روز جهانی صلح میتواند پیوندی میان همه انسانها باشد و هر فرد با هر عقیده و مرامی میتواند گامی در راه اعتلای مفهومی بردارد که تحققش اعتلای انسانیت را در پی دارد. به نظر میرسد اولویت میان جنگ و صلح در قرآن با صلح باشد و قرآن رویکردی واقعبینانه به جنگ و صلح داشته و دفاع را مشروع میداند.
- نیاز جهان امروز به صلح
21 سپتامبر 1981 به مناسبت بازگشایی جلسه مجمع عمومی سازمان ملل روز جهانی صلح انتخاب شده و به تصویب رسیده است. این روز بهانهای برای پرداختن به مفهوم صلح، چیزی است که انسان در جهان امروز به آن نیازی مبرم دارد.
به ظاهر در جهان امروز خشونت و جنگ محدود و امری ناپسندیده است، اما نگاهی به همین جهان خبر از خشونتهای گسترده و جنگهایی میدهد که بسیاری از انسانها را درگیر کرده است.
مسلمانان به خشونت متهم شدهاند در حالی که این مساله اختصاصی به مسلمانان ندارد و در بسیاری از نقاط جهان خشونت مانند سیلی در کوچههای حیات بشری جاری است.
اما صلح در قرآن به عنوان اصلیترین کتاب اسلامی چه جایگاهی دارد، تمدن اسلامی در تاریخ خود فصلهایی از جنگ و خشونت دارد و این به همه جوامع وفرهنگها اختصاص دارد، اما کتابالله چه نگاهی به صلح دارد.
- اولویت صلح در قرآن
ستایش قرآن از صلح به آفرینش انسان باز میگردد، وقتی فرشتگان از خونریزی انسان به عنوان آفتی مهم یاد میکنند تا خلقت انسان را زیر سوال ببرند، «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسى را میگمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد». (بقره، 30) خداوند تلویحا نادرستی خونریزی را پذیرفته است، زیرا دلیل ایشان را نقد و نفی نکرده و دلیل خلقت را حکمت خویش عنوان کرده است.
بسیاری از اندیشمندان و قرآنپژوهان مسلمان معتقد هستند که صلح در قرآن اولویت صلح دارد. مصطفی دلشاد تهرانی، استادیار دانشگاه علوم حدیث در گفتوگو با ایکنا اظهار کرد: تمام جنگهای دوران پیامبر دفاعی بوده است و آیه 61 و 62 سوره انفال «وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ: و اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گراى و بر خدا توکل نما که او شنواى داناست*و اگر بخواهند تو را بفریبند [یارى] خدا براى تو بس است همو بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید». بیان اولویت صلح در قرآن میباشد.
این استاد دانشگاه معتقد است اگر ما احساس کردیم دشمنان میخواهند ما را فریب هم بدهند باید اولویت را بر صلح قرار دهیم.
اولویت صلح را در نحوه دعوت به اسلام نیز میتوان دید، «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ: در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است». (بقره، 256) علاوه بر آنکه خداوند پیامبر را از اجبار برای دعوت به اسلام منع کرده است، دعوت به راه خداوند باید ذیل آیه «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ : با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهاى] که نیکوتر است مجادله نماى». (بقره، 125) صورت گیرد. از اینرو دعوت به راه خداوند با زبان صورت میگیرد و خشونت و جنگ برای بسط دین الهی توصیه نشده است.
شاهدی دیگر برای این اولویت را در آیهای دید که خداوند مومنان را از دشمنام دادن به کافران هم نفی کرده است. به نظر میرسد این کار برای اجتناب از جدال و خشونت لفظی است، «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ: و آنهایى را که جز خدا میخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد». ( انعام، 108قرآن)
از سویی دیگر کشتن دیگری که یکی از رایجترین نتایج جنگ است در اسلام به شدت محکوم شده و تنها محدود به قصاص شده است. «مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ: از این روى بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسى را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر کس کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پیامبران ما دلایل آشکار براى آنان آوردند [با این همه] پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیادهروى میکنند». (مائده، 32)
خداوند کشتن یک نفر را به معنای کشتن همه انسانیت دانسته است و حتی در خصوص قصاص نیز خداوند توصیه میکند اولیای دم از خون ریخته شده بگذرند و با قاتل صلح نمایند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ: اى کسانى که ایمان آوردهاید در باره کشتگان بر شما [حق] قصاص مقرر شده آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر کس که از جانب برادر [دینى]اش [یعنى ولى مقتول] چیزى [از حق قصاص] به او گذشت شود [باید از گذشت ولى مقتول] به طور پسندیده پیروى کند و با [رعایت] احسان [خونبها را] به او بپردازد این [حکم] تخفیف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر کس بعد از آن از اندازه درگذرد وى را عذابى دردناک است». (بقره، 179)
در آیه 103 سوره آل عمران « وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ: و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانههاى خود را براى شما روشن میکند باشد که شما راه یابید». نیز شاهدیم که همچنین قرآن برقراری الفت در انسانها و دوستی و عدم اختلاف را که موید صلح است بر اختلاف و وضعیت جنگی برتر دانسته است و آن را به عنوان نعمتی از خدا یاد کرده است و همین نشان دیگری از تاکید خداوند بر صلح است.
- رویکرد واقعبینانه به صلح و نفی جهاد ابتدایی
صلح همواره خوب است، اما به وقتی تهاجمی صورت میگیرد، دفاع به نوعی ضرورت عقلی بدل میشود. برای صلح باید دوطرف را فرض کرد، اگر دو طرفی نباشند، صلح بیمعنا خواهد بود. متهاجم که به نوعی طالب جنگ است، به نفی صلح میپردازد، با از بین رفتن یک سو در موقعیت تهاجم، دو طرف به یک طرف بدل میشود و صلح بیمورد خواهد بود.
از اینرو نفی مطلق جنگ، نه تایید مطلق صلح، که خود بازتولید جنگ است به این معنا که کسی که جنگ را مطلقا حتی در شرایطی ضرورت دفاع وجود دارد، نفی میکند، با از بین بردن زمینه امکان صلح، جنگ را تایید میکند. در واقع وی هدف طرف متهاجم را تایید میکند.
قرآن نیز در شرایطی نازل شده است که در آن همه کفار بر علیه مسلمانان در مدینه متحد شده بودند. مثال این مواجه را میتوان در جنگ احزاب دید، وقتی که همه کفار در مقابل مسلمانان جبههگیری کرده بودند. این تخاصم و میل به تهاجم و جنگ از طرف کفار، مسلمانان را وادار به جنگهایی دفاعی میکرد. آیات قرآن اگرچه دفاع را میپذیرد، مسلمانان را از آغاز جنگ نهی میکند.
«وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ: و در راه خدا با کسانى که با شما میجنگند، بجنگید ولى از اندازه درنگذرید زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد». (بقره، 190) بیان صلحآمیز قرآن مطلق نیست، اما جنگ مشروع نیز شرایط و محدودیتهایی دارد و باید به صلح بیانجامد.
در کنار خداوند به جنگ و صلح نگاهی واقعبینانه دارد. تاکید بر صلح در اسلام و قرابت معنایی صلح و سلم در زبان عربی، به معنای نفی مطلق جنگ نیست و خداوند مسلمانان را به دفاع از خود ترغیب کرده و آن را واجب کرده است.
وجوب و مشروعیت جنگ دفاعی را از آیات 39 تا 40 سوره حج «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ* الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ: به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده رخصت [جهاد] داده شده است چرا که مورد ظلم قرار گرفتهاند و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست* همان کسانى که بناحق از خانههایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه میگفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمیکرد صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده میشود سخت ویران میشد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند یارى میدهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست ناپذیر است» میتوان دریافت.
همین مضمون را در آیه «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ: با آنان بجنگید تا دیگر فتنهاى نباشد و دین مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست». (بقره، 193) دید، به صراحت جنگ منوط به ستمکاری شده است.
منتقدان جنگ ابتدایی در اسلام به آیه 8 سوره ممتحنه نیز ارجاع میدهند «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ: [اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند باز نمیدارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست میدارد».
طرفداران اولویت صلح در قرآن قائل به تفسیر آیاتی بودهاند که با آیات دیگر قرآن که اولویت را به صلح میدهد نفی میکند. برای نمونه در خصوص آیه «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ: پس چون با کسانى که کفر ورزیدهاند برخورد کنید گردنها[یشان] را بزنید تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید پس [اسیران را] استوار در بند کشید سپس یا [بر آنان] منت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید] تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود این است [دستور خدا] و اگر خدا میخواست از ایشان انتقام میکشید ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدهاند هرگز کارهایشان را ضایع نمیکند». (محمد، 4)
چنین مطلبی بیان شده است که «در آیه در صدد تشریح قوانین جنگی است. نباید با دیدن صدر آیه و بدون ملاحظه ذیل این آیه و ملاحظه آیات هم مضمون دیگر عجولانه راجع به آن قضاوت کرد، صدر آیه اوج معرکه جنگ را به تصویر می کشد که ناگزیر باید با معاندان برخورد کرد و آنان را از پای در آورد. اما هنگامی که آنان رو به ضعف نهادند و شماری از آنان اسیر شدند. دیگر ضرب رقاب متوقف خواهد شد و مسلمانان باید یکی از این دو راه را در قبال آنان اتخاذ میکردند یا برای آنان منت نهاده و بدون دریافت مبلغی آنان را آزاد کنند و یا اینکه آزادی آنان را منوط به پرداخت فدیه کنند. پر واضح است که کشتار آنان به این منظور نیست که عقیدهای بر خلاف عقیده مسلمانان دارند، زیرا اگر چنین بود بعد از آنکه اسیر شدند نیز باید کشته میشدند در حالی که خداوند به آزادی آنان امر فرموده است».
- منبع: ايكنا
نظر شما