حزن از اين جهت كه هنوز زندهاند و قافله رفته و ما ماندهايم و خوف از اينكه غفلتها موجب شود فوز همجواري با حضرت حق و بندگان برگزيده او را به متاع قليل و حقير دنيا بفروشيم و اما درعينحال اميدواريم به باز بودن در باغ شهادت كه انشاءالله به فضل الهي به آن راه يابيم.
از شما چه پنهان وقتي بيپيرايه به حال و روز خود و فاصلهاي كه بين ما و روحيات دوران جبهه و جنگ و دفاعمقدس ايجاد شده نگاه ميكنم، از مثلث حزن و خوف و رجاء، ميان دو ضلع حزن و خوف زمينگير ميشوم، اما وقتي به آسمان نگاه ميكنم، در اوج نااميدي، جان ميگيرم، چون از فضل و بزرگي خداي كريم و رئوف، بعيد ميدانم كه شوق شهادت و اندوه غربت و دوري از قافله شهيدان را بيپاسخ بگذارد و خيل مشتاقان را كه در صف جانبازي بيتابانه سر از پا نميشناسند را نبيند و به خود رها كند.
شايد كساني باشند كه وقتي حاجحسين همداني به پشتوانه 50سال مجاهدت صادقانه، آرزوي شهادت و پيوستن به ياران شهيدش را ميكرد، با زبان دل يا با زبان سر، سرزنش كنند و يا به استهزاء بگيرند اما ما به آنها خرده نميگيريم چون، معني «بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» را نميدانند و به اين باور نرسيدهاند كه جايگاه شهيد در محفل انس شهيدان در محضر حضرت باري تعالي است.
اما شهدا و مؤمنين به اين كلام خداي متعال باور دارندكه ميفرمايد: «كشتهشدگان در راه خدا را مرده نپنداريد، بلكه آنها زندهاند و نزد پروردگار خود روزي ميخورند و به آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده شادمان هستند، و ياران خود را كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند، بشارت ميدهند كه بيهيچ خوف و اندوهي در اين محفل وارد شويد.(آل عمران169-171)»
وحالا همه ميدانيم كه محفل پرسرور شهيدان چه استقبال با شكوهي از شهيد همداني ميكنند و حاجحسين در ميان هلهله فرشتگان و نواي داوودي مرغان بهشتي و رايحه مدهوشكننده گلهاي محمدي و ترنم روح افزاي جويبارهاي زلال، و وزش نسيمهاي معطر و جان افزاي بهشتي به حريم الهي راه يافته و اينك با همه ذرات وجود زيبايي وصف ناپذير باغستانها و مَرغزارهاي بهشتي را حس ميكند و جلوه خيرهكننده شقايقزارها و دشتهاي پوشيده از گلهاي لاله و نرگس و شكوفهسارهاي رنگارنگ را به نظاره مينشيند و در سايهسار درختان سدر وكافور و نخل و زيتون نفس عميق رهايي از قفس تنگ دنيا را فرو ميبرد و زير لب زمزمه دارد: قفس تن چو شكستي دگر آزاد و رهايي/ بنگر بر گوهر خود كه گل باغ خدايي.
آري فقط خدا ميتواند اوج شعف و عمق سرور حاج حسين همداني را محاسبه كند زيرا خود فرموده است كه شهدا زندهاند و پيش خداي خود روزي ميخورند (آلعمران/169). فقط آن ميزبان كريم ميداند كه بر ميهمانش چه ميگذرد.صد افتخار بر تو كه در كودكي هم مرد و جوانمرد بودي و با اينكه در 3سالگي از نعمت پدر محروم شدي، اما در 7سالگي در قامت يك مرد كهن همزمان 3بار مسئوليت كار در بازار و تحصيل در مدرسه و رسيدگي به امور خانواده را بر دوش كشيدي و به همه اهل بصيرت نشان دادي كه خداي رئوف و رحيم چگونه ناممكنها را ممكن ميكند و چگونه جاي خالي پدر و تكيهگاه خانواده را با حمايت از يك كودك لايق، پر ميكند.
آن روز كه دست قضاي الهي شما را پس از درگذشت پدر از آبادان به زادگاه خانوادگيتان همدان مهاجرت داد شايد هيچكس تو را نميشناخت و گمان هم نميكرد كه اين كودك 3ساله، در آينده نه چندان دور در مقياس يك خورشيد در آسمان همدان خواهد درخشيد و همه همدانيها با افتخار خود را همشهري او ميدانند و همه ايرانيها به همدانيها غبطه ميخورند كه چنين ميوهاي پر ثمر از باغستان مردم صميمي و ولايتمدار همدان بهثمر رسيد و همه رزمندگان جبهه مقاومت اسلامي در ايران و لبنان و فلسطين و يمن و عراق و بهويژه در سوريه نام و ياد او را عزيز ميدارند و راه و رسم او را پاس ميدارند و از فقدان او اشك ماتم بر ديده و غبار اندوه بر چهره مينشانند. حسين جان گوارايت باد جرعه معرفت و لحظه شيدايي و سرور در محفل قرب حق تعالي.
- رئيس بنيادحفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاعمقدس
نظر شما