سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی از مستشاران ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مدافعان حرم در طول سالهای گذشته، در اطراف شهر حلب سوریه توسط عناصر داعش به شهادت رسید. سردار همدانی در دوران حیات در داخل و خارج از مرزهای کشورمان، از نظام جمهوری اسلامی دفاع کرد تا در نهایت نیز شهد شیرین شهادت را نوشید.
سردار حسین همدانی در طول عمر با برکت خود در برهههای حساس مدافع انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده است. وی پیش از انقلاب اسلامی درکنار مردم مبارز و انقلابی همدان به رهبری آیت الله مدنی به مبارزه علیه رژیم پرداخت و در اکثر جریانات آن تا پیروزی انقلاب اسلامی سهیم بود. سردار همدانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای برقراری امنیت و سرکوب گروهک های معاند به پاوه اعزام شد و ماموریتهایی نیز در مهاباد و بیجار به انجام رسانید و بعد از آن نیز به مدت یکسال دردادگاه انقلاب اسلامی همدان مشغول فعالیت شد، اما مجدداً به سپاه پاسداران بازگشت و درعملیات آزادسازی کردستان ایفای نقش کرد.
سردار رشید اسلام در فتنههای پس از انقلاب اسلامی نیز با هوشیاری به مقابله پرداخت. مدیریت وی در فتنه سال 78 و مدیریت بحران پایتخت او در فتنه سال 88 کارنامه درخشان سردار همدانی را در طول عمر با برکتش نشان میدهد.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی شهادت سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی، سردار بصیرت، پاسدار اسلام و مدافع حریم اهل بیت (ع) را تبریک و تسلیت میگوید و به مناسبت شهادت وی بخشی از خاطرات منتشر نشده این سرادر رشید اسلام را با عنوان "مستشار نظامی" که مربوط به سفر سردار همدانی به آفریقا است را منتشر میکند که مشروح آن را در زیر میخوانید.
*** حسین همدانی کیست؟
حسین همدانی درسال 1339 ﻫ ش از پدر و مادری همدانی الاصل در شهر آبادان متولد شد، پدر او از کارکنان شرکت نفت آبادان بود که در سال 1332 ﻫ.ش در بیمارستان شرکت نفت به رحمت ایزدی پیوست. بدین ترتیب حسین در سه سالگی پدرش را از دست داد و ناگریز به اتفاق خانواده به همدان مراجعت کرد و دوران کودکی و تحصیل را در این شهر با کارکردن در مغازه عطاری و کارگاه بخاری سپری کرد.
او در کنار کار و تحصیل در مراسم عزاداری و مجالس دینی شرکت میکرد. در این مجالس که با مرجعیت امام خمینی (ره) مطرح میشد، حساسیت او را نسبت به مسائل سیاسی را برانگیخت، این حساسیت زمانی فزونی یافت که وی به علت مشکلات مالی و معیشتی ترک تحصیل کرد و برای یافتن کار راهی تهران شد.
حسین همدانی در تهران به کمک پسر عمویش صادق، در یک کارخانه تولید دارو مشغول کار شد و حدود 5 الی 6 سال در آن جا به فعالیت پرداخت، از آنجایی که صادق از فعالان سیاسی بود و در تهیه و توزیع اعلامیهها علیه رژیم شرکت داشت، این اعلامیهها به راحتی در دسترس حسین قرار میگرفت و موجب آشنایی هرچه بیشتر او با محافل و مباحث سیاسی شد.
فوت مشکوک جهان پهلوان تختی درسال 1346 ﻫ. ش و پخش شایعه کشته شدن او توسط محمدرضا و شاپور غلامرضا باعث کینه هرچه بیشتر او نسبت به رژیم شد. وی در بسیاری از موارد تحت تاثیر تختی قرار داشت. درسال 1351ﻫ .ش با خلیل گنج و روباب الحوائجی از دانشجویان همدانی دانشگاه تهران آشنا و هم اتاق شد و در فعالیتهای سیاسی آنان شرکت کرد و در سخنرانی های حسینه ارشاد حضور یافت و با توزیع اعلامیه علیه رژیم عملاً وارد عرصه سیاست ومبارزه شد.
سردار همدانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای برقراری امنیت و سرکوب گروهک های معاند به پاوه اعزام شد و ماموریتهایی نیز در مهاباد و بیجار به انجام رسانید و بعد از آن نیز به مدت یکسال دردادگاه انقلاب اسلامیهمدان مشغول فعالیت شد، اما مجدداً به سپاه پاسداران بازگشت ودرعملیات آزادسازی کردستان ایفای نقش کرد.
این سردار رشید اسلام در فتنههای پس از انقلاب اسلامی نیز با هوشیاری به مقابله پرداخت. مدیریت وی در فتنه سال 78 و مدیریت بحران پایتخت او در فتنه سال 88 کارنامه درخشان سردار همدانی را در طول عمر با برکتش نشان میدهد.
*** مستشار نظامی
ما به عنوان مستشارنظامی به مدت نزدیک یکسال به کشور کنگو مامورشدیم، با یکی ازکسانی که ملاقات میکردیم در این کشور (کنگو) آقای کاپیلا چهره انقلابی بود که درسال 1995 انقلاب کرده و رژیم آنجا را سرنگون کرده بود، ایشان همرزم پاتریس لومومبا بود، برای این کشور مشکلاتی به وجود آورده بودند و دو کشور به آن حمله شده بود، دقیقاً همان نسخهای که از طرف دشمنان برای ما پیچیدند آنجا هم تجویز شده بود ولی در آنجا کاملاً مشهود بود که اسرائیلیها و آمریکا پشت قضیه هستند، حتی هواپیماهای نظامی اسرائیل در آسمان آنجا ظاهر میشدند.
زمانی که ما با فرمانده نیروی زمینیاش که پسرآقای کاپیلا بود که بعد از ترور وی، رئیس جمهورشد، جلسه ای داشتیم، قرار شد که یک مقدار از تجربه جنگ را ما در فرصتهایی که داریم به ایشان منتقل کنیم، ایشان از ما سوال میکرد و ما در قالب خاطره به او جواب میدادیم و به ایشان گفتم که جبهه شما خیلی راکد و ساکت است باید فعالش کنید و عملیات انجام بدهید ولو اینکه عملیات کوچک باشد، بعد یاد جمله امام (ره) افتادم، گفتم: فرمانده کل جنگ ما میدانید چه دستوری داد؟ گفت: بله، چون برایش مهم بود، گفتم: یک زمانی بعد از آنکه جنگی علیه ما شروع شد، مدتی جبهههای ما آرام بود و عملیاتی نداشتیم، فرمانده کل جنگ ما امام خمینی (ره) فرمان صادر کرد و با رزمندگان و بسیجیان به طور محرمانه صحبت کرد و فرمودند شیپور جنگ را هر شب به صدا درآورید و هر شب عملیات کنید ولو عملیات نباشد.
وقتی که مترجم این جمله را برای او ترجمه کرد، یک هفته بعد متوجه شدم که این مطلب درقالب بخشنامهای به ستاد مشترک ارتش و به ردههای قرارگاه عملیاتیشان ابلاغ شده و باعث شد آنها عملیات انجام بدهند، درحالیکه مدتها بود عملیاتی انجام نداده بودند.
همین یک جمله کوچک امام (ره) در ارتش یک کشور را دیدیم که چه اثر مهمی گذاشت، در صورتی که ما به بعضی ازحوادث تاریخ انقلاب و جنگ خیلی ساده نگاه میکنیم.
نظر شما