دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۷
۰ نفر

رضا احسان پور: اول آقای مربی که تلاشم را دید

دوچرخه‌ی شماره‌ی ۸۰۲

از سابقه‌ي ورزشیِ من پرسید

«بازیکن مار و پلّه هستم قربان!»

یکهو ترکید و بعد، تا شد خندید!

 

دوم

هرچند که هیکلم درشت و خفن است

قدّ پدرم تا دَمِ بازوی من است

تا آخر عمر، نوکرش می‌مانم

این شیوه‌ي پهلوانِ عالم‌ شدن است

 

سوم

با بیل و کلنگ و تیشه گل می‌کارد

اندازه‌ي دشت و بیشه گل می‌کارد

مامان من آقای گلِ خانه‌ي ماست!

در باغچه‌مان همیشه گل می‌کارد

 

چهارم

از چنگ پلنگ، طعمه را کش رفتن

بی‌کله به جنگ تیر و ترکش رفتن

سخت است اگر چه، باز هم ساده‌تر است

از چنگ پلنگ، طعمه را کش رفتن

کد خبر 307076

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha