وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از سال 1379 خورشیدی به منظور ترویج فرهنگ پژوهش چهارمین هفته از آذر ماه را به نام هفته پژوهش نامگذاری کرد. پژوهش شاه کلید رشد و توسعه به شمار می رود؛ این، نه جمله ای کلیشه ای و فانتزی بلکه واقعیتی انکارناپذیر است. امروزه کشورهای برخوردار از فناوری، در توسعه نیز دست برتر دارند. در واقع توسعه پایدار در گروی تولید فناوری و علم بر پایه خلاقیت و نوآوری است؛ تولید علمی که جز از رهگذر مطالعه و پژوهش، حاصل نمی شود. از این رو است که تحقیق و پژوهش در برنامه ریزی های کلان کشورهای توسعه یافته از جایگاه بالایی برخوردار است. اهمیت پژوهش از نگاه مسوولان جامعه ما هم پنهان نمانده است. در اسناد بالادستی بر ارتقای پژوهش بارها تاکید شده است، اما این دستورالعمل ها به طور کامل اجرایی نشده اند. به عنوان نمونه سندهای چشم انداز توسعه همواره بر افزایش سهم بودجه پژوهش از تولید ناخالص داخلی تاکید کرده اند، اما پژوهش هرگز به سهم 2 تا 3 درصدی از تولید ناخالص داخلی دست پیدا نکرده است. بر همین مبنا گام نهادن در مسیر پژوهش در کشور ما خالی از سختی نیست.
در این نوشتار به بررسی برخی از مهمترین مانعها و مشکلهای پیش روی پژوهش در کشور میپردازیم:
1- «فرهنگ پژوهش» به عنوان یکی از مهمترین زیرساخت هایی که همه ی بُعدها و جنبه های گوناگون پژوهش را از خود متاثر می کند، هنوز در جامعه ما درونی نشده است. نهادینه نشدن این فرهنگ در میان سطوح مختلف کنشگرانِ مرتبط با پژوهش، یعنی برنامه ریزان و سیاستگذاران، مدیران اجرایی و مردم موجب شده تعریف و انجام دادن طرح های پژوهشی و عملیاتی شدن یافته های علمی با مشکل مواجه شود.
انحصار و نبود فضای رقابتی در کشور به عقب ماندن فرهنگ پژوهش دامن زده است. این مساله موجب شده است تا بسیاری از مدیران ارشد و اجرایی، به اجرای طرح های تحقیقاتیِ به گمان آنان «هزینه بر»، به منظور ارتقای کیفی کالاها و خدمات خود تمایلی نداشته باشند، چرا که در این فضای غیر رقابتی، حتی خدمات و کالاهای کم کیفیت هم سود کلانی را برای آنان تضمین میکند. بیتوجهی بسیاری از مدیران به امر پژوهش موجب شده است تا تلاش بسیاری از پژوهشگرنماها برای دراختیار گرفتن پروژه های تحقیقاتیِ نهادها، سازمان ها و استفاده از رانت های پژوهشی با نیت بهره برداری شخصی از امکانات و منابعی که برای پژوهش در اختیار آنان گذاشته می شود، به نتیجه برسد. این مساله ضمن آن که نشان از فرهنگ ضعیف «پژوهش باوری» در جامعه دارد، موجب شده همان معدود طرح هایی (پروژه هایی) هم که تعریف می شود، از عنصر کارآمدی تهی باشد، چرا که یک پژوهشگر کارآشنا آن را انجام نداده است.
2- پژوهش در کشور ما از نبود الگوی مدیریت علمی و پژوهشی مناسب و فراگیر رنج می برد. به طور تقریبی، در تعریف، اجرا، نظارت و بهره برداری از طرح های تحقیقاتی در سطح کشور، هیچ نظام یکپارچه و هماهنگ کننده ای وجود ندارد. این مساله در کنار نبود یک بانک اطلاعاتی جامع و فرهنگ به اشتراک گذاری اطلاعات باعث می شود تا طرح های پژوهشی به صورت جزیره ای و بدون ارتباط با یکدیگر انجام شوند. چه بسا پژوهش هایی که به صورت موازی به بررسی یک موضوع پرداخته اند و موجب اتلاف منابع شده اند؛ منابعی که با مدیریت درست می توانست صرف انجام پژوهش هایی در طول یکدیگر شده و به ارایه راهکار برای حل یکی از مسایل جامعه منجر شود.
3- نیروی انسانی کم تخصص از دیگر نقاط ضعف پژوهش در کشور ما است. وظیفه تربیت پژوهشگر بر عهده نظام آموزش و پرورش و پس از آن بر عهده نظام آموزش عالی است. این در حالی است که کارویژه های این 2 نهاد در کشور ما بر مبنای آموزش محوری شکل گرفته است و نه پژوهش محوری. برنامه ریزی درسی در مدرسه ها و دانشگاه ها به گونه ای تدوین نشده است که پرسشگری، خلاقیت و نوآوریِ رهپویان علم و دانش را تقویت کند اما در برابر، بیش از همه بر قوه حافظه تاکید می کند.
در این میان حتی ارایه واحدهای درسی معدود با عنوان پژوهش در دانشگاه ها نیز به دلیل غلبه نگاه «آموزش محوری» بر کل نظام آموزشی، نمی تواند از دانشجویان یک پژوهشگر واقعی بسازد. بنابراین دانشجویانی که پرسشگری را نیاموخته اند، فقط می خواهند تحقیقی ارایه دهند و به اصطلاح این درس را «پاس» کنند. بنابراین ضعف بنیه علمی نیروی انسانی فعال در این حوزه به ویژه در بحث تسلط بر روش های مختلف تحقیق، پژوهش را در تنگنا قرارداده است.
4- مساله محور و کاربردی نبودن بیشتر پژوهش ها در کشور ما، از دیگر مسایلی است که ما را از مزایای فراوان تحقیق محروم می کند. یک پژوهشگر باید بر اساس نیازسنجی درست، مساله واقعی جامعه را شناسایی کند و به منظور یافتن راهکارهای عملی، پژوهشی کاربردی انجام دهد. این در حالی است که بسیاری از موضوع های پژوهشی در کشور ما کاربردی نیستند و نمی توانند راهکاری برای حل مسایل روز جامعه ارایه دهند.
از سوی دیگر اندک پژوهش های کاربردی که توانسته اند راهکارهایی عملی برای مشکل ها ارایه دهند، مورد بی مهری مدیران قرار می گیرند و یافته های علمی حاصل از آنها در تصمیم سازی های کلان به کار گرفته نمی شوند.
به طور کلی اگر پژوهش را به صورت یک نظام درنظر بگیریم که دارای ورودی (منابع اطلاعاتی، مالی، تجهیزات و ...)، فرایند پردازش (مسایل مرتبط با فرهنگ پژوهش) و خروجی (کاربرد یافته های پژوهشی) است، همه مرحله های آن در کشور ما با کاستی هایی روبه رو است. کافی است تصمیم بگیرید این راه را طی کنید تا فراز و نشیب های آن را با پوست و استخوان خود درک کنید. انتخاب موضوع، تعریف و توجیه طرح، یافتن پرسش های اصلی، بررسی متغیرهای فرعی و غیررسمی، دسترسی به منابع اطلاعاتی، جذب تسهیلات و امکانات تحقیقاتی، به کارگیری و عملیاتی کردن یافته پژوهشی و ... مرحله هایی هستند که اگر نه در همه آنها، حداقل در بیشتر آنها با چالش هایی مواجه خواهید شد. به نظر میرسد فرهنگ سازی و تدوین الگوی مدیریت علمی و پژوهشی بتواند تا اندازه ی زیادی چالش های پژوهش را مرتفع کند. نهادهای متولی آموزش به ویژه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری رسالت جدی در ایجاد این حرکت فرهنگی و علمی دارند. البته این نافی مسوولیت سایر نهادها در این امر نیست.
- گروه پژوهش و تحلیل خبری ايرنا
نظر شما