پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۰
۰ نفر

همشهری‌آنلاین: نشست بررسی و رونمایی آلبوم «پیمان عشق» و پخش مستند هزار داستان امیر جاهد در روز پنجشنبه ۲۶ شهریور در خانه هنرمندان برگزار شد.

 به گزارش روابط عمومی اين نشست در ابتداي اين نشست محمود توسلیان منتقد موسیقی و روزنامه‌نگار با اشاره به اینکه جهان امروز،جهان انتخاب‌هاست و کسانی که این برنامه را انتخاب کردند بی‌شک از روشنفکران واقعی جامعه‌اند،از حاضرین خواست تا آثاری از این دست را بیشتر مورد مداقه قرار دهند و حمایت کنند.

سپس مستند «هزار داستان امير جاهد» ساخته منوچهر مشيري به نمايش گذاشته شد. در ادامه اين نشست، سجاد پورقناد به ارائه توضيحاتي درباره تكنيك‌هاي متفاوت براي كمپوزسيون تصانيف استاد اميرجاهد پرداخت.

در ادامه فيلم مستند «هزاردستان اميرجاهد» به نمايش درآمد. پس از نمايش اين فيلم دكتر مهدخت معين (فرزند استاد دكتر معين و نوه استاد اميرجاهد) به ايراد سخنراني در مورد اين مستند پرداخت؛ وي گفت: «منزل استاد اميرجاهد متصل به منزل ما بود و از كودكي ايشان را مي ديدم و از پنج سالگي محضر ايشان را درك كرده‌ام. خانم خاطره پروانه از محضر استاد اميرجاهد استفاده كرده بودند و حتي نام ايشان را هم استاد برايشان گذاشته بودند، هرچند به غلط، در منابع مختلفي فرد ديگري را در اين مورد اعلام كرده اند.طبق پيشنهاد شهرداري منطقه 14 قرار شد، منزل ما (دكتر معين) و منزل استاد اميرجاهد تبديل به موزه شود كه امروز اين موزه ساخته شده و در منطقه چهارصد دستگاه ميدان شهدا وجود دارد. در سال 1342 من به پيشنهاد استاد اميرجاهد كه اعتقاد داشتند كار را نبايد تنها از روي نت درآورد و بايد به صورت شنيداري هم كار كرد، من ضبط صوتي كه در خانه داشتيم را در جلسات متعددي نزد ايشان بردم و تصانيف ايشان را با صداي خودشان ضبط كردم. اين نوارها به هنرهاي زيبا و مركز حفظ و اشاعه موسيقي داده شد و پيشنهاد شد از روي اين اجراها بازسازي صورت بگيرد.»

دكتر مهدخت معين افزود: «مجموعه پيمان عشق را هنوز كامل نشنيده‌ام ولي بخشهايي كه تا به حال شنيدم، به نظر من از نظر اجراي بخش آواز دقيق بوده و موسيقي هاي مياني آن نيز خوب بوده است. تنها سئوالي كه وجود دارد اين است كه چرا عنوان موسيقي به جاي تنظيم استفاده شده است.»

پس از سخنراني دكتر معين، محمود توسليان از منتقدان برنامه؛پيمان سلطاني، سعيد يعقوبيان و كاميار صلواتي، دعوت كرد به روي سن بيايند و در ابتدا از پيمان سلطاني پرسيد، آيا اثري كه بازسازي شده را مي‌توان آهنگسازي ناميد و يا بايد از اصطلاح تنظيم استفاده كرد؟ پيمان سلطاني در پاسخ به اين سئوال گفت: «اثري كه سجاد پورقناد خلق كرده است به دليل استفاده از تكنيك هاي مختلف آهنگسازي و چندصدايي شامل خصوصياتي مي شود كه مي توان به آن عنوان كمپوزيسيون داد و امروز ديگر در محيط هاي آكادميك به كسي كه تنها خالق ملودي است، آهنگساز نمي گويند، استاد اميرجاهد در اين آثار، شعر و ملودي روي آن را ساخته است و بايد او را تصنيف ساز بناميم نه آهنگساز.»

در ادامه پيمان سلطاني در پاسخ به اين سئوال كه تاثير اين نوع موسيقي‌ها را در تربيت شنوايي نسل جديد تا چه اندازه مي‌بينيد گفت:«در اين زمينه مهمترين تاثير را رسانه‌ها دارند كه متاسفانه سمت و سويي كه امروز در آنها ديده مي‌شود چندان معقول نيست، رسانه‌ها امروز از اين طريق در حال وارد كردن آسيب جدي به موسيقي هنري هستند و اجازه نمي‌دهند كه اين دست آثار به خوبي به منازل مردم راه پيدا كنند.»

پس از پيمان سلطاني، كاميار صلواتي در پاسخ به اين سئوال كه روند بازسازي تصانيف دوره قاجار را چگونه مي‌بينيد گفت:«به دليل تكصدايي بودن آثار موسيقي مربوط به دوره قاجار، كار آهنگسازي و چندصدايي روي آثار موسيقي اين دوره بسيار مورد استقبال آهنگسازان معاصر قرار گرفته است ولي من مي‌خواهم از نگاهي ديگر به دسته‌بندي آثار بازسازي شده، چه به صورت تكصدايي و چه چندصدايي بپردازم؛ ظرف دوره‌ای و زمانه‌ای که هر آهنگساز و موزیسین در آن قرار می‌گیرد، او را ناخودآگاه تحت تاثیر پارادایم‌های مسلط خود قرار می‌دهد.

طبعاً، در هر دوره، آنچه در آن زمان خاص می‌زید -در این مورد موسیقی کلاسیک ایرانی- از برخی جنبه‌ها ممکن است ضعیف‌تر و از برخی جنبه‌ها قوی‌تر باشد. حال در ساختن و پرداختن یک اثر هنری، مثلاً یک آلبوم موسیقی، می‌توان در مواجهه با این الگوهای غالب واکنشی فعال یا منفعلانه داشت، یکسره ذهنیت‌های غالب را، بی‌آنکه خود متوجه شد، پذیرفت، یا نوعی دیگر به مواجهه برخاست.

اثر حاضر از زمره  آثاریست که مستقیماً درگیر دو دوره  مشخص و شناخته شده در موسیقی کلاسیک ایرانیست: موسیقی دوره قاجار و اوایل پهلوی (که از لحاظ سبک شناسانه آن را امتداد قاجار محسوب می‌کنیم)، و موسیقی حال حاضر که خواه ناخواه، الگوهای ذهنی آهنگساز را تحت تاثیر قرار میدهد. آثار مشابه را از جنبه برخورد با این دو الگو می‌توان به دسته‌های گوناگونی تقسیم کرد؛ امّا در مورد مثال موردِ بحث، یعنی توجه به موسیقی دوران قاجار در زمانِ حاضر، شاید بتوان از لحاظِ نوع برخورد فعالانه یا منفعلانه با قواعد پیدا و پنهان جاری در این دو دوره، سه دسته ی کلّی را شناسایی کرد که طبیعتاً در هر سه مورد آهنگساز مجبور است دست به انتخابهایی بزند: 1-آنهایی که در تلاش برای شبیه سازی آگاهانه ی آن دورهی تاریخی اند، مثلاً میکوشند که از سازبندی تا سونوریته و سرعت اجرا گرفته تا تنظیم جملات و جواب ها، پیرو آن دوره باشند، مانند برخی آثار داریوش طلایی، یا گروه بازسازی محمدرضا لطفی، که در نمونه ی دوم، غلبه ی ذهنیتِ معاصر، برخلاف آنچه آهنگساز سعی در نشان دادن اش داشته، تا جایی ست که در برخی مواردی عدم تطابق هایی غیرقابل چشم پوشی با موسیقی دوره ی مرجع به چشم می خورد؛2- آنهایی که قالب یا خود موسیقی آن دوره را در قالب دوره ی حاضر می نشانند، که از لحاظ تلاش برای فعالانه عمل کردن کمترین سهم را دارند. مثلاً گروهی اونیسون نواز با عود و بم تار و دف و تمبک که همان ملودی قاجاری را روی این گروه سوار می کند و یا در حالتی پرداخت شده تر، جملاتی سازی بین جملات آوازی اضافه می کند. معمولاً این دسته دارای اهداف چندان مشخصی در باز اجرای این آثار نیست. 3- گروه سوم، که شاید فعالانه ترین واکنش را دارند، آن هایی اند که موشکافانه، تحلیلی و نقادانه به مبدا و مقصد زمان تماشا میکنند؛ و من بر اینم که «پیمان عشق»، از جنبه هایی، متعلق به دسته ی سوم است.

از سوی دیگر، برخی عناصر دیگر، مانند سازبندی، محصول دورانِ اخیر است که توجه به بوم ایران و آنچه که متعلق به خود است، منجر به تقویت نسبی گروه‌هایی با سازبندی صرفاً ایرانی و حتی اندکی باعث پیشرفت سونوریته و ساختار سازهای ایرانی شده. به عبارت دیگر، با آنالیز کلی اثر، میتوانیم متوجه شویم که در اینجا، با رویکردی منفعلانه مواجه نیستیم، که ذهنی فعال را در مقابل داریم که با ابزاری قوی با نام منطق بر اساس دانسته های پیشین، تسلیم ضوابط مسلط هیچ دوره و شیوهای نشده؛ گزینش کرده و در ترکیبی همگون، به پرداخت این گزیده دست زده و از یک ماده خام که در دوران خود هم جزو بهترین آثار نبوده، اثری شنیدنی ساخته. چنین گزینشی، و آگاهانه مواجه شدن با این الگوها، نیازمند مطالعه و تجربه شنیداری و دانش و منطق پربار و چندجانبه است تا هر جا خلاء یا کمبودی احساس شده، با بهره گیری از این داشته‌ها و وارد کردن آن‌ها در یک بستر همگون، جاهای خالی پر شود و اثری یکدست، پُربار و شنیدنی پدید آورد.»

