محمد مصطفی‌نیا: من و شما هم بارها این جمله را شنیده‌ایم و شاید خودمان هم آن را به‌کار گرفته باشیم که «خدا انسان را آفرید و انسان نیز توجیه را.»

دوچرخه‌ی شماره‌ی ۷۹۷

جمله‌ای که نمی‌دانم اولین بار بر زبان یا قلم چه کسی جاری شده، اما احتمالاً با نگاهی شاعرانه و شاید هم با دستکاری سطری از یک شعر به این حالت درآمده باشد. به نظر می‌رسد اصل این جمله، به هر تعبیری که بیان شود، به یکی از توانایی‌های شگفت‌انگیز زندگي امروزی انسان اشاره دارد.

اين كه مي‌گويم زندگي امروزي ما آدم‌ها، به اين دليل است كه جمله كاملاً امروزي به نظر مي‌رسد و راستش نمي‌دانم قديم‌ترها چه‌قدر بشر توانايي توجيه داشته است؟ البته توجيه به معنايي كه در اين جمله مد نظر است؛ يعني صورت خوب و قابل قبول دادن به سخن يا رفتاري كه چندان خوب و شايسته نبوده و از ما سرزده است؛ يعني چيزي از رنگ دروغ، اما محترمانه و با سر و شكلي متفاوت و گاه با پوسته‌اي از عقلانيت و ضرورت و...

بله اين نوع از توجيه تنه به تنه‌ي دروغ مي‌زند. نمونه‌ي آشكارش وقتي است كه كمي از توجيه معمولي رفتارهايمان عبور مي‌كنيم و بالأخره ديگر معلوم مي‌شود كه راست نگفته‌ايم، منتها باز هم نمي‌خواهيم خودمان را از تك و تا بيندازيم و براي توجيه دروغ گفتن به عنوان‌ها و مفهوم‌هاي پسنديده و قابل‌قبول چنگ مي‌اندازيم و از بزرگان و حتي از دستورهاي ديني هم استفاده مي‌كنيم و خداي‌ناكرده، خيلي ساده به سخن دروغ خود لقب «دروغ مصلحت‌آميز» مي‌دهيم تا هم وجدان خود را راحت كنيم و هم هزينه‌ي دروغ گفتن به ديگران را برعهده نگيريم.

شايد همين استفاده‌هاي نادرست از اين مفاهيم هم باعث شده بعضي‌ها نسبت به خودِ مفهومِ «دروغ مصلحت‌آميز» و حتي سعديِ بزرگ هم بدبين شوند كه اين مفهوم را در قالب حكايتي شيرين در گلستان خود آورده است. البته سعدي اين مفهوم را از يك دستور ديني گرفته، اما به‌نظر مي‌رسد كه متأسفانه هر دو دسته در حق اين مفهوم و نيز در حق سعدي شيرين‌سخن جفا كرده‌اند. هم افرادي كه به نادرست براي هر دروغي از اين عنوان استفاده يا در واقع سوءاستفاده مي‌كنند و هم كساني كه به اصل حكايت سعدي و جان سخن او در آن حكايت چندان توجه نكرده و بر او، به‌خاطر به‌كار بردن اين عنوان تاخته و او را توجيه‌گر دروغ گفتن دانسته‌اند.

سعدي در آن حكايت به اولويت‌ها در زندگي توجه دارد و تنها در موقعيتي ويژه اين عنوان را به‌كار مي‌برد و اجازه‌ي دروغ گفتن مي‌دهد؛ آن‌جا كه حفظ جان و سلامتي كسي مطرح است؛ كسي كه به‌طور معقول و قانوني، مستحق آزار ديدن و از دست دادن جان خود نيست. در واقع به گفته‌ي سعدي وقتي پاي سلامتي و جان آدم بي‌گناهي درميان است، دروغ گفتن غير اخلاقي نيست چراكه اگر گوينده سخن راست بگويد، سخن راست او ابزاري خواهد بود در دست فردي ستمگر براي آزار رساندن يا شايد هم گرفتن جان
فردي بي‌گناه.

مي‌توان گفت كه سعدي و مفهوم روا بودن دروغ گفتن در موقعيت‌هاي خاص، موضوع اولويت‌ها را پيش مي‌كشد. يعني دروغ گفتن زشت و راست گفتن پسنديده است، اما تا كجا؟ آيا ارزش جان يك انسان بي‌گناه بيش‌تر است يا زشتي دروغ گفتن؟ البته اين بحث دامنه‌داري است كه به اين سادگي هم نمي‌توان آن را پذيرفت و يا حد و مرزش را تعيين كرد. اما اگر حال و حوصله داشتيد، بد نيست اصل حكايت را هم بخوانيد؛ نخستين حكايتِ باب اول گلستان سعدي. در اين زمينه لازم است به نكاتي كه سعدي در باب هشتم (در آداب صحبت) در گلستان آورده و تأكيدي كه بر اهميت راست‌گويي دارد، نيز توجه كنيم. از جمله اين بيت:

«گر راست سخن گويي و در بند بماني

به زان كه دروغت دهد از بند رهايي».

* * *

نكته‌ي مهم‌تر اما، سوءاستفاده از اين مفهوم و توجيه دروغ گفتن است. به نظر مي‌رسد كه توجه به عبارتي از اميرمؤمنان علي‌ع مسئله را روشن‌ مي‌كند و راه را بر هر نوع سوءاستفاده از اين مفهوم مي‌بندد. حضرت در حكمت 458 نهج‌البلاغه از نشانه‌هاي ايمان سخن مي‌گويد و مي‌فرمايد: «از نشانه‌هاي ايمان آن است كه راست گفتن را هرچند كه به زيان تو باشد، بر دروغ گفتن ترجيح دهي گرچه كه آن دروغ گفتن به تو سود برساند و البته بيش از مقدار عمل خود سخن نگويي و هنگامي كه درباره‌ي ديگري سخن مي‌گويي تقوا داشته باشي [و هر چيزي بر زبان نياوري.]»

کد خبر 304782

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha