مهناز محمدى و مجتبى ناطقى: یکی از هیجان‌انگیزترین بخش‌های هر جشنواره‌ای مربوط به کودکان و نوجوانان، بخش داوری کودکان و نوجوانان و جایزه‌هایی است که آن‌ها به هنرمندان می‌دهند.

همه‌چیز فراتر از انتظارمان بود

در بيش‌تر جشنواره‌هاي مهم فيلم‌هاي كودك و نوجوان دنيا، مثل جشنواره‌هاي جيفوني (ايتاليا)، زِلين (جمهوري‌چك)، قاهره‌ (مصر) و سوسه (تونس)، كودكان و نوجوانان منتخب كشورهاي مختلف دور هم جمع مي‌شوند و با هم فيلم‌هاي مخصوص خودشان را داوري مي‌كنند. اين اتفاق هيجان‌انگيز سال‌هاست در جشنواره‌ي ما هم رخ مي‌دهد و نوجوان‌هايي از كشورهاي مختلف به ايران سفر مي‌كنند و خاطرات خوب و شيريني را از معناي واقعي ايران و فرهنگ ايراني با خود مي‌برند.

امسال داورهاي نوجوان بخش مسابقه‌ي پويانمايي بين‌الملل اول مهرماه به ايران رسيدند و داوري‌ را شروع كردند. «نِيتِن يوليوس فِرَنك» و «آلانزا كلاريس لي لاو جوي اشميت» از آلمان، «آمبروجيو مانوئل باستيانو» و «گيلدا مارچيانو» از ايتاليا، «آريان خانجاني»، «فاطمه پشتوار»، «صدف سيمين‌پور» و «ركسانا طاهري‌فقيه» از ايران، «كِلارا خِنِه‌كُنده» و «اُسكار اِستالينگ گوئِمبِه» از اسپانيا، «آهونا آنوپاما چادوري» و «شايور احمدخان» از بنگلادش، «طارق گِلاواشِويچ» از بوسني، «مصطفى عرين‌شفيق» و «اِليف اونوش» از تركيه، «كِلارا لوند فوكدل» و «كريستيان دال‌يوهانسِن»  از دانمارك، «ماروكا تِئودورا اِستانكو» از روماني، «تاجرا ايب‌ريج» از كرواسي، «اَيمِن مرعي» از لبنان، ۲۰ داور نوجوان از ايران و ۱۱ كشور جهان بودند كه انيميشن‌هاي كوتاه، نيمه‌بلند و بلند بخش بين‌الملل را داوري كردند و دو پروانه‌ي زرين بهترين پویانمایی بلند و بهترین پویانمایی کوتاه و نیمه‌بلند و پروانه‌ی زرین هیئت داوران كودك و نوجوان را برای بهترین کارگردانی پویانمایی اهدا كردند. به همين بهانه در يكي از روزهايي كه داوران نوجوان در موزه‌ي سينماي تهران، مشغول تماشاي فيلم‌هاي بخش پويانمايي بين‌الملل بودند، به سراغشان رفتيم و با سه نفرشان گفت‌وگويي صميمي كرديم.

فاطمه پشتوار، ۱۵ ساله است و در همدان زندگي مي‌كند. او نقاشي، عكاسي، فيلم‌ديدن، بسكتبال و مطالعه را از همه‌چيز بيش‌تر دوست دارد. فاطمه یکی نماینده‌ها‌ی ایرانی هیئت‌داوران نوجوان بخش پویانمایی بین‌الملل است و با اطلاعاتي كه از شهرش به بچه‌ها داده، خيلي از آن‌ها را نسبت به همدان، كنجكاو كرده است.

نيتن يوليوس‌فرنك، ۱۳ ساله از آلمان به ايران آمده و عكاسي، مطالعه، بسكتبال، دوچرخه‌سواري، شنا و سفركردن تفريح‌هاي مورد علاقه‌ي اوست.

كلارا لوند فوكدل هم ۱۳ ساله است و از دانمارك آمده است. او مطالعه و تفريح با دوستان را از همه‌چيز بيش‌تر دوست دارد و عاشق انيميشن «مينيون‌ها» و فيلم «چارلي و كارخانه‌ي شكلات‌سازي» است.

همشهرى، دوچرخه‌ى‌ شماره‌ى ۸۰۵

حضور به‌عنوان داور در اين جشنواره چه حس و حالي داشت؟

نيتن: من انتظار دیگری داشتم اما چیزی که دیدم خیلی با تصوراتم فرق داشت؛ واقعاً بهتر بود! فکر می‌کردم که این‌جا هیچ‌وقت آزادی نداشته باشیم، فقط برویم سینما و فیلم‌ها را ببینیم و بعد هم برگردیم به هتل. اما ما برای گردش و دیدن شهر هم وقت داشتیم و این خیلی خوب بود.

فاطمه: من قبلاً در جشنواره‌های دیگری مثل جشنواره‌ي تئاتر هم شرکت کرده بودم، اما هیچ‌کدام برنامه‌ریزی خوبی نداشتند. این جشنواره واقعاً برنامه‌ریزی خیلی خوبی دارد و همه‌چیز خیلی منظم است. کیفیت فیلم‌ها، مخصوصاً فیلم‌های کوتاه خیلی عالی بود و این موضوع انتخاب‌کردن برای ما را خیلی سخت کرده است. باید بگویم همه‌چیز فراتر از انتظارهايم بود.

کلارا: برای من هم همه‌چیز خیلی فرق داشت. کمی ناراحت بودم چون فکر می‌کردم که فیلم‌دیدن پشت سر هم، خیلی حوصله‌ام را سر ببرد. اما وقتی آمدم این‌جا دیدم که اصلاً این‌طور نیست و برای ما برنامه‌های دیگری هم در نظر گرفته‌اند.

خودتان هم به فيلم‌سازي علاقه‌ داريد؟

نيتن: بله، دوست دارم در آینده فیلم‌های کوتاهی بسازم، اما واقعاً خیلی برایم سخت است که از الآن بگویم که می‌خواهم در آینده چه‌کاره شوم. شاید یک فیلم‌بردار يا یک كارگردان... اما مطمئن نیستم.

فاطمه: فیلم‌ساز که نه، اما خیلی دوست دارم بازیگر تئاتر شوم. هرچند كه دوست دارم شغل اصلي‌ام دندان‌پزشكي باشد.

کلارا: هنوز نمی‌دانم. اصلاً نمی‌توانم حدس بزنم که بعداً چه‌کاره شوم. هنرهای زیادی را دوست دارم، اما برای شغل آینده‌ام هنوز خیلی زود است که تصمیم بگیرم.

بيش‌تر چه فيلم‌هايي را دوست داريد؟

کلارا: من فيلم‌هاي افسانه‌اي را خيلي دوست دارم.

فاطمه: برای من داستان فيلم خیلی مهم است. به‌نظرم داستان يك فيلم خوب، بايد خلاقانه باشد.

نيتن: من فیلم‌هایی را دوست دارم که داستان پیچیده و پررمز و رازی داشته باشند و در عین حال جدید و خلاقانه باشد.

تماشاي فيلم در يك کشور دیگر چه حسی دارد؟

کلارا: می‌تواند خیلی جذاب باشد و آدم با زبان‌های مختلف آشنا می‌شود.

نيتن: من فکر می‌کنم سينما، آدم‌ها را به هم وصل می‌کند و شما می‌توانید چیزهای خیلی زیادی درباره‌ي زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف یاد بگیرید. شما مي‌توانيد ببینید آن‌ها به چیزهایی فکر می‌کنند که به ذهن شما نیامده و خب، همه‌ی این‌ها خیلی جذاب است.

جشنواره چه چیزهایی به شما اضافه کرده؟

کلارا: من اين‌جا افراد زیادی را دیدم؛ مخصوصاً نوجوان‌هايي که از کشورهای دیگر آمده‌اند. این برايم خیلی جالب است که بدانم آن‌ها چه‌طور زندگی می‌کنند و در کشورهای خودشان چه مراسمي دارند.

فاطمه: من دیدم که چه‌طور آدم‌های مختلف مثل همین فیلم‌سازها، می‌توانند خلاق باشند و با ديدگاه‌هاي متفاوتي به جهان یا مسائل روزمره بپردازند. ضمناً اين جشنواره فرصتی بود تا زبان انگلیسی‌ام را کمی محک بزنم.

نيتن: من چیزهای زیادی درباره‌ي ایران یاد گرفتم. این براي من فرصتي بود تا با كشور و فرهنگ ایرانیان بيش‌تر آشنا شوم. هم‌چنین افراد زیادی را ملاقات كردم و با آن‌ها صحبت کردم و این برای من آموزنده و جذاب بود.

