چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۰
۰ نفر

همشهری آنلاین: داستان در سینما قلب تپنده آن است. روایت خطی؛ غیرخطی؛ تودر تو و حنی پیچ در پیج محتاج یک داستان است که روایت تصویری آن برای تماشاگر قابل باور و همذات‌پنداری باشد.

ذوب شدن پادشاه

ذات سينما همين است. ذوب شدن پادشاه تقريبا اصلا اين حال و هوا را ندارد. يك اثر تصويري بسيار بي‌رمق از يك ايده ممتاز. اين اتفاقي است كه متاسفانه هميشه در سينماي ايران روي مي‌دهد. نقص فيلمنامه حتي در صورت داشتن بهترين ايده‌ها.

فيلم‌هاي بسياري را ديده‌ايد كه بحث و جدل در آنها حرف اصلي است. فيلم‌هاي تاثير گذار "شب به خير و موفق باشي" ساخته جورج كلوني محصول 2005 و اثر مستقل رومن پولانسكي يعني "خداي كشتار" محصول 2011 از اين زمره فيلم‌هاي موفق هستند. در واقع هر كاراكتر در نقش يك رواي كل ظاهر مي‌شود و تمام همت خويش را مصروف اين مهم مي‌نمايد كه اعتقاد و عقيده خود را موجه نشان دهد. آثاري كه با رعايت قواعد ژانر هم ديالوگ و هم تصوير را باهم درآميخته و به نتيجه منطقي رسيدند.

ذوب شدن پادشاه نيز شايد مي‌خواسته همين انگاره را پي‌بگيرد كه البته در ادامه شديدا لطمه خورده است. يك نويسنده داستان‌هاي سطحي و زرد كه به لحاظ روحي نيز شديدا متزلزل است به ناگاه خود را در ميان شخصيت‌هاي داستانش گرفتار مي‌بيند. تمام تلاش او متقاعد كردن آنها از سبك زندگي و شيوه پرداختش نسبت به آنهاست در حاليكه همان كاراكترها اصلا جاي دفاعي به او نمي‌دهند. گاهي نويسنده ماجرا با نام مريم ستوده حراف اصلي است اما در اكثر مواقع يكي از كاراكترهاي مهمش يعني فرهاد كمالي عنان مطلق را در دست مي‌گيرد و قصه را پيش مي برد...

ذوب شدن پادشاه يك فيلم شعاري و حراف و از سويي منتقد است. در واقع گفتگو محور بودن فيلم است كه باسر آن را به زمين زده و اين عيب از فيلمنامه‌اي پرنقص زاده شده است. ما بايك نويسنده گمنام طرفيم كه رماني نوشته كه دست برقضا پرفروش شده است. اين رمان هيچ ارزش هنري و ادبي ندارد و در واقع يگ جرقه عجيب است. با اينهمه نويسنده رمان در اثر برخي رفتارها احساس مي‌كند بايد مسئوليت‌پذير باشد و در باره مواردي بنويسد كه مابه ازاي اجتماعي نيز داشته باشند. در اين هنگامه است كه سيل كاراكترهاي داستانش به سوي او روانه مي‌شوند و بحث و جدل‌ها مدام و مدام پي گرفته مي‌شوند.كار به شعار دادن و حرف هاي شيك و يا روشفنكري هم مي رسد و در كنار آن هر لحظه تماشاگر نيز از ديدن فيلم عذاب مي‌كشد و كسل مي‌شود. گويي اگر همين تماشاگر چشم‌ها را برهم بگذارد نيز مي‌تواند در قالب يك اثر راديويي بفهمد ماجرا چگونه پيش مي‌رود.

مشكل ديگر ذوب شدن پادشاه بازي بازيگران آن است. تجربه كم و بعضا تئاتري عمده هنرپيشه‌هاي فيلم باعث شده بازي آنها بدجوري توي ذوق تماشاگر بزند. عمده بازيها انتزاعي و سرد و بي روح است. حالا تصور كنيد كه همين بازيگران با اين شيوه بازيگري و پرداخت كارگردان قرار است ديالوگ‌هاي مفصل و جدال برانگيز نيز بگويند.

از سويي ديگر بدليل نو بودن سوژه و بديع بودن آن؛ بازهم تماشاگر خاص؛ اين انتظار را دارد كه معجزه‌اي رخ دهد و در ادامه ماجرا اين لحن كشدار شعاري و تصنعي از بين برود و سينماي واقعي و تصوير حقيقي ببيند روندي كه البته هرگز اتفاق نمي‌افتد. تنها كار منطقي هوتن زنگنه پور در مقام كارگردان پرداخت سكانس پاياني فيلم است كه تماشاگر در‌مي‌يابد مريم ستوده تحت درمان است و مراجعينش نه كاراكترهاي واقعي رمانش كه در حقيقت به نوعي دستياران روانپزشك‌اش بوده‌اند.

البته جداي از سكانس پاياني كه ذكر كردم روايت در ذوب شدن پادشاه يك ماجراي پيچ در پيچ است. و تماشاگر جداي از پايان‌بندي فيلم در چند مرحله ديگر نيز دچار غافلگيري مي‌شود اما شلوغي بي حد و سردي و بازي تصنعي و عدم پرداخت صحيح لايه‌هاي تو در تو در بطن داستان همگي باعث مي‌شود اين غافلگيري‌ها پس از يكي دو دقيقه از بين بروند و هيچ ثمري براي پيگيري بعدي تماشاگر ايجاد نكنند. به همه اينها بازهم همان جنبه شعاري و ديالوگ محور بودن فيلم را نيز اضافه كنيد. در سينما گفتگو پيشتاز نيست. تصوير حرف اول و آخر است. اما در ذوب شدن پادشاه حرف اصلي جدال لفظي كاركترهاست. با تمام اين احوال بايد براي سوژه ناب و ايده اصلي فيلمنامه ذوب شدن پادشاه احترام قائل بود.

*منبع: قاب كوچك/روزنامه جام‌جم

کد خبر 312698

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha