چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۶
۰ نفر

همشهری دو - رقیه رودسرایی: یک خودکار و دفترچه‌ یادداشت روی میز، اینطوری خیلی خودم را شبیه طاهره «به همین سادگی» میرکریمی می‌بینم و من این شباهت را بی‌نهایت طالبم.

کدبانو

دوست دارم هر از گاهي كه لباس‌هاي شسته شده را از لباسشويي در مي‌آورم و چروكشان را مي‌گيرم و روي رخت‌آويز پهن مي‌كنم فكر كنم تا شايد كلمه‌اي در ذهنم بدرخشد. بعد بايد خودكار دم دستم باشد تا بردارم و بنويسم توي دفترچه تا از ذهنم نپريده. نمي‌دانم اين چند وقت درگير چه بوده‌ام كه لباس چرك، ملحفه، ظرف‌هاي شسته نشده روي هم تلنبار شده‌اند.

كلي انار در آستانه خراب‌شدن هم هست كه يا بايد آبشان را بگيرم براي رب انار يا لواشك بشود و برود توي مشت‌هاي شوخ و شنگ خواهرزاده‌ها. اصلاً شايد حاتم بخشي علي يك‌روزه تكليفشان را روشن كرد و نصيب بچه‌هاي ساختمان شد. روي ديوار، اين‌بار به جاي نقاشي‌هاي كودكي‌اش هاله‌ سياه دست‌هايش را مي‌شود ديد؛ اطراف كليد برق دستشويي و كنار در بالكن تا آنجايي كه دستش مي‌رسد و كنار در ورودي.

دستمال نم زده را مي‌كشم روي ديوار‌هاي سفيد تا هاله‌ دست‌هاي علي كمرنگ و كمرنگ‌تر شود؛ تا ديوار رنگ باز كند و سفيد شود؛ تا يادم بيايد يك هفته‌ گذشته رفته بودم خانه مادربزرگ براي پرستاري از مادربزرگي كه دستش شكسته. يادم مي‌آيد شيريني ديدار فرزندان را در كام مادربزرگ، درخشش نگاهش را، لرزش لب‌ها را به وقت بوسيدنشان. هاله‌ كمرنگ دست‌هاي علي از روي ديوار محو مي‌شود و من با خودم حساب مي‌كنم چندبار مادربزرگ هاله سياه دست‌هاي دايي‌ها و خاله‌ها را از روي ديوار پاك كرده باشد خوب است يا چندبار مشت‌هاي كوچكشان را پر از لواشك‌هاي ترش و شيرين كرده باشد خوب است؟ بعد توي دفترچه‌ام مي‌نويسم هزار بار...!

کد خبر 312630

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha