یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۷
۰ نفر

فرار عاملان قتل مادر بزرگ و نوه‌اش که اجسادشان در خانه‌ای دوطبقه در شمال پایتخت کشف شده بود، پس از ۱۴ روز پایان یافت.

متهم

تحقيقات پليس براي كشف راز اين دو جنايت از ساعت 11صبح 23آبان‌ماه همزمان با كشف جسد پيرزني 70ساله و نوه 29ساله‌اش شروع شد. آن روز مأموران كلانتري نياوران به همراه قاضي مدير روستا بازپرس جنايي تهران در محل جنايت كه خانه‌اي قديمي در خيابان جماران بود، حاضر شدند. جسد پيرزن به نام مريم در طبقه دوم و نوه دختري مقتول به نام رسول در طبقه اول كشف شد كه هردو با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده بودند. هرچند خانه كاملا به‌هم‌ريخته بود اما هيچ‌گونه سرقتي در آنجا صورت نگرفته بود.

اين حكايت از درگيري مقتولان با عاملان جنايت داشت. پدر رسول (پدر مقتول) نخستين كسي بود كه جنايت را به پليس گزارش داده بود. وي به كارآگاهان گفت: پسرم شب گذشته در خانه ما بود و صبح براي تعويض لباس هايش به خانه خود رفت تا پس از آن به محل كارش برود. در آنجا با من تماس گرفت و عنوان داشت كه همسرش به نام آذر به خانه‌اش رفته اما در ورودي را از داخل قفل كرده است.

وي گفت: پسرم رسول يك‌سال پيش ازدواج كرده بود اما از همان ابتدا با همسرش اختلاف داشت تا جايي‌كه قصد جدايي داشتند. طي اين مدت پسرم به تنهايي در طبقه اول خانه مادربزرگش زندگي مي‌كرد و عروسم قهر كرده و به خانه پدري‌اش رفته بود. روز حادثه وقتي پسرم با من تماس گرفت و گفت آذر در را قفل كرده، به سرعت راهي خانه آنها شدم تا مانع درگيري عروس و پسرم شوم. اما زماني كه وارد خانه شدم جسد پسرم و مادرزنم را در راه پله‌ها ديدم. در چنين شرايطي مأموران به تحقيق از همسايه‌ها پرداختند و اطلاع پيدا كردند كه پس از جنايت، زن و مردي درحالي‌كه هراسان و سراسيمه بودند، از آنجا فرار كردند. زن جوان كسي جز همسر مقتول نبود اما هيچ‌كس نمي‌دانست مردي كه همراه او در قتلگاه حضور داشت، چه‌كسي بود.

  • فرار 

كارآگاهان راهي خانه پدري آذر، همسر مقتول شدند. اين زن اما همزمان با وقوع جنايت گريخته بود كه در تحقيقات بيشتر هويت دومين متهم شناسايي شد. او كسي جز يكي از بستگان مقتول نبود كه در جنايت دست داشت. آنها پس از جنايت به شمال كشور گريخته بودند و درحالي‌كه رديابي‌ها براي شناسايي مخفيگاه و دستگيري‌شان آغاز شده بود، هر دو ساعت 11صبح 7آذر‌ماه به تهران بازگشتند و پس از 14روز‌فرار خود را تسليم پليس كردند.

هرچند هردو متهم پس از دستگيري به 2جنايت اقرار كردند اما اظهارات ضدونقيضي داشتند. آنها روز گذشته به شعبه ششم بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران منتقل شدند و در حضور قاضي مديرروستا جزئيات قتل مادر بزرگ و نوه را افشا كردند.اين دو متهم پس از اعتراف با قرار قانوني در اختيار مأموران اداره دهم پليس آگاهي پايتخت قرار گرفتند. در ادامه گفت‌وگو با اين دو متهم را بخوانيد.

  • مي‌خواستم ميانجيگري كنم

پسر جوان 19ساله و دانشجوست. خودش مي‌گويد كه ناخواسته پايش به اين ماجرا كشيده شده و قصد كشتن كسي را نداشته است.

  • روزحادثه چرا به خانه مقتولان رفتي؟

همسر آذر يكي از آشنايان من است. در اين مدت با آنها رابطه خوبي داشتم اما وقتي شنيدم كه دچار اختلاف شده‌اند، با خود گفتم كه هر طور شده بايد اين زن و شوهر را آشتي بدهم. چون دوست نداشتم زندگي‌شان از هم بپاشد. روز قبل از حادثه با شوهر آذر براي انجام كاري به قم رفته بودم كه در بين راه رسول «شوهر او» از من خواست تا ميانجيگري كنم و آشتي‌شان بدهم. رسول از من خواست تا با همسرش صحبت كنم تا از طلاق منصرف شود. من هم با آذر تماس گرفتم و صبح روز حادثه در كامرانيه با او قرار گذاشتم. پس از آن به خانه رسول كه پيش از اين با همسرش در آنجا زندگي مي‌كرد، رفتيم.

