آنها گفتند آرزوي پسرشان شهادت بود و براي رضاي خدا اين تصميم را گرفتند.نيمه شب 25تيرماه سال90 علي خليلي كه آن زمان طلبهاي 19ساله بود درحاليكه همراه دوستانش از خيابان ميگذشت پسر جواني را كه براي عدهاي از بانوان مزاحمت ايجاد كرده بود، ديد. طلبه جوان جلو رفت تا به جوان مزاحم كه احسان نام داشت تذكر دهد اما جوان خشن چاقو كشيد و ضربهاي به سر علي زد و او را بهشدت مجروح كرد.
طلبه جوان با تلاش پزشكان از مرگ نجات يافت اما اين پايان كار نبود چرا كه رفته رفته وضعيت علي رو به وخامت رفت و او سوم فروردينماه ۱۳۹۳ بهدليل اثرات ناشي از ضربه چاقويي كه به سرش برخورد كرده بود جان خود را از دست داد. در چنين شرايطي با شكايت پدر و مادر وي ضارب به اتهام قتل در شعبه 113دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد. قضات دادگاه بعد از بررسي دفاعيات متهم و وكيلش و همچنين بررسي گزارش پزشكي قانوني كه مرگ علي را ناشي از ضربه چاقوي احسان دانسته بود، وي را به قصاص محكوم كردند كه اين رأي در ديوانعالي كشور نيز تأييد و آماده اجرا شد اما صبح ديروز خانواده علي اعلام كردند كه قاتل را بخشيدهاند.
- چرا بخشيديم ؟
پرويز خليلي در گفتوگو با همشهري درباره دلايل بخشش قاتل گفت:« از اول قصد ما بخشيدن قاتل بود و منتظر فرصتي مناسب بوديم. حالا كه دهه كرامت و تولد امام رضا(ع) بود تصميم مان را اجرا كرديم كه قاتل را ببخشيم.» وي درباره روزهاي سختِ بعد از قتل پسرش ميگويد: «در اين مدت روزهاي سختي بر من و خانوادهام گذشت. وقتي علي خانهنشين شده بود هيچكس به دادمان نرسيد و همه هزينهها را خودمان تأمين كرديم.
آن زمان من كاميون قديميام را فروخته بودم و ميخواستم ماشين جديدي براي كار بخرم اما اين اتفاق براي علي افتاد و پول كاميون را خرج درمان او كردم و از آن به بعد دچار مشكل شدم. بعد از آن هم هيچكس سراغ مان نيامد و من و همسر و دختر نوجوانم با سختي زندگي مان را ميگذرانيم.»
پس از صدور حكم قصاص قاتل و خانوادهاش براي جلب رضايت اوليايدم تلاش زيادي كردند. پرويز خليلي در اينباره ميگويد: «از يك طرف خانواده قاتل درخواست بخشش داشتند و از طرف ديگر عده ديگري هر روز به خانهمان ميآمدند و ميگفتند بايد قاتل را مجازات كنيم.
دل خودم با بخشش بود تا اينكه بالاخره تصميم گرفتيم ببخشيم چرا كه به فرموده امام علي(ع) لذتي كه در بخشش وجود دارد در انتقام نيست و حالا من و خانوادهام از تصميمي كه گرفتهايم راضي هستيم. » از مرگ علي بيشتر از يكسال و 6ماه ميگذرد و حالا جاي او بيشتر از هميشه در خانه خالي است.
پدرش درحاليكه بغضش ميتركد ميگويد:« او جوان بود اما مثل يك مرد با تجربه رفتار ميكرد. او هر وقت به خانه ميآمد دست من و مادرش را ميبوسيد و احترام زيادي براي ما قائل بود. بعد از مرگش بارها خواب او را ديدم. چند مرتبه ديدم كه با هم براي زيارت به كربلا رفتهايم و خيرات پخش ميكنيم. او هميشه آرزوي شهادت داشت و بالاخره هم به آرزويش رسيد. در اين مدت چند مرتبه قاتل پسرم از زندان با من تماس گرفت. هميشه گريه ميكرد و از كارش پشيمان بود. ما هم وقتي پشيمانياش را حس كرديم به اين نتيجه رسيديم كه ديگر بايد او را ببخشيم. »
نظر شما