شايد چهرهاش را آنطور كه خودش در طول اين سالها خواسته، نشناسيد اما صداي معروف او را حتما بهخاطر ميآوريد؛ وقتي كه دعاي كميل مدينه را با لحن عربي ميخواند، مناجات و ادعيه سحرهايماهمبارك رمضان و شبهاي قدر را زمزمه ميكند و... . او معلمي است كه سالهاي بسياري از عمرش را صرف تعليم و تربيت كرده، بهطوري كه يكيدو روز مانده به سفرش حتي در تابستان، باز هم دغدغه امور مدرسه را دارد و پيگير كلاس و درس مدرسهاش است. حاج آقا غلامرضازاده سبك زندگي متفاوتي را براي خود برگزيده است. ادب و اخلاص اين ذاكر اهلبيت(ع) مثالزدني است. او هميشه ساده و بيحاشيه زندگي كرده و از حقوق معلمي براي گذراندن زندگياش استفاده ميكند. وي بيش از هر چيز دغدغه فرهنگي دارد؛ چه در مدرسه، چه در هيأت. براي همين است كه توانسته تعامل و ارتباط خوبي با جوانان برقرار كند. براي شنيدن ديدگاههايش، قبل از سفر حج امسال گفتوگويي ترتيب داديم كه پيش روي شماست. غلامرضازاده كه متولد سال1343 و اهل شهرري است، سعادت خادمي حجاج بيتاللهالحرام را از عنايت حضرت عبدالعظيم حسني(ع) ميداند. او دروس حوزوي را در مدرسه مجتهدي گذرانده است و از شاگردان مرحوم آيتالله مجتهدي(ره) بوده، همچنين در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه علامه طباطبايي مدرك كارشناسي گرفته است.
- اولين تشرف به سرزمين وحي
سال 1365 در جبهه و عمليات شلمچه مجروح شدم و در منزل بستري بودم. در همان سال مرحوم استاد صبحدل و استاد صلحجو از استادان قرآني به جبهه آمده بودند و ميخواستند دعاي كميل را با لحن عربي براي راديوي برونمرزي ضبط و پخش كنند. اتفاقي به لشكر 27 حضرترسول(ص) مراجعه ميكنند كه من قبل از مجروحيت در آنجا بودم و دوستان، من را به آنها معرفي ميكنند. استاد صلحجو كه استاد قرآني من بود، مرا ميشناخت و با مراجعه به منزل ما ضمن عيادت، موضوع را مطرح كرده و از من خواستند بعد از بهبودي به راديو، واقع در ميدان ارك مراجعه كنم. آنجا براي نخستينبار مرحوم استاد صبحدل را از نزديك ملاقات كردم. دعاي كميل، زيارت وارث و مناجات شعبانيه را با لهجه عربي كربلايي ضبط كرديم كه مرتب از راديو پخش ميشد. گويا يك روز يكي از زحمتكشان مراسم معنوي حج، صداي بنده را در مشهد ميشنوند و طي تماس با مرحوم آقاي مرتضاييفر(وزير شعار معروف) ميخواهند صاحب صدا را برايشان پيدا كنند. با تماس ايشان با مرحوم استاد صبحدل، تلفن من را ميگيرند و تقريبا از آنجا بود كه نام ما در زمره مسافران بيتاللهالحرام قرار گرفت.
دعاي عرفه را تا سال ۱۳۷۴ حجتالاسلام حاجشيخ حسين انصاريان در بقيع ميخواندند كه از آن زمان تاكنون اين كار برعهده من است. عربها در عربستان فكر ميكردند كه دعا را يك فرد عربزبان ميخواند و وقتي توضيح ميدادم كه من ايراني هستم، برايشان خيلي جالب بود. اين لحن و سبك را از روحاني هيئتمان، حاج شيخاحمد معرفت ياد گرفتم كه اهل كربلا و عراق بود. من اين سعادت تشرف به خانه خدا و هرچه در زندگي دارم را مديون عنايت، لطف و توجه حضرت عبدالعظيمحسني(ع) ميدانم .