پس از كاميار صلواتي، سعيد يعقوبيان به عنوان سومين منتقد با اشاره به اهميت جايگاه اميرجاهد به عنوان سومين تصنيف ساز بزرگ ايران بعد از شيدا و عارف گفت:«با اينكه ميتوان دلايلي را براي برجسته‌تر بودن جايگاه شيدا و عارف نسبت به اميرجاهد برشمرد اما با اينحال در مورد اميرجاهد شايد يك درصد ارزشي كه آثارش دارد هنوز مورد توجه و استفاده قرار نگرفته است، براي همين آلبوم پیمان عشق از اين نظر بسيار با اهميت است كه بالاخره كسي پيدا شده كه دست گذاشته روي تصانيف اميرجاهدي كه آنطور كه بايد شناخته شده نيست و روي كارهايش كار چندان جدي صورت نگرفته است. در اين مجموعه غير از بازسازي، تاليف هم صورت گرفته است و از اين نگاه با اينكه بنيان بر اساس تصانيف اميرجاهد است ولي تألیف هم به عقیده من صورت گرفته است. در چنين وانفسايي كه امروز ما از سازهاي ايراني صداي پاپ و متال مي شنويم، در اين آلبوم صدايي طبیعی از سازهاي ايراني مي شنويم و دقتي كه در آهنگسازي اين كار انجام شده امروزه کمیاب است. با وجود اينكه آهنگساز در جلد آلبوم گفته است، اين اثر در ادامه ی نگاه وزيري است و تاکنون به حیات خود ادامه داده، بهتر است بگوییم اين روند در حال انقراض است. فکر میکنم نقد (به جا يا نابه جا) روي چنين اثري يك اشتباه استراتژيك است و فعلا بايد سكوت كرد تا امثال سجاد پورقناد، كارهاي بيشتري بسازند و فعلا حساب آنها را باید بدهكار كرد تا در آينده روي اين كارها آناليز و بحث جدي انجام گيرد. چنین اثاری امروز فقط و فقط به تشویق و حمایت نیاز دارند.»

پس از پايان سخنان منتقدان، توسليان از محمدجمال سماواتي (موسيقيدان و منتقد موسيقي) خواست تا نظر خود را درباره اين اثر بگويد، سماواتي با عنوان كردن اين مسئله كه پرداختن به آثار هنرمندي مانند اميرجاهد، بالذات اهميت فوق‌العاده‌اي دارد گفت:‌ «اميرجاهد همانطور كه از طرف دوستان اشاره شد، هنوز به هيچ وجه در حد و اندازه‌اي كه توانايي دارد، شناخته نشده است؛ اگر بخواهيم اميرجاهد را با شاعران كلاسيك مقايسه كنيم، او را مي‌شود سعدي موسيقي ناميد، وي در تصنيف‌هايش، مقدمه‌اي را مطرح مي كند، متن دارد، استنتاج و استنباط دارد، اين نگاه به تصنيف‌سازي، يك نگاه تكامل‌يافته‌تر است نسبت به شيدا و عارف. در نهايت بايد بگويم كه اگر كسي پيدا شود كه در كنار ذوق و حدت ذهن و عمق دانش و احاطه به زبان مادري اش و احاطه به تكنيك موسيقايي خودش، به تصيف سازي و بازسازي بپردازد و اگر جامعه او را تنها نگذارد، مي شود تصنيف سازي ما در ادامه روند پيشرفت اش قرار گيرد و يك تكامل داشته باشد و ما ناگزير به تحمل شرايط فعلي نباشيم.»

در پايان برنامه گيتي خسروي (خواننده و مدرس آواز كلاسيك) با اشاره به سابقه آشنايي طولاني اش با سجاد پورقناد گفت: «متاسفانه امروز وقتي از جوانان مي پرسم كه حسين دهلوي يا گلنوش خالقي را مي شناسيد همه مي گويند نه، وقتي مي گويم روح الله خالقي را مي شناسيد، ميگويند بله از طريق اي ايران، اي ايراني كه ديگر كشورهاي همسايه ما هم آنرا مي شناسند! من اطمينان دارم كه سجاد پورقناد به تنها چيزي كه فكر نمي كند، بالا بردن خودش است و تنها به فكر معرفي اين جواهرات فرهنگي ايران است؛ هميشه از نظر معنوي و مادي در خدمت اين موسيقي است. ما بايد كمك كنيم امثال پورقناد، عاشقانه تر در اين راه پيش بروند.»

کد خبر 308069

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha