با مدادم هميشه نامت را
بر تن هر ترانه ميكارم
كاش يا عاشقم شوي يك روز
يا نداني كه دوستت دارم!
تو ثمر ميدهي... چه عشقي را
ميوهات را يواش ميچينم
طعم لبخندهات شيرين است
من به اين اتفاق خوشبينم!
فائزه فرزانه، 15ساله
خبرنگار افتخاري از خرامه
- سهم تو از زندگي
لولهي تفنگ را
به سويت نشانه ميگيرند:
بنگ... بنگ...
قطرههاي خون
بر پرهاي سفيد
بر پرهاي خاكستري
و برپاهايت جاري ميشوند
«اين رسمِ مهماننوازي نبود!»
ميگويي
و تمام
جسم بيجان تو
سوژهاي ميشود
براي عكاسان
و برگزاري نشستهايي در حمايت از دُرناها
تمام سهم تو
از زندگي
همين بود!
فاطمه بهراميفر،14ساله از اراك
عكس: فاطمه باقريفرد، 14ساله از تهران
- رفتن
پُرم از بودن
خاليام از ماندن
ميروم روزي
از خودت
تا به خدايم برسم
بنفشه خالدي، 17ساله
خبرنگار افتخاري از رامهرمز
- پنهان
چمداني
و زندگي
پنهان در آن
دلارام باقري
از شهرري
نظر شما