خانواده مقتولان به حرمت تاسوعا و عاشوراي حسيني از قصاص گذشت كردند.نخستين فردي كه در يك قدمي چوبه دار قرار داشت، مرد 25سالهاي بود كه دختر موردعلاقهاش را به قتل رساند. ماجرا از اين قرار بود كه 7مهرماه سال 88صاحب باغي در محمدشهر كرج وقتي براي چيدن علفهاي هرز وارد باغش شد ناگهان چشمش به جسد زني افتاد كه ميان علفها افتاده بود. روي سر و صورت او آثار خون ديده ميشد و مرد جوان وحشتزده با پليس تماس گرفت. دقايقي بعد با حضور قاضي و تيم تجسس، تحقيقات در محل آغاز شد اما هيچ مدرك شناسايي كنار قرباني نبود. با دستور قاضي جسد به پزشكي قانوني منتقل شد و تيمي از كارآگاهان مأمور رسيدگي به اين پرونده جنايي شدند.
در شرايطي كه كارآگاهان سرگرم تحقيق بودند مردي جوان به اداره آگاهي كرج رفت و خبر از ناپديدشدن خواهرش داد. مشخصاتي كه او از خواهرش ميگفت با جسد زني كه در باغ كشف شده بود مطابقت داشت. در چنين شرايطي او راهي پزشكي قانوني شد و جسد خواهرش را شناسايي كرد. قدم بعدي شناسايي عامل جنايت بود كه كارآگاهان با بررسي مكالمات تلفني قرباني اطلاع پيدا كردند كه او از مدتي قبل با جواني به نام اميد آشنا شده است.
طبق تحقيقات انجامشده مقتول آخرين بار با اميد تلفني صحبت كرده و پس از آن از خانه بيرون رفته بود. شكي براي پليس باقي نماند كه اميد از راز جنايت خبر دارد. قاضي پرونده دستور دستگيري اين پسر 25ساله را صادر كرد و او 10آبان 88 بازداشت شد اما در بازجوييهاي اوليه خود را بيگناه دانست. با اين حال همسر اميد در تحقيقات به مأموران گفت كه شوهرش مدتي بود كه رفتارهاي مشكوكي داشت و چند روز قبل مقداري طلاي زنانه با خود به خانه آورده و مدعي شده كه متعلق به دوستش است. مأموران مطمئن شدند كه كسي جز اميد قاتل نيست.
چون به گفته خانواده مقتول، همه طلا و جواهرات قرباني سرقت شده بود.بازجويي از اميد ادامه داشت تا اينكه او سرانجام راز جنايت خاموش را فاش كرد. او در توضيح ماجرا گفت: چندماه قبل با مژگان (مقتول) آشنا شدم و با وجود اينكه همسر داشتم به دروغ به او گفتم مجرد هستم. آشنايي ما ادامه داشت تا اينكه او اصرار كرد كه بايد با هم ازدواج كنيم. من هم وقتي ديدم او اصرار به ازدواج دارد تصميم گرفتم به اين رابطه پايان دهم اما مژگان دستبردار نبود.
روز حادثه با او در باغي حوالي محمدشهر قرار گذاشتم. ميخواستم به اين ارتباط پايان دهم اما وقتي مژگان رسيد دوباره موضوع ازدواج را پيش كشيد و گفت كه خانوادهاش متوجه رابطه ما شدهاند و من حتما بايد بهزودي به خواستگاري او بروم. آنجا بود كه به او گفتم همسر دارم و همين آغاز درگيري ميان ما بود. من هم كنترلم را از دست دادم و خفهاش كردم و پس از آن با ضربات سنگ او را به قتل رساندم. سپس با سرقت طلا و جواهراتش، فرار كردم.
اين مرد مدتي بعد در شعبه 80دادگاه كيفري محاكمه شد و قضات او را به قصاص، 2سال زندان، 74ضربه شلاق و رد مال بهخاطر سرقت طلاهاي قرباني محكوم كردند. اين حكم به تأييد قضات شعبه 11ديوان عالي كشور رسيد و بدينترتيب متهم در يك قدمي چوبه دار قرار گرفت. درحاليكه پرونده در اجراي احكام دادسراي جنايي تهران بود تا مقدمات اجراي حكم فراهم شود پدر و مادر مقتول به دادسراي جنايي رفتند و بهخاطر تاسوعا و عاشوراي حسيني، مرد جنايتكار را بخشيدند. با گذشت اولياي دم متهم از قصاص رهايي يافت و بهزودي از لحاظ جنبه عمومي جرم در دادگاه محاكمه خواهد شد.
- درگيري مرگبار در شب عروسي
دومين قاتلي كه بهخاطر ايام سوگواري امام حسين(ع) بخشيده شد و از كابوسهاي چوبه دار رهايي يافت، مرد 49سالهاي بود كه 28مهرماه سال 88مقابل يك تالار عروسي حوالي هشتگرد جنايت آفريد. او بعد از دستگيري درخصوص جنايت گفت: شب حادثه جشن عروسي يكي از آشنايانمان بود كه همراه همسر و دوستم به تالار عروسي رفتيم. اما آن شب مشروبات الكلي مصرف كرده بودم و اصلا حال مساعدي نداشتم.
وقتي همسرم با من تماس گرفت و گفت كه از تالار به خانه ميرود اصلا متوجه نشدم كه چه ميگويد. چند ساعت بعد وقتي بهخود آمدم دوستم با من تماس گرفت و گفت كه با ماشين همسرم را از مقابل تالار به خانه رسانده است. وقتي اين جمله را شنيدم خيلي عصباني شدم و با او مقابل تالار قرار گذاشتم. مراسم عروسي تمامشده بود و همه به خانههايشان رفته بودند كه من و دوستم با هم درگير شديم. او با چوب به سمت من حمله كرد كه من با چاقو او را كشتم.
اين مرد قاتل در شعبه 71دادگاه كيفري محاكمه و به قصاص محكوم شد. اين حكم به تأييد قضات شعبه 13ديوان عالي كشور رسيد و پرونده براي انجام مقدمات اجراي حكم به شعبه اجراي احكام دادسراي جنايي تهران فرستاده شد. در چنين شرايطي اولياي دم به اجراي احكام دادسراي جنايي رفتند و بهخاطر تاسوعا و عاشوراي حسيني از قصاص قاتل صرفنظر كردند. بدينترتيب او از چوبه دار رهايي يافت و از لحاظ جنبه عمومي محاكمه خواهد شد.
نظر شما