- دعايي براي معرفي مولايمتقيان
برگزاري دعاي كميل يكي از مراسم و برنامههايي است كه كشور عربستان بهشدت مخالف برگزاري آن است اما با وجود تمام محدوديتها و سختيها، بعثه مقاممعظم رهبري طي اين سالها مراسم معنوي و پرفيض دعايكميل را بدون مشكل خاصي با حضور حدود 50هزار نفر از زائران برگزار كرده است. 4 شب جمعه دعاي كميل در بينالحرمين يعني فضاي بين مسجدالنبي(ص) و حرم ائمهبقيع(ع) برگزار ميشود كه 2دعا نصيب زائران مدينه قبل و 2دعا نيز قسمت زائران مدينه بعد ميشود. به هر حال آرزوي هر مسلماني است كه يك شب جمعه دعاي كميل حضرتامير(ع) را در كنار قبرستان بقيع زمزمه كند. از طريق دعاي كميل جمهوري اسلامي ايران توانسته آواي مناجات اميرالمؤمنين(ع) را در شهر مدينه و در كشور عربستان طنينانداز كند و حضرت را از طريق دعا به اهل تسنن معرفي كند. راه معرفي مولاعلي(ع) در سرزمين خودش از طريق دعاست لذا هرچه به لحن عربي خوانده شود به هدف نزديكتر خواهيم شد، هر چند تفكر غلط وهابيت اجازه نميدهد مسلمانان و شيعيان و زائران ايراني بهراحتي و با آداب و رسوم خود به عزاداري بپردازند.
- محدوديت براي ايرانيها
سالهاي قبل كه كمتر براي ايرانيها محدوديت ايجاد كرده بودند، خيلي از عرب زبانها ميتوانستند در جمع ايرانيها حضور يابند و سختگيريهاي فعلي نبود، بسياري از مسلمانان اظهار ميكردند كه مداح، عربستاني، كويتي يا عراقي است و وقتي متوجه ميشدند، ايراني هستم بسيار خوشحال ميشدند. سالهاي قبل تا پشت در ورودي بقيع اجازه نشستن و دعا خواندن داشتيم. الان اين اجازه را نميدهند و دورتر از در قبرستان بقيع به زائران اجازه تجمع ميدهند. آن موقع پشت در پليسها ميايستادند و وقتي دعاي كميل را ميخواندم، ميديدم كه برخي از پليسها گريه ميكردند؛ به هر حال با شنيدن اين دعا تازيانهاي بر او فرود ميآيد كه نميتواند بيتفاوت از كنار مضامين اين دعا عبور كند. دعا بايد رأس ساعت 22با تلاوت قرآنكريم آغاز شود و پس از سخنان مجري، مداحي، دعاي كميل و دعاهاي پاياني نماينده وليفقيه، در مدت يك ساعت رأس ساعت23 به اتمام برسد.
- حفظ قداست مكه و مدينه
طبيعي است چنين سفري با فاز معنوي مكه، مدينه، مسجدالنبي، بقيع و عرفات در زندگي انسان تأثير فوقالعادهاي دارد. توالي و تعدد سفر حج هم علاوه بر افزودن بار معنوي، نگاه مردم را عوض ميكند و همين تغيير نگاه بار و مسئوليت ميآورد.
مردم من را با مدينه و مكه به ياد ميآورند. به من ميگويند مداح مكه و مدينه، كسي كه دعاي كميل مدينه را ميخواند، كسي كه دعاي عرفه را ميخواند و... اينها اتفاق ميافتد و من بايد بسيار رعايت كنم و مواظب اين پسوندها باشم و قداست و حرمت مكه و مدينه را نگه دارم. تا وقتي به اين سفرهاي پربركت نرفته باشي، متوجه اين فضا نميشوي ولي وقتي اين توفيق نصيبت شد بايد قدر و حرمت آن را بداني. مثل يك روحاني كه وقتي لباس پيغمبر را بر تن كرد حق ندارد خيلي كارها را انجام دهد و بايد شأن و منزلت لباس را حفظ كند. من هم به همين شكل بهدليل كثرت و توالي سفر حج و جايگاهي كه اين سفرها به من بخشيده حق ندارم قداست حج و حاجي را رعايت نكنم و موظف هستم در نماز، روزه، غيبت و دروغو... مقيدتر و حساستر باشم. البته اينكه چقدر توفيق دارم آن را رعايت كنم بحث ديگري است ولي وظيفه جدي در مقابل واجبات و محرمات دارم.
- توشه يك عمر
كساني را ديدهام كه يك سفر ميآيند و توشه يك عمر برميدارند و حدود 30سال سر سفره يك سفر حج مهمان هستند. مثل حضرت حر در صحراي كربلا، مثل طيب حاج رضايي و مثل حال و هواي جبهههاي ما كه يكبار آمدند ولي تا قيامت شهيد يا جانباز حساب شدند. در حج هم تعداد مهم نيست. شايد كسي دهها سفر برود ولي به رشد و بلوغ لازم نرسد ولي افرادي را ديدهام كه يكبار آمدهاند و با چه تغييراتي بازگشتهاند. حج مختص پولدارها نيست، اما اگر كسي به آن اندازه كه در شرع گفته شده پولدار شد، حج به او واجب ميشود. در اينها حتما حكمتي وجود دارد.
- پيشنهادهاي من به شما
به در و ديوار و ساختمان و زرق و برق بيتاللهالحرام نگاه نكنيد، جاذبه اصلي خانه خدا را ببينيد. به اين فكر كنيد چه چيز باعث ميشود از همه جاي عالم بيايند و دور كعبه جمع بشوند؟ اسرار سعي و صفا و مروه چيست؟ استفاده معنوي از قبور معصومين در مدينه؛ روي اين موارد تأمل كنيد وگرنه بهتر از زيبايي شهر و جلال و جبروتش را ميتوانيد در اروپا پيدا كنيد؛ آنچه جاهاي ديگر بهدست نميآيد معنويت اين سفر است. نمازهاي خود را در حرم بخوانيد و به جاي پرسهزدن و خريد اجناس بنجل چيني كه همه جا هست به نماز و دعا و مناجات بپردازيد و توشه معنوي براي خود جمع كنيد.
- علت توفيق سفر حج
وقتي سفر به حج يكي دوبار باشد آدم احساس ميكند اتفاقي است ولي وقتي از ميان اين همه مداح من بايد بروم هنوز در مورد علتش در طول اين سالها پاسخي نيافتهام و خيلي مشتاقم كسي پيدا شود و اين سؤال من و شما را پاسخ دهد. اسراري وجود دارد كه قطعا ما نميدانيم و امثال مرحوم آيتاللهبهجت كه از اين اسرار و رموز باخبرند بايد به اين موارد پاسخ دهند. بعضيها دعاي پدر و مادر، بعضيها دعوت حضرت زهرا(س)، بعضيها دعوت امام عصر(عج) را عنوان كردهاند اما خودم از علت اصلي آن بيخبرم.
- ديني براي شادابي
در دين ما غم و افسردگي وجود ندارد و دين ما اساسا براي شادابي آمده است. آن غمي كه در فرهنگ غرب معنا ميشود در فرهنگ و آيين ما متفاوت است. در فرهنگ ما حزن وجود دارد و ما براي اهلبيت(ع) محزون ميشويم؛ به غيراز موارد عزاداري اهلبيت(ع)، جامعه اسلامي، جامعهاي شاد بايد باشد چرا كه جامعه ما برخلاف جامعه غرب صاحب دارد و خدا، پيغمبر و اهلبيت(ع) بهعنوان صاحبان اصلي ما، ترسيم كردهاند كه جامعه بايد با نشاط و شاداب و با اميد و روحيه رو به جلو حركت كند.
- سبك زندگي يك معلم مداح
در فرهنگ اسلامي- ايراني جامعه ما افرادي كه به شهرت ميرسند يا محبوب ميشوند مسئوليتشان در تمامي ابعاد زندگي سنگينتر ميشود؛ توجه به اينكه چه كارهايي بايد بكنم و چه كارهايي نبايد بكنم تا به جايگاه اجتماعي من لطمه نخورد بسيار حائز اهميت است. جامعه و مردم ما از يك روحاني يا يك مداح انتظارات بالايي دارند. تمام رفتار و كردار آنها زير ذرهبين نگاه مردم ميرود كه با عينك ديني هم به آن نظر ميكنند و با مقياس و خط كش دين آنها را ميسنجند. از نوع پوشش و لباس، نوع مو و محاسن، ماشين و خانه، خوراك، تعاملات اجتماعي، رفتوآمدها و دوستان گرفته تا كوچكترين و بياهميتترين چيزها در نگاه مردم مهم جلوه ميكند. اين رفتار و سلوك سبب شده تا اين افراد داراي سبك زندگي ويژهاي شوند؛ مثلا هر چيزي نگويند، نخورند، نشنوند، نروند و... . ممكن است رفتار من غلامرضازاده موجب تقويت اعتقاد مردم شود يا برعكس منجر به سست شدن آن بشود، پس بنابراين من امروز كه خواسته يا ناخواسته بهعنوان يك شخصيت ديني مورد توجه مردم هستم در استحكام اعتقادات مردم سهيم هستم و ميتوانم آنها را به دين دعوت كنم و در مستحكم شدن عقايدشان مؤثر عمل كنم يا برعكس مردم را بياعتقاد كنم. بنابراين، اين ويژگيها، آرامآرام يك سبك زندگي براي آدمهاي مذهبي با سطحي از شهرت يا محبوبيت را شكل ميدهد. طبعا اين انتظارات همه جا همراه من است و در مدرسه هم همينطور. ذاكر اهلبيت(ع) بودن، نگاه بهعنوان معلم ذاكر و در كنارش حاجي بودن موضوع را مضاعف ميكند. انتظارات از يك معلم فقط تدريس خوب است ولي از يك معلم حاجي و ذاكر انتظارات بيشتر است، البته سعي كردهام اين موارد هيچگاه ضربه بهكار و زندگيام وارد نكند.
- نياز به آموزش
يكي از دوستان ما از سفر خود به آلمان تعريف ميكرد كه شما نميبيني شهروندي به لوازم شهري مثل اتوبوس، باجههاي تلفن، وسايل پاركها، سطلهاي زباله و... آسيب برساند مگر مشكل رواني داشته باشد و دقيقا مثل لوازم منزلش در نگهداري آنها تلاش دارد ولي برعكس كشور ما سالانه ميلياردها تومان هزينه صرف چنين اموري ميشود چرا كه ما اين لوازم را از خود نميدانيم و اين تفكر غلط چهره زشتي به شهرهاي ما ميدهد. يا در بحث خريد و مصرف و اسراف در مقايسه با كشورهاي ديگر مشكلات اساسي داريم كه تمامي اينها نياز به آموزش و اطلاعرساني دارد تا سطح فرهنگ عمومي بالا برود. مقام معظم رهبري در يكي از سخنرانيهايشان آفتهاي فرهنگ عمومي ما را بيان كردند و در آنجا به مواردي چون بينظمي، پرخاشگري، بيحوصلگي، ناسزاگويي، روند كند كارهاي اداري و كم كاريها اشاره داشتند و بر لزوم آموزش تأكيد كردند. ما در اين بخش نيازمند يك ستاد فرماندهي قوي هستيم كه موارد را رصد و روي مباحث بهصورت جدي به شكل تئوري و عملي كار كند. هرچند شورايعالي فرهنگ عمومي وجود دارد ولي بيشتر به مسائل دانشگاهي ميپردازد و خروجي محسوس و ملموسي ندارد و اگر روي موارد بيان شده كار و آموزش داده شود جامعه راحت شكل ميگيرد.
- تجلي رفتار اهلبيت و شهدا
روزي بزرگي مرا نصيحت كرد «سعي كن در مواجهه با مردم سرت را پايين بگيري و به جاي نشان دادن خودت، مردم را به اهلبيت(ع) دعوت كني؛ تو مثل چراغ راهنما چراغت را بزن تا مردم به امام و حجت خدا برسند؛ مردم عاشق امام هستند، اگر چراغت را به موقع بزني به جاي دعوت به سوي خودت آنها را به سوي امام هدايت كردهاي.» از اين نكته در زندگيام بسيار استفاده كردهام. من بهدليل معلمبودنم با نسل جوان بسيار در ارتباط هستم، بسياري از آنها به اقتضاي سنشان شهيدان را نديدهاند. من كه آنها را ديدهام بايد بهگونهاي رفتار و زندگي كنم كه دانشآموزان، جوانان، خانواده و مردم گويي آنها را ميبينند؛ هرچند لياقت ندارم ولي رفتار من بايد يادآور شهيد همتها و باكريها باشد.خود اين نيز يك سبك زندگي ميشود كه من چگونه زندگي كنم تا رفتارم تجلي رفتار اهلبيت(ع) و شهدا باشد.
- فرهنگ و سبك زندگي اهلبيت(ع)
سبك زندگي اسلامي، همان سبك زندگي قرآني است و مايه اوليه زندگي قرآني، تقواست و تقوا همان بايدها و نبايدهايي است كه در دين آمده. سبك زندگي اسلامي با فرهنگ غربيها يا حتي شرقيها بسيار متفاوت است. آنها خيلي كارها را انجام ميدهند كه ما نميتوانيم انجام دهيم. دين و قرآن ما را در يكسري چارچوبها محدود ميكند كه همه آنها براي مصونيت خودمان است. اگر كسي تقوا را رعايت كند خداوند بركات و توفيقات خاصي به او عنايت ميكند، انجام دادن حلال و انجام ندادن حرام ثمرات و بركات فراواني در زندگي دارد. فرهنگهاي مختلفي در طول قرنها و سالها تجربه شده است. تنها فرهنگ و سبك زندگي كه انسان را رشد ميدهد فرهنگ اهلبيت(ع) است كه عنصر اصلي آن تقواست. طبعا ما كه به نوعي بلندگوي اهلبيت(ع) هستيم، زبان و معرف اهلبيتيم و از آنها دم ميزنيم بايد بيشتر از هر كسي بايدها و نبايدها را رعايت كنيم.
- فاصله با سبك زندگي اسلامي
بهنظر من وقتي رفتارهايمان را در طول روز زيرذرهبين قرار ميدهيم، ميبينيم كه با سبك زندگي اسلامي مطابقت ندارد و تقوا خوب رعايت نميشود. بايدها و نبايدها در زندگي ما كم رعايت ميشود. مسائل اقتصادي ما، امور اداري، رفتارهاي اجتماعي، نظم اجتماعي، مسائل شهري و...در خور يك جامعه ديني و اسلامي نيست و اينها حل نميشود مگر با آموزش. برنامهسازان و گويندگان مذهبي و دست اندركاران فرهنگي و رسانههاي ما بايد تقوا را به زبان شيوا، هنري، جذاب و زيبا در جامعه ترسيم كنند؛ تقواي شهرنشيني، تقواي رانندگي، تقواي معاشرت، تقواي سفر، تقواي گفتوگو، تقواي استاد و شاگردي، تقواي آپارتمان نشيني و صدها نمونه ديگر كه اگر روي آن كار شود همه اينها سبك زندگي را شكل خواهد داد.
- يكسال در را روي پدرم قفل كردم!
طاها غلامرضازاده 2 سال شاگرد پدرش در مدرسه بوده است. او اكنون 19سال دارد و در دانشگاه رشته صنايع ميخواند. او درباره پدرش ميگويد: «ارتباط خوبي بهعنوان پدر و پسر و شاگرد و معلم بين ما برقرار بوده و هميشه ارتباط دوستانه، خوب و مهربانانهاي داشتهايم. پدرم در قبال تربيت فرزندان نقش خود را به خوبي ايفا كردهاند و هيچگاه در مسئلهاي حتي مثل نماز و روزه و...اجبار وجود نداشته و با راهنماييهاي او انتخاب با خودمان بوده است».
آقاي غلامرضازاده 4فرزند دارد؛ 2 دختر و 2 پسر. دختر بزرگ او ازدواج كرده و بقيه هم مشغول درس و تحصيل هستند. طاها از بركات حضور پدر در خانه خدا اينطور ميگويد: «بهنظر من توفيق ذاكراهلبيت(ع) بودن و تشرف به حج توانسته تأثيرات خوب و مثبتي را در زندگي شخصي، اجتماعي و شغليشان، همچنين زندگي ما بگذارد. اتصال به اهلبيت(ع)، گريه بر سالار شهيدان(ع)، نماز اول وقت خواندن و تلاش براي ظهور امام عصر(عج) ازجمله موارد بارزي است كه من از پدرم آموختم و خدا را بابت داشتن چنين پدر و مادري شاكرم».
قطعا هر فرزندي در نبود پدر و مادرش دلتنگ ميشود و طاها هم در 2ماهي كه پدر در كنارش نيست دلتنگ ميشود؛ «جاي خالي او را بهشدت احساس ميكنم و نهتنها من، مادرم و خواهرها و برادرم در اين مدت خيلي از نبودنش ناراحتيم ولي به جهت وظيفه شرعي كه روي دوش پدر است اين سختيها را تحمل ميكنيم. در اين مدت زحمت اصلي بر دوش مادرم است. در سالهاي اول به علت نگهداري از 4كودك كوچك وظيفه او سخت و دشوار بود و اينك هم بهگونهاي ديگر.»
او خاطرهاي را هم از دوران كودكي به ياد ميآورد؛ «يادم ميآيد خيلي كوچك بودم، وقتي ميخواستند بيايند دنبال پدرم براي بردنش خيلي از دستشان ناراحت ميشدم كه كجا ميبرندش؟ در خانه را قفل ميكردم. حتي يك سال در را قفل كردم و كليدش را قايم كردم تا نتواند برود و ما را تنها بگذارد. در آن زمان بچگي، با وعده سوغاتي، اسباببازي و... راضي نگهمان ميداشت!»
نظر شما