سفر به ايران چه‌طور بود؟

نيتن: قبل از آمدن به ایران، در شبكه‌هاي خبري، مطالب عجيبي درباره‌ي ایران شنیده بودم. تا آن‌جا كه فکر می‌کردم در ایران جنگ باشد! اما وقتی آمدم، دیدم کاملاً كشور امني است و مردم ايران خیلی مهربان‌اند. واقعاً چیزی که من از ایران می‌دانستم، با چیزی که در ایران دیدم متفاوت بود.

کلارا: من هم خبرهای بدی از ایران شنیده بودم، اما وقتی آمدم فهمیدم که ایران خیلی امن است و آدم می‌تواند آزادانه هرجا که می‌خواهد برود.

عجیب‌ترین چیزی که در ایران دیدید چه بود؟

نيتن: ترافیک زياد! وقتی چراغ عابرپياده قرمز است، هیچ‌کس به آن اهمیت نمی‌دهد و همه از خیابان رد می‌شوند و فکر می‌کنند يا امیدوارند که رد‌شدن از خیابان برای آن‌ها خطری ندارد. این موضوع برای من خیلی عجیب است.

کلارا: به نظر من هم مردم این‌جا خیلی عجیب رانندگی می‌کنند! در خیابان ویراژ می‌دهند و از بین ماشین‌های دیگر با سرعت رد می‌شوند!

در اين مدت كوتاه، كمي فارسي هم يادگرفته‌ايد؟

نيتن: «سلام»؛ فقط همین!

فاطمه با‌خنده می‌گوید: من که خیلی چيزها بهت یاد دادم.

نيتن: بله، اما من همه را فراموش کردم!

کلارا: بعضی از اعداد را یاد گرفته‌ام. وقتی ببینم می‌دانم که آن‌ها به انگلیسی چه عددي هستند، اما اسم فارسی آن‌ها را نمی‌دانم؛ فقط شکلشان را بلدم.

چه چیزهایی با خودتان مي‌بريد؟

کلارا: حتماً‌ صنایع‌دستی مي‌خرم، اما الآن دقیقاً نمی‌دانم چه چیزی بهتر است.

نيتن: من برای خواهرم روسری می‌خرم. ما در آلمان روسري‌هاي اين‌شكلي نداریم. به‌طور كلي فكر كنم چیزهایی بخرم که در آلمان وجود ندارد. من دوربينم را هم با خودم آورده‌ام و حتماً فيلم‌هاي جالبي از ايران مي‌گيرم.

فاطمه، تو دوست داری از طرف دوستانت برای تماشاي فيلم به کشورشان دعوت شوی؟

بله، خیلی دوست دارم بفهمم آن‌ها چه حسی دارند، وقتی در کشور دیگری فیلم تماشا می‌کنند. فکر می‌کنم آشناشدن با فرهنگ آن‌ها در کشورشان، می‌تواند تجربه‌ی خیلی خوبی باشد.

دوست دارید در ایران چه جاهایی را ببینید؟

کلارا: دوست دارم مغازه‌ها و مرکزهای خرید اين‌جا را ببینم و سری به کلیساهای این‌جا بزنم.

نيتن: دلم می‌خواهد زودتر همدان را ببینم، چون شنیده‌ام که شهری تاریخی است که مردمش بافرهنگي دارد. [فاطمه می‌خندد] دوست دارم به اصفهان هم سفر کنم، چون عکس‌های زیبایی از آن‌جا دیده‌ام.

فاطمه: من هم خيلي دوست دارم اصفهان، همدان و تخت‌جمشید را به بچه‌ها نشان بدهم و آن‌ها را با آثار تاریخی کشورم آشنا کنم.

بعدها باز هم به ایران سفرخواهی کرد؟

کلارا: بله، حتماً. حتماً با خانواده‌ام به این‌جا می‌آیم. ایران کشور خیلی خوبی است.

نيتن: بله، ایران كشور متفاوتی است. حتماً بازهم به تهران خواهم آمد و جاهایی را که ندیده‌ام، می بینم. تهران جاهای بسیاری دارد که يك گردشگر می‌تواند ببیند.

همشهرى، دوچرخه‌ى‌ شماره‌ى ۸۰۵

کد خبر 308775

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha