دربارهی شما چه میتوان گفت که کم نباشد؟ شهید 29 سالهای که جوانی روی سختیهایش را به او نشان داد. در راز و نیازهای شبانهتان با خدا، در فضاي تنگ و محدود زندان چه گذشت که در مقابل دیگران سکوت میکردید؟
رازی بود میان شما و خدایتان که خدا بهخاطرش از آفرینشتان میبالد. شما یکی از آفریدههای خاص او هستید که از خلقتتان، جهان آبرو گرفت.
پرندهها از بند قفس رها شدهاند. پرندهها به خودشان برگشتهاند. چشمهایشان به آسمان بود که تنگ قفس را نمیدیدند. چشمهایتان به بالا بود و دلتان گرم به او که تنگ زندان را احساس نمیکردید.
از قفس رها شدهاید. برای این رهایی باید به شما تبریک گفت. برای شما و برای تمام آنهایی که پیش از شما رفتهاند باید خوشحال بود. اگر چه با نبودنتان مردمی عزادار شدند، اما به رهاییتان که فکر میکنم میبینم باید به این رفتنها لبخند زد.
باید به امام زمان(عج) تسلیت گفت، بهخاطر شهادت پدرش و به شما تبریک گفت بهخاطر امامت فرزندتان. پرندهای در آسمان ولولهی آمدنش را برانگیخته است که در قفس نیست. از زمین کوچ کرده و در غیبت زمین، آسمان را برای زندگی انتخاب کرده است.
چشمهايمان به آسمان است؛ به این غوغایی که با چشم ظاهر، دیدنی نیست و براي ديدنش باید چشم دل را باز كرد، بايد آن را احساس کرد، درک کرد. جشنی که در پی غمهاست اتفاق مبهم و مهمی است.
حسنیوسفهای خانه کنار پلهها نشستهاند. صدای ولولهی آسمان برگهایشان را سرشار از عطر انتظار کرده است. بعد از این غم، چشم به راه معجزهی آمدن او هستیم.
* اين مطلب به مناسبت شهادت امام حسن عسكري (ع) و خطاب به آن حضرت نوشته شده است.
نظر شما