به گزارش همشهري، فيلمساز سرشناس دفاعمقدس نوشت: «ديگر كتابهاي جنگ نميخوانم. كم ميخوانم. مدتهاست كم ميخوانم. تحملشان برايم سخت شده. همهشان مثل هماند. انگار آن آدمها همه مثل هم بودند. چطور ممكن است مثل هم بوده باشند؟ مگر ميشود مثل هم بوده باشند؟ مگر ميشود آنها كه مهر 1359در حسينيه الهادي تهرانپارس ديدم و قراربود فردا صبحش با قطار به انديمشك و اهواز اعزام شوند، مثل هم بوده باشند؟
كدامشان شبيه من بود؟ من شبيه كدامشان بودم؟ يك پسرك لقلقوي لاغر چشمزاغ خجالتي و گوشهگير از محله پامنار كه با سلام و صلوات و اشك و آه مادر و 5خواهرش كه داشتند تنها برادرشان را ميفرستادند جايي كه ممكن بود برنگردد، آمده بود وسط بچههاي قلچماق جواديه و تهرانپارس و نارمك و نازيآباد كه حتما خيليهايشان تا به حال تا كرج هم نرفته بودند و حالا داشتند ميرفتند جنگ و حتما هر كدام قصه خودشان را داشتند».
نظر شما