ولایت فقیه از دیدگاه کلامی، با عنوان امتداد ولایت معصومین و نیز امامت که ریاست عامه در امور دین و دنیا است، مورد بحث قرار میگیرد. دلایلی که مبانی مشروعیت «ولایت فقیه» را روشن میسازد، مبتنی بر دو جنبه عقلی و نقلی است.
بدون شک دلایلی که ولایت پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین را اثبات کند، همانها، ولایت فقیه را در عصر غیبت اثبات میکند، زیرا اسلام نظامی است که برای تنظیم حیات اجتماعی، مادی و معنوی برنامه دارد و آمده تا راه سعادت و سلامت در زندگی را هموار سازد.
اکنون با در نظر گرفتن این مبانی، حکمت الهی اقتضا میکند - همانگونه که شریعت انبیا را برای نجات بشریت ارسال داشته است- امامت و جلوداری قافله انسانیت را نیز رهنمون باشد و این همان قاعده «لطف» است که اهل کلام در مسئله «امامت» مطرح ساختهاند.
رهبری درست و شایسته از دیدگاه وحی، مهمترین عامل مؤثر در نگاه داشتن جامعه بر جاده حق و حرکت بر صراط مستقیم است. روی همین اصل، خواجه نصیرالدین طوسی در «تجرید الاعتقاد» مینویسد: «امامت، لطف الهی است که باید از جانب خداوند معرفی شود، تا غرض از تشریع، جامه عمل پوشد.»
نیز امام راحل(ره) در کتاب البیع میفرماید: «دلیلی که بر ضرورت امامت اقامه میگردد، عیناً بر ضرورت تداوم ولایت در عصر غیبت دلالت دارد و آن لزوم برپا داشتن نظام و مسئولیت اجرای عدالت اجتماعی است. به علاوه آنکه، حفاظت از مرزهای اسلامی و جلوگیری از اشغالگران خارجی به حکم عقل و شرع، واجب است که جز با تشکیل حکومتی نیرومند، امکانپذیر نیست.»
اما اختیارات ولی فقیه کدام است؟ با تمسک به روایات متعدد به طور کلی در «عصر غیبت»، فقیه در 2 چیز حق ولایت دارد: 1 – در همه اموری که پیامبر (ص) و ائمه (ع) در آنها صاحب اختیار بوده و ولایت داشتهاند. 2 – در همه اموری که با دین و دنیای بندگان خدا ارتباط دارد.