سماعگران قونیه یکی یکی وارد میشوند؛ دست بر سینه میگذارند و تعظیم میکنند. کسی که به دنبال مولوی آمده، میتواند در کنار شعر و آواز و صدای سازها - که تنبور گل سرسبد آنهاست - چرخش سماعگران را هم ببیند و ساعاتی را تا قرن هفتم رفته و به مولوی نزدیک شود.
گروه شمس - که هنوز هم بهترین ساختههای موسیقایی روی اشعار مولوی در کارنامهشان ثبت است – اینبار با اجرایی متفاوت در برگزاری کنسرت و حال و هوایی شبیه کارهایی که تا به حال از آنها شنیده بودیم، 4 شب شهریورماهیٍ متفاوت را برای مخاطبانشان در کاخ سعدآباد رقم می زنند.
اجرای قطعات مختلف گروه شمس بسیاری از مخاطبان را به وجد میآورد؛ چه آنهایی که پورناظری را با قطعه «مردان خدا» شناختهاند، چه آنهایی که با آلبوم «حیرانی» به خوانندگی شهرام ناظری با او همراه شدهاند، چه آنهایی که بعد از شنیدن اولین آلبوم مستقل گروه شمس با نام «مستان سلامت میکنند» طرفدار آْنها شدهاند و چه آنهایی که تا به حال طرفدار موسیقی سنتی – بهخصوص این نوعش – نبودهاند.
هماهنگی تنبورنوازها، هم آوازها و دف و دهل، مخاطبان را در طول اجرا سحر میکند. بربط و تار و کمانچه و سازهای کوبهای هر کدام در فرصتی برابر در برنامه عرض اندام میکنند. در این میان، بهخصوص تکنوازیسازهای کوبهای - که با همراهی عضو فرانسوی گروه انجام میگیرد - وجد مخاطبان را به اوج میرساند. گروه در آخر برنامه، قطعه «مستان سلامت میکنند» را با همراهی شاگردان کیخسرو پورناظری برای مخاطبان اجرا میکنند و این حسن ختام، با استقبال و زمزمه مخاطبان مواجه میشود.
نزدیک به 27 سال از عمر گروه تنبور شمس - که حالا تبدیل به شمس شده - میگذرد. 8 سالی است که کیخسرو -سرپرست گروه- پسرانش -سهراب و تهمورث - را وارد میدان کرده.
برای گفتوگو سراغ فرشاد جمالی، تهمورث و سهراب پورناظری رفتیم. این روزها آنها سخت مشغول کارند. یکی از اتاقها را استودیو کردهاند و فرشاد جمالی و تهمورث مشغول ضبط قطعهای هستند. سهراب هم روبهروی مانیتور نشسته و قسمتی از فیلم اجرا را عقب و جلو میکند. فرشاد جمالی برای رفتن به فرودگاه عجله دارد و برای همین اولین سؤال را از او میپرسیم.
- آقای جمالی، در کنسرت شباهت صدای شما به شهرام ناظری خیلی جلب توجه کرد. فکر نمیکنید دلیل انتخاب شما به دلیل همین شباهت صدا بوده باشد؟
ف.ج : فرم حنجره را خدا به انسانها میدهد. این آهنگساز است که با توجه به ساختار و فرم موسیقاییاش خوانندهای را انتخاب میکند. خواننده از یک فرم فیزیکی حنجره برخوردار است و آهنگساز نیز به تبع این فرم فیزیکی، او را برای خواندن قطعات انتخاب میکند. فکر میکنم سابقه حدود 30 ساله گروه «شمس» و کار با شهرام ناظری این شباهت را این همه به دید آورده است. خدا را شکر میکنم که کاری را انجام میدهم که مورد توجه مردم است و به این موضوع که صدایم شبیه چه کسی است کاری ندارم.
سهراب پورناظری : میشود لطفا یک بار دیگر سؤال خود را تکرار کنید؟
- چون شما به عنوان یکی از موسیقیدانهای گروه میپرسید، همان سؤال را به شیوهای دیگر تکرار میکنم؛ اوج محبوبیت و شناخته شدن گروه شمس با قطعاتی بود که شهرام ناظری میخواند. شاید شباهت صدای جمالی با ناظری باعث شده تا او را به عنوان خواننده انتخاب کنید؛ این طور نیست؟
س.پ : در میان خوانندههای ایرانی بسیارند کسانی که مثل برخی خوانندههای مطرح میخوانند و سؤالی هم از آنها نمیشود. به هر حال واقعیت این است که صدای جمالی جاهایی شبیه شهرام ناظری میشود ولی از طرف دیگر، موسیقی ما هم همان حس و حال را دارد و برای شما صدای ناظری را تداعی میکند. واقعیت این است که تشابه صدایی به هیچوجه نقطه ضعف نیست.
خود آقای ناظری هم در همین محیط و همین مجموعه پرورش یافته است و طبیعی است که جمالی هم در این محیط، این فضا و با این شکل حنجره، خیلی شبیه به شهرام ناظری شود. بسیاری از تارنوازهای ایرانی به سبک استاد جلیل شهناز تار میزنند و هیچ عیبی هم در این کار دیده نمیشود. خوانندههای ما هم پیرو یکدیگرند و از تواناییهای هم استفاده میکنند.
ما توانایی خاصی را در جمالی دیدیم و با او کار کردیم. صرف شبیه بودن صدا نبوده بلکه تواناییهای فردی او باعث این همکاری شده است. فعلا گزینهای بهتر از جمالی وجود ندارد. ایشان در سنی هستند که صدایشان در اوج است و این تشابه صدایی با شهرام ناظری هم در صدایشان دیده میشود. اما این موضوع اصلا برای ما نکته منفیای نیست.
ف.ج : نکته مهم دیگری هم وجود دارد؛ وظیفه کسی که شعر مولانا را میخواند یا آهنگی را میسازد این است که قسمتی از چیزی که با خودش به این دنیا ارمغان آورده را به گوش مردم برساند. باید این نکتههای حاشیهای را حلاجی کرد و به اصل موضوع رسید. هدف این است که با موسیقی خوب، به مردم احساس خوبی داده شود.
ت.پ : من با این حرف شما که گفتید اوج شناخته شدن گروه شمس در دوره کار با شهرام ناظری بوده، مخالفم. اوج شناخته شدن این گروه همین الان است که در تمام دنیا کنسرت برگزار میکند. شاید اوج کار شهرام ناظری با گروه «تنبو رشمس» بود ولی اوج کار این گروه همین الان است. باید اول ببینیم که کار ناظری صواب است یا خطا. اگر صواب است که چه خوب ولی اگر خطاست، آنوقت میشود جمالی را محاکمه کرد.
س.پ : واقعیت این است که یکی از قلههای کاری ما با شهرام ناظری بوده و چه کارهای زیبایی هم بوده است. اما کار گروه شمس در حال حاضر، مستقلتر و پرقدرتتر است و وابسته به خواننده نیست. الان خواننده یکی از اعضای گروه شمس است. ممکن است که ما با خواننده دیگری هم کار کنیم ولی جمالی عضو دائم گروه است؛ گروهی که در آن نوازنده و خواننده در یک سطح قرار دارند.
- برداشت من از حرفهای شما این است که گروه شمس خواسته تا از زیر سایه یک خواننده مطرح بیرون بیاید و برای همین شهرام ناظری دیگر حضوری در کارهای شما ندارد.
س.پ : هدف این نبوده. در حال حاضر گروه شمس، برای بقا مجبور به انجام این کار است. نمیشود منتظر ماند تا توافق دوطرفه بین گروه و یک خواننده مطرح منجر به انجام فعالیتی شود. گروه در حال حاضر روی پای خودش ایستاده و اگر خواننده مطرحی هم بخواهد با ما فعالیت کند که چه بهتر؛ صدای ما چند برابر خواهد شد.
- گویا توافق با خوانندههای مطرح برای اجرای قطعات خیلی سخت است؟
س.پ : سخت نیست، سلایق فرق میکند.
ت.پ : ببینید، در حال حاضر فقط 2 گروه در ایران به کار خود ادامه میدهند و دلیل ماندنشان هم این است که به گونه دیگری به کار گروهی نگاه کردهاند و به گروه احترام گذاشتهاند؛ ما و گروه کامکارها هر دو به این نتیجه رسیدهایم که در کار گروهی نه کسی سلطان است و نه کسی رعیت. دلیل به توافق نرسیدن گروه ما با خوانندههای مطرح این است که ما تفاوتی بین هیچکدام از افرادی که روی سن مینشینند قائل نیستیم. ما در حال حاضر در فقر خوانندگی به سر میبریم و تعداد خوانندههای خوبمان از تعداد انگشتان یک دست کمتر است. کارگروهی وقتی قوی شود، کمکی به خوانندههای ما خواهد شد و اعضا پشتیبان خواننده میشوند. در تمام دنیا، فضای خوانندگی تک از بین رفته است. خواننده تک فقط در موسیقی پاپ وجود دارد.
- آقای تهمورث، گروه تنبور شمس چرا به گروه شمس تغییر نام داد؟
ت.پ : برای اینکه تنبور شمس فقط تنبور اجرا میکرد. الان حدود 8 سالی است که موسیقی بهظاهر سنتی و موسیقی کردی هم به آن اضافه شده و دیگر نمیشود عنوان تنبور شمس را بر آن گذاشت.
- ولی هنوز تنبور، ساز و صدای اصلی گروه است.
ت.پ : بله، 50 درصد کارمان تنبور است.
- میگویند اعضای گروه شما جزو معدود کسانی هستند که تنبور را زنده کردهاند و زنده نگه داشتهاند و این ساز قبلا مرده بوده...
ت.پ : نه، تنبور نمرده بود؛ سازی بود که در روستاها مهجور مانده بود. پدر من «کیخسرو» نوازنده تار بوده، تحصیلکرده دانشگاه بوده و موسیقی را به خوبی میشناخته است. او پس از آشنایی با این ساز، آن را خیلی پاکیزه و درست معرفی کرد و برای همین تنبور زنده ماند.
- شما ساز تخصصیتان چیست؟
ت.پ : تنبور ، سه تار و تار.
- هر سه این سازها را از پدر (کیخسرو) یاد گرفتید؟
س.پ: این یاد گرفتن به آن شکل که در ذهن شماست وجود نداشت. پدر من طوری برنامهریزی کرده بود که ما از بچگی همیشه با ساز مواجه باشیم. هیچوقت سازی را به دست ما نداد تا بخواهد ما را علاقهمند کند. آنقدر با ساز بازی کردیم تا خودمان علاقهمند شدیم. وقتی به بلوغ نوازندگی رسیدیم شروع کرد به یاد دادن نکتههای ساز زدن.
- گروه شمس چگونه شکل گرفت؟
س.پ : هسته اصلی گروه تنبور شمس توسط علی پورناظری که همین کیخسرو پورناظری است، شکل گرفت. نام پدر من در شناسنامه کیخسرو است ولی علی صدایش میکنند. در کنار پدرم، سیدخلیل عالینژاد، علیاکبر مرادی، گلنظر عزیزی، کامران کلهر و برخی دیگر هم بودهاند.
- چرا از این هسته اولیه هیچکدام با گروه نیستند؟
س.پ: متاسفانه اتفاقات زیادی افتاد؛ عالینژاد فوت کرد.
ت. پ: گلنظر عزیزی به اروپا مهاجرت کرده و دیگر کار موسیقی نمیکند.
س.پ : به هر حال هسته اولیه به خاطر نبود تفکر حرفهای نتوانست به کار خودش ادامه دهد. ما موسیقی حرفهای که نداریم؛ موسیقی ما محصول عشق و علاقه عدهای موسیقیدان است و کار حرفهای انجام نمیگیرد.
- چرا گروه شمس دچار سکوتهای طولانی میشد؟ بعد از آلبوم «صدای سخن عشق» تا آلبوم «مطرب مهتابرو» دیگر هیچ خبری از این گروه نبود.
ت.پ :یک دورهای کاست منتشر نشد ولی کنسرتهای موفقی داشتیم. کار «مردان خدا» در نیمه دوم دهه 60، جزء کارهای خیلی معروف گروه تنبور شمس است.
- در کنسرت گروه شمس، 3 نوازنده تنبور حضور داشتند که هر سه یک ملودی را میزدند؛ چه لزومی به استفاده از 3 تنبور است؟ چرا ملودی را یک تنبور نمیزند و بقیه به صداسازی و رنگآمیزی و فضاسازی کمک نمیکنند؟
ت.پ : اسم این کار همنوازی است. مثل این است که بپرسیم چرا در ارکستر سمفونیک چند ویولنزن یک ملودی را میزنند.
س.پ: واقعیت این است که برای انجام چنین کاری که شما میگویید، اول باید ظرفیت موسیقی خودمان را در نظر بگیریم؛ موسیقی ایران براساس تکنوازی است و گروهنوازی در آن وجود ندارد. تنبور سازی است که 8 نت بیشتر ندارد و توانایی انجام چنین کاری را ندارد. هارمونیزه کردن در فرهنگ موسیقی ما نیست. سازها و موسیقی ایرانی بر این اساس طراحی نشده است. ممکن است کسی چنین کاری را انجام دهد ولی این موسیقی دیگر موسیقی ایرانی نیست.
- شما میخواهید به اصالت موسیقی ایرانی پایبند بمانید؟
س.پ : نه اینکه در اصالت موسیقی نوآوری نشود، نه؛ فقط باید چهارچوب را رعایت کرد. نمیشود تنظیم سازهای ارکستر سمفونیک را در سازهای ایرانی به کار برد و نام آن را موسیقی ایرانی گذاشت. البته گروه نوازی تنبور از هزار سال پیش هم بوده است؛ مثلا 900 تنبورنواز کنار هم ساز میزدهاند.
- سؤالی که برای من پیش آمده، در مورد وجود سماعگران قونیه در کنسرت شماست؛ رقص سماع آنها با موسیقی شما چه نسبتی داشت؟
ت.پ : موسیقیای که ما اجرا میکنیم، از موسیقیهای معنوی محسوب میشود. سماع نیز حرکتی معنوی است و این کنسرت نیز به عنوان «بزرگداشت سال جهانی مولانا» برگزار شد. تنبور، سازی است که به مراتب در شعر مولانابه آن اشاره شده و سازی معنوی است. قصد ما این بوده تا اثری که مولانا در شعر و موسیقی دارد (و اثری که موسیقی در شعر مولانا دارد) اثری که حرکت شعر مولانا در فیزیک انسان دارد و اثری که فیزیک انسان در طبیعت دارد را با هم ترکیب کنیم. فکر میکنم که همه اینها همجنس هستند و نمیشود گفت حرکات سماع به این نوع موسیقی نمیخورد و بالعکس.
س.پ : تلفیقی در کار نیست. 100 درصد این حرکات سماع برای این نوع موسیقی است. سماع بر اساس چرخش است و این چرخش در تمام هستی وجود دارد. مولوی میگوید: «بانگ گردشهای چرخ است اینکه خلق/ مینوازندش به تنبور و به حلق». در موسیقی حال حاضر قونیه، تنبور وجود ندارد، اما ما باید ببینیم که 800 سال قبل با چه موسیقی و سازی سماع میکردهاند. موسیقی تنبور بسیار قدیمی است.
- ولی حرکات سماع به این شکل آنقدر قدیمی نیست.
ت.پ : این نوع سماع که در چرخش است از مولوی شروع شده است. در مکاتب عرفانی ایرانی، سماعها حرکتهای مختلفی دارند ولی سماع چرخشی از مولاناست. موسیقیای که در حال حاضر در قونیه اجرا میشود، از طریق عبدالقادر مراغهای به آنجا رفته است و قدمتی 600 ساله دارد.
- یعنی شما اعتقاد دارید که موسیقی گروه شمس به موسیقیای که مولانا با آن سماع میکرده نزدیک شده؟
ت.پ : جنسشان یکی است؛ ممکن است نگاه 800 سال اختلاف داشته باشد.
س. پ : به جای موسیقی گروه شمس بگوییم موسیقی تنبور. موسیقی گروه شمس قطعا تفاوت میکند. موسیقی تنبور براساس موسیقی عرفانی است. سماع گران با این موسیقی بسیار جفت هستند. مثلا در همین کنسرت در آهنگ «ساربان» هیچ گسستی بین موسیقی و سماع وجود نداشت.
- برای این اجرا چقدر تمرین کرده بودید؟
ت.پ : برخی از کارها قدیمی بود ولی کلا 2 ماه تمرین کردیم.
- کار بعدی گروه شمس چیست؟
ت.پ:کنسـرتیدر آمریکاست که از هفته آینده شروع میشود. بسیار مایلیم که همین برنامه را به کشورهای اروپایی و آمریکایی هم ببریم.