محسن خوشرو، يك مرد 62ساله است كه از 22سال پيش، شروع به ساختن اين بازيها كرده و حالا حالاها هم قصد كنار گذاشتنش را ندارد. در اين مدت شايد كساني آمدهاند و رفتهاند و دستي به آتش اين شغل زدهاند اما هيچكس مثل او نتوانسته اين همه سال اين كار را ادامه بدهد و پاي كاري كه ميكند بايستد. خوشرو حالا يك بازنشسته است؛ بازنشستهاي كه ديگر بهطور تمام وقت، در خدمت سيم و آهنهاي پيچيده و معمايي است. كارگاه توليد اين بازيها، زيرزمين خانه آقاي خوشرو است كه حالا بيستوچند سال است به محل كار او تبديل شده است.
- اول فقط يك سرگرمي بود، بعد جدي شد
بچه بودم كه يكي از اقواممان يكي از اين بازيها را براي من سوغاتي آورد. بازي آنقدر من را سرگرم كرد كه واقعا دلم ميخواست مدلهاي مختلفش را داشته باشم. همين باعث شد بعدها به اين ماجرا جديتر نگاه كنم. سعي كردم با همان چيزهايي كه دم دستم بود، يك چيزي شبيه به آن بازي كودكيام براي خودم بسازم و بالاخره ساختم. من بازنشسته صنايع نساجي هستم و در طول مدت خدمتم، اين كار شغل دوم و جدي من شده بود كه حتي بيشتر از شغل اصليام روي آن حساب ميكردم. البته قبل از اينكه به اين كار به چشم شغل نگاه كنم، چند وقت يكبار براي دل خودم يك مدل از اين بازيها درست ميكردم اما به هركسي كه ميدادم، ديگر آن را به من برنميگرداند. همين موضوع باعث شد به اين فكر بيفتم كه حالا كه آنقدر خواهان دارد، چرا نسازم و نفروشم؟ اين شد كه توليد را بالا بردم و زمان بيشتري برايش گذاشتم.
- بازيهاي نو با شيوه سنتي
طراحي كردن چنين بازيهايي در تعداد زياد، واقعا كار سختي است؛ اما به تجربه، كار برايم آسان شده؛ ضمن اينكه نمونههاي خارجي اين بازي ايرادهايي دارد كه من آنها را پيدا ميكنم، رويش كار ميكنم و مدلي طراحي ميكنم كه آن ايرادها در آن رفع شده باشد. مثلا چند وقت پيش يكي از دوستان نمونهاي از اين بازي را براي من آورد كه 9حركت داشت و خيلي ساده تمام ميشد. من يك دستكاري كوچك در آن انجام دادم و به 129حركت تبديلش كردم؛ خيلي هم وقتم را نگرفت. در اين كار، فعلا تنها هستم و همكاري ندارم. شايد چون به شكل سنتي آن را انجام ميدهم. در واقع من ابزارهاي حرفهاي، قالب و دستگاه خاصي برايش ندارم و همه را با دست انجام ميدهم؛ همين باعث ميشود كار كمي سخت شود. در اين سالها حدود 11نفر كارگر آوردهام تا در اين كار به من كمك كنند ولي هيچ كدام طاقت نياوردهاند و نصفهنيمه رهايش كردهاند. پيچاندن و جوش زدن ميخها نيروي بدني بسيار زيادي ميخواهد. درست است كه سنم بالاست ولي خدا را شكر قدرت بدني خوبي دارم.
- سودش خوب است؟
وسايل كار من آهن و شابلون و دمباريك و نهايتا انبردست است كه يك زيرزمين كوچك هم براي اين كار و اين وسايل كافي است. من آنجا واقعا راحت هستم و ساعتها در كارگاه اختصاصي خودم ميمانم و كار ميكنم. كسي اگر بخواهد كار كند، همهجوره ميتواند. اوايل، سودآوري اين كار برايم خيلي معمولي بود ولي من عاشق اين كار بودم. اينكه مشتريام آن را ميگرفت، سرگرم بود و با آن سرو كله ميزد تا حلش كند، حال من را خوب ميكرد. حدود 22سال پيش، با 3تا 4هزار تومان اين كار را شروع كردم. با اين پول مقداري آهن خريدم، حدود 400تومان سيم خريدم و بعد آنها را جوش دادم و سرهم كردم. وقتي بازي آماده شد، هركدام را دانهاي 80تا 100تومان ميفروختم. اولش خيلي سودي نداشت؛ چون تعداد مشتريهايم كم بود اما به مرور كه مردم با اين بازي آشنا شدند، سودم خيلي بهتر شد. آنقدر كه هركسي وقتي يكدانهاش را ميخريد، روز بعد سراغ دومياش هم ميآمد. حالا ديگر آنقدر اين بازيها طرفدار پيدا كردهاند كه مشتريهايم بعد از اينكه يكي را حل ميكنند، ميآيند و سراغ بازي جديد را ميگيرند.
- سختي كارم قيمت دارد
اين بازي را نبايد در جعبه عرضه كرد. كارهاي من نيازي به شكيل بودن يا بستهبندي ندارند. خاصيت اين بازيها به باز بودنش است و مشتريهايم آن را ميبينند، دستشان ميگيرند و چند دقيقهاي با آن سر و كله ميزنند؛ اگر خوششان آمد ميخرند و اگر هم نيامد سرجايش ميگذارند. گاهي در جمعهبازار، در يكلحظه حدود 15نفر دور من جمع ميشوند و مشغول بازي ميشوند. اگر اينها جعبه و بستهبندي داشته باشد كه ديگر اين كار شدني نيست. در مورد قيمت هم كاري كه من روي آن بازي انجام ميدهم قيمتش را مشخص ميكند. ممكن است يك بازي براي دانشگاهيها باشد ولي قيمتش 5 هزار تومان باشد اما از طرفي يك بازي براي دوران ابتدايي باشد ولي 10تومان. اين قيمتها به وقت و نيرويي است كه من براي كار ميگذارم نه سختي و آساني حلكردنش. من از 5هزار تومان بازي دارم تا 20هزار تومان؛ با اين قيمت هم حدودا ماهي 800هزار تومان تا يك و نيم ميليون درميآورم. البته اگر سفارش خوب داشته باشم و تعداد بالا درست كنم و يكسره از صبح تا شب كار كنم، ممكن است از اين بيشتر هم بشود.
- بازيهاي سخت، جايزه هم دارد
هرچندوقت يكبار، يك بازي سخت و جايزهدار به مردم ميدهم كه اگر 10نفر از مشتريهايم آن را حل كنند، دوباره يك بازي جديد ميسازم. اينطور كه هركسي بتواند در مدت 3 روز، آن را حل كند، يك بازي رايگان به او ميدهم و بعد از آن هم به فكر ساخت يك بازي جديد ميافتم. اين مدت گاهي اوقات ممكن است 6ماه طول بكشد، گاهي 8ماه و گاهي اوقات به يكسال هم ميرسد. الان يك بازي ساختهام كه تقريبا 2 سال از ساختش گذشته ولي فقط 8 نفر آن را حل كردهاند. واقعيت اين است كه حلكردن اين بازي براي خيليها سخت است، چه برسد به طراحيشان؛ هميشه فكر ميكنم ايدههايي كه به ذهن من ميآيد، كار خدا براي دادن روزي من است. فكر ميكنم، رويش كار ميكنم، تغيير ميدهم و درست ميشود؛ به همين راحتي.
نظر شما