  • چه شد كه دست به جنايت زديد؟

در بين راه شيركاكائو و كيك خريديم. ساعت حدودا 9صبح بود كه به خانه رسيديم. مادربزرگ رسول در طبقه دوم بود. من و آذر هم به خانه‌اش در طبقه اول رفتيم تا صحبت كنيم. يك ربع بعد رسول به خانه برگشت اما آذر در را از داخل قفل كرده بود. او دلش نمي‌خواست كه شوهرش را ببيند و گفت كه اگر او وارد خانه شود، باز مي‌خواهد فحاشي كند.

رسول داخل راهرو ايستاده بود و فرياد مي‌زد. حتي به پدرش هم زنگ زد. پس از آن پيچ گوشتي و انبردست با خود آورد تا قفل را بشكند اما من در را باز كردم و به راهرو رفتم. به او گفتم چرا اين همه داد و فرياد راه انداختي، ناگهان او سر من داد زد و گفت دخالت نكنم. وقتي وارد خانه شد آذر با چاقو چند ضربه به شوهرش زد. من هم چاقو را از او گرفتم و يك ضربه به گردن او زدم كه دستان من و آذردر اين درگيري زخمي شد.

  • مادر بزرگ را چرا به قتل رسانديد؟

بعد از قتل رسول مي‌خواستيم فرار كنيم كه مادربزرگ با شنيدن سر و صدا به راه پله‌ها آمد، در آن لحظه آذر به سمت او حمله كرد و با چاقو به او چند ضربه زد.

  • پس از قتل كجا فرار كرديد؟

پس از قتل سوار ماشين آذر شديم و به سمت چالوس رفتيم. البته پيش از رفتن از داروخانه چسب و باند خريديم ودستانمان را پانسمان كرديم. مقداري پول داشتيم حتي آذر طلاهايش را هم فروخت و در شمال ويلا اجاره كرديم. مدتي چالوس بوديم و بعد به ساري و شهرهاي ديگر رفتيم.

  • چه شد كه تصميم به برگشت گرفتيد؟

راستش همه پول‌هايمان تمام‌شده بود و از سويي عذاب وجدان هم داشتيم. همين باعث شد كه به تهران برگرديم و پس از صحبت با پدر آذر تصميم گرفتيم خودمان را معرفي كنيم.

  • پشيماني پس از 2 قتل

آذر زن 28ساله‌اي است كه در حضور قاضي اقرار كرده كه به همسر و مادربزرگش باچاقو ضربه زده است. او پيش از اين و هنگام دستگيري گفته بود كه شوهرش پس از اينكه وارد خانه شده بود با چاقو به سمت وي حمله كرده كه همدستش وارد ماجرا شده و در دفاع از وي ضربه‌اي به گردن شوهرش زده بود. پس از آن زن جوان چاقو را برداشته و به جان شوهرش افتاده بود. او گفته بود كه هنگام فرار با چاقو مادربزرگ شوهرش را هم كشته بود اما در جلسه بازپرسي گفته‌هاي همدستش را تأييد كرد.

  • اختلافت با همسرت بر سرچه بود؟

من به او شك داشتم و فكر مي‌كردم به من خيانت مي‌كند. روز حادثه هم يكي از بستگانش با من تماس گرفت و از من خواست كه براي صحبت به خانه‌ام بروم. او به من گفته بود كه شوهرم خانه نيست اما وقتي به آنجا رفتيم شوهرم رسيد گويا ازقبل با شوهرم هماهنگ كرده بود. مي‌خواست هر طور شده مرا راضي به ادامه زندگي كند. اما من ديگر تصميم خود را گرفته بودم و مي‌خواستم از اين مرد طلاق بگيرم.

  • پس چرا دستانت به جنايت آلوده شد؟

نمي دانم، همه‌‌چيز در يك لحظه اتفاق افتاد. خودم هم به‌شدت پشيمانم و فكرش را نمي‌كردم كار به اينجا بكشد. در اين مدت هم به‌شدت عذاب وجدان داشتم و كابوس مي‌ديدم.

  • چرا مادربزرگ شوهرت را به قتل رساندي؟

وقتي شوهرم خون آلود روي زمين افتاد، آنقدر ترسيده بودم كه اصلا فكرم كار نمي‌كرد. هنگام فرار ناگهان مادربزرگش به راهرو آمد. مي‌خواست ببيند علت اين سرو صدا چيست. از خود بي‌خود شده بودم و با چاقو به او هم چند ضربه زدم كه حالا به‌شدت پشيمانم و تقاضاي بخشش دارم.

کد خبر 315551

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha