به تنهایی یا بصورت توامان در کشورهای گوناگون مورد آزمایش قرار گرفته است. اما این قبیل اقدامات نیازمند دو عنصر کلیدی و مهم است نخست فرماندهی منسجم و مستقر و سپس رسانه‌های گوش به فرمان و یکپارچه. بدون این دو عنصر عملیات روانی اتاق بحران شکل نمی‌گیرد. در باب این شبیه‌سازی و عناصر آن و نسبت آن با شرایط کنونی کشور و تلاش برای نفوذ دشمن به ایران اسلامی نکاتی هست که با هم مرور می‌کنیم:

1- چند سال پیش، جان نگرو پونته جانشین پل برمر نخستین فرمانده و سیاستگذار آمریکا در عراق بعد از صدام شد. او مرد توانمندی بود که حضورش در منطقه آمریکای لاتین به عنوان سفیر، مصادف بود با کودتاها و ترورهای فزاینده! نگرو پونته هم پس از مدتی به آمریکا بازگشت و مسئول هدایت «جامعه اطلاعاتی و امنیتی آمریکا»  (که از  سیا  تا  اف بی‌ای را دربر می‌گرفت) شد. مشهور است که او اندکی پیش از  پایان ماموریتش، از یکی از رهبران سیاسی عراق پرسیده بود: «می‌دانی چرا در آمریکا هیچوقت  کودتا نمی‌شود؟!» مقام عراقی دلایل زیادی از توزیع قدرت تا دموکراسی و ... را برشمرده بود اما نگرو پونته در یک جمله به او گفته بود: «زیرا آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد.»! این عبارت گویای نقش کلیدی سفارت‌های دشمن در کشور هدف، به عنوان مرکز فرماندهی کودتاهاست که نمونه‌های آن را در آشوب‌ها و بحران‌های گوناگون سال‌های اخیر به ویژه در منطقه آسیای میانه دیده‌ایم. تا آنجا که در جریان ناآرامی‌های اوکراین،برخی سفرا و نمایندگان سیاسی کشورهای اروپایی مستقیما در جمع متحصنین حاضر شده و حتی به توزیع غذا بین آنها پرداختند! اکنون و با اینکه سالهاست جاسوس خانه آمریکا در ایران تعطیل شده، بازگشایی سفارت انگلیس را باید به دیده تردید و حساسیت نگریست و آن را در همین راستا ارزیابی کرد.

2- هرچند رسانه‌ها در این ساختار نقشی مستقل دارند اما قطعا در غیاب مرکز فرماندهی، نقش آنها مهم‌تر و کلیدی‌تر می‌شود. سالها قبل رسانه‌هایی در کشورمان داشتیم که مقاله و تحلیل و یادداشت بی‌بی سی را بدون ذکر ماخذ و به عنوان تولید خودشان چاپ می‌کردند و در همین حد به پادویی برای آنها مشغول بودند! اما اکنون وضع پیچیده‌تر شده و دشمنان ما برای نفوذ به رفتار‌های حساب شده‌تری نیاز دارند. آنها  اکنون به این نیاز دارند  که در جامعه از یکسو دائما اینگونه اعلام شود که برای رسیدن به زندگی بهتر هیچ راهی جز دست کشیدن از ارزش‌ها و آرمان‌ها و کنار آمدن با صاحبان دنیا یعنی غرب و آمریکا وجود ندارد و از سوی دیگر هم اعلام شود که بدون این رخداد، ما در سیر قهقرایی به سراشیبی سقوط می‌رویم و روز به روز وضعمان بدتر می‌شود! همزمان با این دو القاء مسموم چند کار دیگر هم انجام شود تا معجونی از ترس و وحشت وتوهم به جامعه تزریق شود؛ مثلا خطر جنگ (!) برجسته‌سازی شود، یا توان مدیریت و دانش داخلی حقیر و ناتوان جلوه داده شود، منابع موجود کشور را برای اداره آن بسیار ناکافی و ناچیز جلوه دهند و خلاصه گشایش در همه امور زمین و زمان را به تحکیم و تجدید رابطه با آمریکا و غرب پیوند دهند. این اصلی‌ترین نیاز غرب برای نفوذ در ایران است و آنها به خوبی درک کرده‌اند که بدون این القائات مسموم، توده‌های هوشیار مردم،کمترین اهمیتی به حضور یا عدم حضور آنها نمی‌دهند و حاضر نیستند برای وصال آنها، با آرمانهایشان وداع کنند.

3- اما انتخاب سوژه در این پروژه آزاد نیست! یعنی پیاده‌نظام رسانه‌ای عملیات نفوذ، حق ندارند نیاز‌های اساسی کشور را در زمره مطالبات و حتی آرزوهایشان بگنجانند! بلکه برعکس نیاز‌سازی برای جامعه باید به نوعی تحقیرآمیز هم باشد اما به گونه‌ای که مخالفت با آن ،مخالفت با آزادی‌ها و مطالبات عمومی قلمداد شود! در این روش آزموده شده،مک دونالد اهمیت بیشتری از صنایع مادر و حساس دارد! کوکاکولا ،نماد و سمبل آزادی و خوشبختی است و افتتاح یک بانک خارجی - بدون آنکه معلوم باشد با چه هدفی و چه میزان سرمایه‌ای به کشور می‌آید- نشانه گشوده شدن در اقتصاد جهان به کشور است! شاید باور این همه تحقیر برای خوانندگان سخت باشد اما بررسی یک نمونه تاریخی ،صحت این ادعا را روشن می‌سازد. اقتصاد شوروی در ایام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، و باز شدن درهای آن کشور پس از هفتاد سال به سوی اقتصاد جهانی، این انتظار منطقی را ایجاد کرده بود که سیل سرمایه‌گذاران به آن دیار سرازیر شوند اما در نهایت تعجب، مک دونالد اقدام به تاسیس شعبی در مسکو نمود! آنها برای تحقیر کامل یک ملت، رسانه‌های مزدور را مامور نیاز‌سازی کردند و این شعار را جا انداختند  که« مردم روسیه در فلان روز خاص، طعم آزادی و فرهنگ جهانی را با مک دونالد تجربه خواهند کرد»!

و سپس در اقدامی کثیف فیلمی از صف مردمی که تحت تاثیر این القاء به خیابان آمده بودند را در رسانه‌های دنیا نشان دادند! رهبر انقلاب سالها قبل شیوه و شگرد عملیات روانی آن روزهای غرب در شوروی سابق  و تلاش برای تکرار آن در ایران را به روشنی تبیین کردند:«طرح (فروپاشی شوروی) یک طرح نظامی نبود. در درجه اوّل یک طرح رسانه‌ای بود که عمدتاً به‌وسیله تابلو، پلاکارد، روزنامه، فیلم و غیره اجرا شد. اگر کسی محاسبه کند، می‌بیند که حدود پنجاه، شصت درصدِ آن مربوط به تأثیر رسانه‌ها و ابزارهای فرهنگی بود... بعد از عامل رسانه‌ای و تبلیغی، در درجه دوم، عامل سیاسی و اقتصادی بود. عامل نظامی هیچ نبود. اما این طرح چه بود؟ گورباچف وقتی در سال 1985  سرِ کار آمد، شعاری که مطرح کرد، شعار پروستریکا در درجه اوّل و گلاسنوست در درجه دوم بود. تعبیر فارسی پروستریکا، بازسازی و اصلاحات اقتصادی است؛ و گلاسنوست یعنی اصلاحات در زمینه مسائل اجتماعی، آزادی بیان و امثال اینها. در یکی، دو سال اوّل، به وسیله رسانه‌ها، آواری از حرف و تحلیل و تفسیر و تشویق و جهت‌دهی و پیشنهاد بر سر گورباچف فرو ریخت و کار به‌جایی رسید که توسط مراکز آمریکایی، گورباچف به عنوان مرد سال معرفی شد! ... این آغوش باز غرب، به‌عنوان یک مشوّق بزرگ، گورباچف را فریب داد! ... او به غربی‌ها و آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛... گورباچف کتابی به نام پروستریکا - انقلاب دوم - نوشته که انسان نشانه‌های این فریب خوردگی را در آن مشاهده می‌کند.. مدتی گذشت، سیل تبلیغات غربی و فرهنگ غربی و نمادهای غربی - سمبل‌های لباس «مک‌دونالد» و از این چیزهایی که در واقع جزو سمبل‌های آمریکایی است - در شوروی راه پیدا کرد....»(19/4/79)این سخنان به وضوح از نقش و کارکرد رسانه‌ها و دل بستن آمریکا به وطن‌فروشان برای ساقط کردن یک نظام خبر می‌دهد. البته در همان سخنرانی رهبر معظم انقلاب چندین دلیل در ضعف و خطای تحلیلی قیاس ایران با شوروی سابق برشمردند که موضوع این نوشتار نیست .

4- اما چرا و چگونه ممکن است تبلیغات رسانه‌ای، نماد‌سازی و تبلیغات جهت‌دار تاثیری اینچنین داشته باشد؟! باید قبول کرد که رسانه‌های کم‌تیراژ و کم محتوا فی‌نفسه و به تنهایی نمی‌توانند کاری از پیش ببرند.  بخصوص وقتی نیازهای حقیری مثل مک دونالد یا پرواز مستقیم تهران - نیویورک و خواسته‌های مهوع و کوچکی از این دست را در دستور کار خود قرار دهند! اما اگر  پروژه نفوذ را برنامه‌ای هوشمند و طراحی شده با محاسبات دقیق بدانیم نباید از نقش عوامل دیگر این سناریو غفلت کنیم، از نقش دست‌های پشت پرده اقتصادی که آمادگی دارند در صورت زمین ماندن مطالبات رسانه‌ای ،با اقتصاد ملی بازی کنند و مثلا درکوتاه زمانی نرخ دلار را افزایش بدهند تا به زعم خودشان مردم را از ایستادگی پشیمان کنند و آنها را  وادار به کوتاه آمدن بکنند! (درست شبیه همان گرایی که فتنه‌گران در سال 88 برای تشدید تحریم‌ها با هدف به زانو در آوردن جمهوری اسلامی به آمریکا دادند) آیا برای این دسته و نقش آنها در ایجاد نارضایتی ملی فکری شده است!؟

از نقش کسانی که با تند‌ترین ادبیات در پی شکستن مرزهای اعتقادی و ملی و فکری مردم و ناامیدی آنها از هر بهبود و سامانی هستند! کسانی که در کسوت کارشناس و متخصص، دستاوردهای بومی را صرفا هزینه‌زا و مشکل‌آفرین معرفی می‌کنند و روحیه ذلت و یأس به جامعه تزریق می‌کنند! برای اینها چه فکری شده است و تکلیف آنها چیست!؟ در کنار اینها می‌توان به ناراضی‌سازی و تشدید مشکلات مردم اشاره کرد؛ مثلا هرگاه درگشودن گره از کار مردم تعلل شود، رسانه‌های وابسته بهتر می‌توانند زمینه را برای پذیرش منجی بیرونی فراهم کنند. اصلا گاهی این افراد بخشی از پروژه را به عهده دارند و کم‌کاری و ایجاد نارضایتی، سهم تعیین شده برای آنها به حساب می‌آید! افزون بر این عوامل، مقهور و مرعوب شدن خواص نیز به پیشبرد پروژه نفوذ دامن می‌زند. عده‌ای از خواص در برداشتی نادرست و به دلیل آنکه به معنی واقعی در بین مردم حضور ندارند، تصور می‌کنند تبلیغات رسانه‌ای، خواست همه مردم است و به خود اجازه اظهار نظر مخالف نمی‌دهند! عده‌ای عافیت‌طلبی را بر اظهارنظر و روشنگری ترجیح می‌دهند حاضر نمی‌شوند باردیگر پای آرمان‌ها فداکاری کنند و عده‌ای دیگر، خسته از مبارزه و انقلاب، خستگی خود را به پای مردم می‌نویسند به کنج عزلت خزیده ،سکوت می‌کنند! طبیعی است که در اثر سکوت و روشنگری نکردن خواص، دامن زدن دائمی به نیازهای واقعی و ساختگی جامعه  و بالاخره ناراضی‌تراشی عامدانه، نیل به عملیات نفوذ برای دشمن، توهمی دست یافتنی‌تر قلمداد می‌شود و هر روز به نحوی بر دامنه آن افزوده می‌گردد! روزی با اختلاف‌افکنی بین وفاداران به انقلاب، روزی با قرار دادن «اقتصاد» در برابر «استقلال» و روزی با ایجاد بحران‌های ساختگی، با کوتاهی در رسیدگی به حال مردم، با حمله به ارکان نظام توسط عواملی از درون نظام ! آنها  با سرعت و شتابی چشمگیر به تعداد و تکرار ضربات  و همزمان به نشان دادن در باغ سبز‌ها ادامه می‌دهند  تا بلکه به زعم خود کار را یکسره کنند! در چنین شرایطی تکلیف آحاد جامعه و البته خواص سنگین‌تر نیست!؟

کد خبر 304730

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ارتباطات و فناوری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha