اين تمايل، طبيعي هم به نظر ميرسد. از سويي خيليها گمان ميكنند بازيگري كار سادهاي است، نياز به زحمت چنداني ندارد و در عوض شهرت و محبوبيت به همراه دارد. خب وضعيت اشتغال هم كلا خوب نيست و بسياري به بازيگري به چشم شغلي آسان و پردرآمد نگاه ميكنند. البته كه خيليها هم هستند كه واقعا به اين حرفه عشق ميورزند؛ عشق سينماهايي كه حاضرند براي رسيدن به معشوق همهچيزشان را بدهند.
متأسفم كه بسياري از اين جوانها فقط تاوان عشق را ميپردازند و به هدفشان نميرسند. كلاسهاي بازيگري كه تعدادي از آنها مثل قارچ سبز شدهاند در واقع اين عشق و معصوميت مردم را هدف گرفتهاند و هيچ دستاوردي هم ندارند. در برخي از اين آموزشگاهها افرادي به تدريس بازيگري ميپردازند كه خودشان هنوز الفباي اين كار را بهدرستي نياموختهاند. واقعا نميدانم يك بازيگر بد كه هنوز راه رفتن جلوي دوربين را هم بلد نيست چه ميخواهد به بچههاي مردم ياد بدهد؟!
آموزش بازيگري و كلا هنر، امري است بسيار جدي كه متأسفانه خيليها در اينجا آن را به شوخي گرفتهاند. از جوانهاي عاشق بازيگري پولهاي هنگفتي دريافت ميكنند و نهايت راهي كه پيش پايشان ميگذارند حضور در نقشهاي فرعي و بياهميت برخي فيلمها و سريالهاست. بعد هم وقتي ميخواهند درباره دستاوردهايشان صحبت كنند ميگويند آموزشگاه ما فلان قدر خروجي داشته است؛ دوست من از عبارت«خروجي» براي محصولات كارخانه يخچالسازي استفاده ميكنند نه آموزشگاهي كه قرار است بازيگر و هنرمند تربيت كند.
به عنوان فردي كه عمرم را در اين راه صرف كردهام از مسئولان وزارت ارشاد و خانه سينما ميخواهم كه در مورد آموزشگاههاي سينمايي نظارتي جدي صورت بگيرد. نبايد گذاشت عدهاي سودجو به نام آموزش بازيگري دكان دونبش بازكنند و عشق و علاقه خالصانه جوانها را مورد سوءاستفاده قراردهند. نبايد اجازه دهند عنوان «مدرس بازيگري» به افرادي الصاق شود كه هنوز خودشان در اين حرفه مبتدي محسوب ميشوند.
بازيگري مثل هر حرفه ديگري نياز به آموزش دارد. مهارت را ميشود آموخت به شرطي كه مدرس خود مسلط به اين كار باشد. علاوه بر اين مطالعه و تماشاي دقيق فيلمهاي شاخص تاريخ سينما ميتواند براي علاقهمندان مفيد واقع شود. مهارت را ميشود آموخت ولي استعداد و قريحه اساسا آموختني نيست. بسياري از اين جوانهايي كه عشق بازيگري دارند ولي فاقد قريحهاي هستند ميتوانند در رشته هاي ديگر به موفقيت برسند.
با اين همه بازيگري هميشه بيشترين جذابيت را براي جوانها داشته و اين گرايش شديد براي ورود به اين حرفه طبيعي بهنظر ميرسد. آنچه تاسفبار است سوءاستفادهاي است كه از اين علاقه صورت ميگيرد. جواني كه مبلغ هنگفتي ميپردازد و بعد از يك دوره آموزشي ناكارآمد، در نهايت سر از نقشهاي بسيار حاشيهاي در تلهفيلمها و سريالها درميآورد در نهايت با سرخوردگي و افسردگي ناچار به تغيير مسير ميشود.
اين همه آموزشگاه سالانه چقدر هنرجو جذب ميكنند و چند نفر را به عنوان فارغالتحصيل به بيرون ميفرستند؟ آيا مديران فرهنگي نبايد كيفيت كار و عملكرد آموزشگاهها را به صورت جدي مورد بررسي قرار دهند؟ من شخصا در جايي به رضا ميركريمي گفتم اگر ميخواهي كاري انجام دهي فكري به حال برخي از اين آموزشگاه ها بكن. به هر حال بايد از جايي شروع كرد و نگذاشت جاي سرچشمه، سراب نشان جوانهايمان بدهند.
- بازيگر سينما
نظر شما