این تاکتیک میتوانست ضمن ایجاد رخنه در خطوط دفاعی عراق حفظ منطقه تصرف شده را ممکن سازد. بنابراین قبل از آغاز عملیات آقای هاشمی میگوید: «در مراسم دعا از خداوند درخواست کردم که این عملیات به گونهای موفق شود تا بتوانیم با استفاده از دستاوردهای آن به جنگ خاتمه دهیم».
با آغاز عملیات نیز آقای هاشمی در خاطرات خود مینویسد: «اطلاع دادند که نیروهای ما با دشمن درگیر شدهاند، خدا کند که موفق بشویم، کمکم دارد وضع دشوار میشود».
پس از آشکار شدن نتایج عملیات ایشان مینویسد: «من در ذهن خودم، امید بسته بودم که با این عملیات، راه ختم جنگ را باز کنم،(7) به این صورت که با در دست داشتن نقاط استراتژیک، در صورت آتشبس، بتوانیم خواستههای خودمان را تامین کنیم».
عملیات خیبر، با وجود امتیازات و برجستگیهای استراتژیک و تاکتیکی و غافلگیری دشمن به دلیل مشکلات موجود در پشتیبانی و ناهماهنگیها پس از تصرف جزایر مجنون به پایان رسید. در این عملیات، دشمن برای نخستینبار از بمب شیمیایی به نحو گستردهای استفاده کرد، بهگونهای که هزاران نفر تنها بر اثر اصابت بمب شیمیایی مجروح شدند. اعزام مجروحان شیمیایی به کشورهای اروپایی بازتاب گستردهای داشت.
از نظر ایران استفاده گسترده عراق از سلاحهای شیمیایی به این معنا بود که حامیان صدام، دست او را برای هرگونه شرارت و جنایتی باز گذاشتهاند. این موضوع تا اندازهای از اهداف عملیات خیبر و نتایج احتمالی آن متاثر بود. در این عملیات، چنانکه اشاره شد، تصرف جزایر مجنون تنها موفقیت ایران محسوب شد. درباره ذخیره نفت آن اختلافنظر وجود داشت و از 2 میلیارد تا 7 میلیارد بشکه پیشبینی میشد.
آقای هاشمی معتقد بود: «اگر بپذیرند که جزیره مجنون به عنوان خسارت جنگی مال ما باشد که ما از آن برداشت کنیم، ممکن است بپذیریم».
ابتدا برای تکمیل عملیات خیبر تلاشهایی صورت گرفت (8) و حتی پس از بازگشت آقای هاشمی و آقای رضایی از جبهه به تهران جلساتی برگزار شد ولی چنانکه آقای هاشمی در خاطرات خود مینویسد: «آقای رضایی تردید داشت عملیات خیبر را بشود ادامه داد. حتی پس از جلسهای که با حضور فرماندهان نظامی و قرارگاه در دفتر رئیسجمهوری وقت برگزار شد، مذاکره کردیم اما به جایی نرسیدیم. نه سپاه طرحی آورده بود و نه ارتش.
آقایان (رحیم) صفوی و (موسوی) قویدل هم با اصل عمل در اطراف بصره – با این شرایط – موافق نبودند. سرهنگ صیاد هم بر همان وحدت فرماندهی تکیه میکرد و بالاخره با اوقات تلخی جدا شد و رفت».
به این ترتیب، عملیات خیبر به پایان رسید در حالی که درباره ادامه آن با توجه به هوشیاری دشمن و تمرکز نیرو در منطقه و مهمتر از آن تحلیل رفتن توان نظامی ایران تردید وجود داشت و برای ادامه جنگ نیز پیشنهاد روشنی ارائه نشد.
مقابله به مثل ایران در جنگ شهرها
در حالی که ایران برای تعیین سرنوشت جنگ اجرای عملیات نظامی را در زمین دنبال میکرد عراق برای مقابله با این وضعیت حمله به جزیره خارک و مناطق غیرنظامی را برنامهریزی کرده بود. در نتیجه، پس از فتح خرمشهر عراق حمله به شهرها را از سر گرفت و به موازات آن حمله به خارک را آغاز کرد. حملات عراق به شهرها به ویژه حمله موشکی به دزفول و حملات خمپارهای به شهر اهواز و سایر مناطق مسکونی در دوره اول جنگ به صورت متناوب انجام میشد (9) ولی با آغاز عملیات رمضان حمله به مناطق مسکونی و به افراد غیرنظامی به شکل جدید و گستردهای از سر گرفته شد.
آقای هاشمی به استراتژی جدید عراق واکنش نشان میدهد و اشاره میکند به اینکه «دولت عراق با بمبارانهای مکرر بسیاری از شهرهای مرزی ما از جمله خرمآباد، همدان و باختران، تعداد زیادی از هموطنان ما را شهید و مجروح کرده است» و با وجود آنکه «بسیاری از شهرهای عراق در تیررس کامل ایران قرار دارد» ولی ما از گلولهباران شهرهای عراق به دلیل «رافت اسلامی و مقاصد انساندوستانه» خودداری کردهایم؛ زیرا «جمهوری اسلامی خود را با مردم عراق در حال جنگ نمیداند».
امام با استناد به هدف و ماهیت تهاجمات عراق به مناطق غیرنظامی با تبیین ماهیت جنگ دفاعی جمهوری اسلامی فرمودند: «صدام مهاجم و ما همیشه در حال دفاع بودهایم. ما برحسب حکم اسلام و قرآن و عقل نمیتوانیم که دفاع نکنیم، آنها هر روز به شهرهای ایران و روی مردم بیدفاع بمب یا موشک میاندازند و تا زمانی که آنها اینگونه تجاوز میکنند، ما دفاع خواهیم کرد».
آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت در نماز روز عید فطر به استراتژی جمهوری اسلامی استناد و بر این موضوع تاکید میکند که «ما حاضر نیستیم مقابله به مثل کنیم و دیگر شهرهای عراق را بمباران کنیم» و نتیجه میگیرد: «پس تنها راه چاره این است که برویم و آتش توپخانه دوربرد دشمن را یا خاموش کنیم یا آن را آنقدر عقب بزنیم که قادر به گلولهباران شهرها و روستاهای ما نباشد».
استراتژی ایران نه تنها تاثیر بازدارنده بر عراق نداشت بلکه بر اثر ناکامی عملیات رمضان، تهاجمات عراق تشدید شد. علاوه بر این، مردم عراق به پیام امام برای قیام علیه رژیم بعث هیچ واکنشی از خود نشان ندادند. آقای هاشمی قبل از عملیات مسلمبن عقیل با پیام هشدارآمیز در خطبههای نماز جمعه گفت: «صدام و حامیان صدام گوششان را خوب باز کنند. اگر حرفهای قبلی من را گوش نکردند حرفهایی را که حالا میخواهم بزنم، گوش کنند. ما امروز و اگر نشد تا چند روز دیگر در سراسر مرز، همه جا توپهای دورزن که تا 50 کیلومتر داخل خاک عراق را میتواند زیر آتش بگیرد، مستقر میکنیم».ایشان مجددا یادآوری کرد: «ما میخواهیم با شیوهای بجنگیم و حقمان را بگیریم و صدام و حزب بعث را از منطقه بیرون کنیم که به قیمت آوارگی میلیونها نفر از مردم عراق تمام نشود، برای ما در حرکت جنگمان این استراتژی و اصل است».
پس از عملیات والفجر مقدماتی، آقای هاشمی با نگرانی از حملات عراق اعلام کرد: «این دیگر قابل قبول نیست که وضع جنگ طوری ادامه یابد که صدام جرات داشته باشد شهری مثل دزفول را هر وقت شهوتاش اقتضا کرد زیر باران موشک بگیرد». در عین حال، آقای هاشمی پاسخ ایران را تغییر در استراتژی نظامی دانست و گفت: «حرکتهای نظامی در میدانها باید از حالت دفاعی بیرون بیاید و به حالت احقاق حق، گرفتن حق، اصلاح جامعه عراق و باز کردن راهی برای اینکه مردم عراق بتوانند حقشان را از این ستمگرها بگیرند، تبدیل شود».
پس از عملیات والفجر1 نیز آقای هاشمی میگوید: «همراهی رئیسجمهور و نخستوزیر و رئیسدیوان عالی کشور به خدمت امام رفتیم، راجع به حمله توپخانه به شهرهای عراق مشورت کردیم، امام مخالفت و امر به صبر کردند و گفتند: ما با مردم عراق طرف نیستیم». 20 روز بعد آقای موسوی اردبیلی پس از جلسه با امام درباره اجرای فرمان 8 مادهای امام، در حمله به شهرهای عراق به آقای هاشمی میگوید: «امام گفتهاند باید در میدان بجنگیم و شهرها را نباید بزنیم».
بعدها آقای هاشمی درباره نظر امام و دلیل مخالفت ایشان در ورود به داخل عراق و حمله به شهرهای عراق میگوید: «در عملیات رمضان و بعد از آن وقتی ما میخواستیم مقابله به مثل بکنیم، ایشان میگفتند که مردم عراق با ما هستند. یکی از ادلهای که حضرت امام بیان میکردند که ما داخل خاک عراق نرویم این بود که میگفتند مردم اذیت میشوند و تعصب مردم آنها به نفع صدام نیست، بعدا به نفع صدام و علیه ما میشود؛ یعنی یکی از ملاحظات ایشان که موافق با داخل شدن ما در خاک عراق نبودند، این بود که مردم را با تعصب ملی – وطنی در مقابل خودمان قرار ندهیم و تا آخر هم اینگونه فکر میکردند».
گرچه تفکر امام مانع از حمله هواپیماهای عراقی به شهرها نشد و حتی دامنه حملات عراق تشدید شد و بعدها به تهران با موشک حمله کرد ولی منطق حاکم بر تفکر امام بر پایه همبستگی با مردم عراق و تفکیک میان رژیم عراق و مردم این کشور بود. امام مایل بود از شکاف موجود علیه رژیم عراق بهرهبرداری نماید و در عین حال از نزدیک شدن مردم عراق به رژیم بعث مانع شود. تحقق این استراتژی با کسب پیروزی نظامی و با شکست قطعی دشمن از طریق عملیات نظامی ممکن بود تا بدینوسیله رعب ناشی از قدرت رژیم بعث در داخل عراق شکسته شود(10) و مردم به مقابله با رژیم بعث اقدام نمایند. در صورتی که پس از عملیات رمضان از نظر نظامی امکان دستیابی به پیروزی و شکست قطعی دشمن رو به کاهش بود و عراق متقابلا برای تشدید فشار به ایران در حال دریافت تجهیزات (11) جدید نظامی و افزایش دامنه حملات به شهرها و مناطق غیرنظامی بود. عراق میکوشید تا با برخورداری از برتری هوایی، ایران(12) را به پذیرش آتشبس یا صلحوادار نماید.
تداوم حملات عراق به شهرها وضعیت نگرانکنندهای به وجود آورد. امام اظهار امیدواری کردند حضور مردم در صحنه بیشتر شود و «از جنگ خسته نشوند» و متقابلا در برابر کسانی که «در خانه نشستهاند و میگویند مردم خسته شدهاند از جنگ» با اشاره به واکنش مردم پس از اصابت موشک به مناطق مسکونی، از سر دادن شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» برای آمادگی روحی مردم استفاده کردند. از نظر امام جنگ با عراق «جنگ سرنوشتساز» بود که در یک طرف، دشمن با همه تجهیزات و پشتیبانی همه قدرتها به میدان آمده بود در حالی که ملت ایران بریده از قدرتهای بزرگ و با اتکای به خدای بزرگ در میدان بود و «این جوانهای ما هستند که باید این سرنوشت را به آخر برسانند» و هر چه زودتر جنگ را با پیروزی به پایان برسانیم.
در چارچوب همین ملاحظات، امام خمینی بر ضرورت ادامه جنگ تاکید و با سیاست مقابله به مثل موافقت کردند. به نوشته آقای هاشمی رفسنجانی: «بالاخره امام دیروز در ملاقات با رئیس جمهور از مخالفت دست برداشتند». زیرا عراق در حملات حریصتر شده و رفتهرفته نارضایتی مردم و نیروهای مسلح آشکار میشد. بنابراین قرار شد با «هدف بازدارندگی» مقابله به مثل صورت بگیرد. قرار شد قبل از موشکباران برای تخلیه مناطق مسکونی هشدار لازم به مردم عراق داده شود.
بدین ترتیب با تغییر سیاست ایران از «سکوت» به «واکنش با هدف بازدارندگی» و همزمان با اعلام آقای هاشمی در نطق پیش از دستور در مجلس، گلولهباران سه شهر بصره، مندلی و خانقین با اخطار قبلی آغاز شد. اکثر نمایندگان مجلس این اقدام را با امضای بیانیهای تایید کردند و سیاست مقابله به مثل موجب خرسندی مردم شد.
تغییر در نگرش ایران به صلح
حمایت قدرتهای بزرگ از صدام و افزایش توانایی دفاعی ارتش عراق، استراتژی ایران را برای «دستیابی به صلح با تکیه بر یک پیروزی» با ناکامی همراه کرد.
این موضوع هم در تفکر عملیاتی و تاکتیکهای نظامی، تغییری تدریجی ایجاد کرد و هم در عرصه سیاسی که شامل روابط خارجی و نحوه نگرش به صلح بود تغییراتی بر جای نهاد. ادامه این روند در تعامل فعال ایران با دبیرکل سازمان ملل و سرانجام واکنش در برابر قطعنامه 598 بسیار موثر بود.
با آشکار شدن نتایج عملیات رمضان آقای هاشمی در خطبههای نماز جمعه از سیاستقدرتهای بزرگ در جنگ تحلیلی کرد و گفت: «برخلاف ادعاهایشان با همه وجود تمایل دارند که جنگ ایران و عراق سالها بماند». ایشان به اهداف منطقهای دشمنان جمهوری اسلامی اشاره و اضافه کرد: «برنامهشان این است که جنگ ادامه یابد و دو کشور در برابر هم باشند».
آنها میخواهند این جنگ یکجوری بماند تا صدام باشد و ما هم باشیم، مقابل هم بجنگیم. آقای هاشمی ضمن تاکید بر اینکه «اگر آمریکا میگوید جنگ تمام بشود، دروغ میگوید»، مجددا بر ضرورت و هدف عملیات رمضان اشاره کرد و گفت: «نه جنگ نه صلح، عالیترین وضعی که در منطقه مطلوب اینهاست. اگر ما در مرزهایمان میماندیم، همین بود نه به ما خسارت میدادند و نه حاضر بودند یک قدم از برنامههایی که دارند، عقبنشینی کنند».
امام خمینی نیز پس از عملیات رمضان مجددا بر پیوستگی میان هجوم اسرائیل به لبنان با موضوع جنگ اشاره و تاکید کردند: «این مسئلهای بود که با طرح آمریکا عمل شد. هدف از این طرح این بود که این جنگ هم ادامه پیدا بکند و بهرهبرداری را آمریکا بکند». «تا دولت مقتدر ایران سرگرم دفاع از کشور خود شود و اسرائیل غاصب مجال پیدا کند». از نظر امام ابرقدرتها نه شخص صدام را میخواهند نگهدارند و نه ما را میخواهند بکوبند بلکه آنها از اسلام میترسند و اسلام را میخواهند، بکوبند از این جهت با ما مخالفاند و از او طرفداری میکنند.
در عین حالی که این تصور به وجود آمده بود که آمریکا با ادامه جنگ و طولانی شدن آن به دنبال اهداف خود در منطقه و هدف تجزیه قوای ایران و عراق است ولی برای اتمام جنگ موانعی وجود داشت که بر پیچیدگیها و دشواریهای موجود میافزود. به همین دلیل، ایران در حالی که برای تامین اهداف خود بر اقدام نظامی پافشاری میکرد، همچنان بر شرایط اصولی خود برای پایان دادن به جنگ تاکید داشت.
امامخمینی پس از عملیات رمضان ماهیت دفاعی جنگ و ادامه اشغال عراق بر برخی از مناطق ایران را توضیح دادند و فرمودند: «اشخاصی که عادل هستند، ببینند ما چه میخواهیم. ما میگوییم این جنایاتی کرده است، این جنایات باید جبران بشود، اگر ما دست از جنایتکار برداریم، جانی هستیم، کمک به جنایت خودش یک جنایتی است». امام اعلام آمادگی کردند که «ما حاضریم صلح کنیم، ولی نمیشود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت تجاوز را نگرفت؛ اسلام چنین اجازهای به ما نمیدهد».
در واقع، مفهوم صلح از نظر امام مشخصههایی داشت که به نظر میرسید دستیابی به صلح با صدام ممکن نباشد. امام با برداشتی که از شخصیت صدام داشت، معتقد بود: «صدام یک جانی است که به هیچیک از تعهداتی که میکند، اعتبار نیست. او با دولت سابق (رژیم شاه) با اینکه غیرقانونی بود، تعهد کرده بود و او را به هم زد. او هر روز عوض میکند افکارش را. یک انسانی نیست که بشود با او صلح کرد. شما گمان میکنید که اگر ما با صدام صلح کنیم به این صلح ادامه میدهد؟»
به همین دلیل امام اظهار میکرد: «آن صلحی که ما میخواهیم، امثال صدام نمیتوانند بفهمند چی است، آنها صلحها را مثل صلحهایی میدانند که در زمانهای سابق، دولتهای متخاصم با هم صلح میکردند. در عین حال که صلح میکردند باطنشان در جنگ بود که چه وقت فرصت پیداکنند و بچاپند همه را. صلح صدامی این سنخ صلح است».
ایشان تاکیدکردند: «ما صلح میخواهیم نه صلح صدامی را».
از نظر امام صدام و حامیانش میخواستند صدام به اسم صلح مهلت پیدا بکند و بعدها شرارت بکند و چنین صلحی با طرح آمریکا، صلحی آمریکایی است و ملت ایران اگر میخواست صلح آمریکایی بکند، همان اول از آمریکا جدا نمیشد. طبیعتا چنین صلحی را چنانکه امام خمینی میگوید: «شورای امنیت هم اگر بگوید، ما نمیپذیریم. همه عالم بگویند، ما اینطور صلح را نمیتوانیم بپذیریم. هیچ عاقلی این صلح را نمیپذیرد. ما صلح را قبول داریم ولی صلح شرافتمندانه. صلحی که باید بفهمند متجاوز چه کرده است. صلحی که باید خسارت این کشور جبران شود».
واکنش ایران در برابر تلاش و پیشنهادهای هیاتهای میانجیگری در چارچوب اصول مورد نظر و با توجه به اوضاع سیاسی و نتایج عملیاتهای نظامی و موازنه موجود میان ایران و عراق صورت میگرفت. چنانکه در برابر نامه روسای جمهور ترکیه، پاکستان و گینه برای میانجیگری و مذاکره در زمان عملیات رمضان جواب ایران طبق معمول گذشته بود و چنین تحلیل شد که این تلاشها بیشتر برای گرفتن فرصت برای صدام به جهت تجدید قوا و پایین آوردن روحیه رزمندگان ما و ایجاد تردید در آنها درخصوص جدی بودن جنگ است.
یکی از دلایل این نتیجهگیری این بود که عراق یا اعراب هیچ پیشنهاد جدی در جهت پرداختن غرامت و دادن امتیاز و مقصر دانستن صدام ارائه ندادند حال آنکه واکنش ایران در برابر تلاش الجزایر پس از عملیات رمضان – با توجه به نقشی که پیش از این الجزایر در پایان دادن به درگیری نظامی ایران و عراق با انعقاد قرارداد 1975 میلادی داشت – مثبت بود. چنانکه آقای هاشمی در خاطرات خود مینویسد: «اینبار نیز دولت الجزایر برای تلاش به منظور خاتمه جنگ اعلام آمادگی نموده است که ما نیز از آن استقبال میکنیم».
مهندس موسوی، نخستوزیر وقت نیز همین موضوع را در برابر تلاش الجزایر اعلام کرد. این امر سبب شد الجزایر به فعالیتهای خود ادامه دهد، اما این تلاشها نیز به نتیجه نرسید و حتی پس از بروز شایعه عقبنشینی ایران از شرط محاکمه و سقوط صدام (13) آقای هاشمی در نماز جمعه تهران اعلام کرد: «نقل کردند که وزیر خارجه الجزایر به اینجا آمده و برگشته و گفته است که ایران روی سقوط صدام حرفی ندارد و فقط گرفتن غرامت مطرح است، نه اینگونه نیست».
تدریجا تحولات سیاسی – نظامی رویکرد ایران را برای پایان دادن به جنگ تا اندازهای تغییر داد. در واقع اگر پیش از این تنها بر «راهحل نظامی» تاکید میشد در دوره جدید و با توجه به سلسله عملیاتهایی که پس از فتح خرمشهر انجام شد، آقای هاشمی تاکید کرد: «صلح را با جنگ نمیخواهیم تحمیل کنیم».
به نوشته آقای هاشمی در دفتر خاطرات خود «حتی پس از عملیات والفجر 1 وقتی با احمدآقا (خمینی) راجع به جنگ صحبت شد نظرشان این بود که بهتر است به طرف برقراری صلح برویم. ضمن اینکه عراق و استکبار جهانی روند تبلیغاتی جدیدی را آغاز کردند تا ایران را جنگطلب و عراق را صلحطلب معرفی کنند».
امام نیز موضع جدیدی گرفتند و اعلام کردند: «با صدام صلح نمیکنیم ولی با شرایط، آتشبس و متارکه جنگ را میپذیریم». قرار شد براساس مصوبه شورای عالی دفاع، آقای هاشمی طی مصاحبهای اعلام کند هر هیات میانجیگری که پیشنهاد تازهای ندارد به ایران نیاید. این ملاحظات ضمن اینکه بر ادامه فشار نظامی بر صدام تاکید شد در عین حال در عرصه سیاست خارجی و تبلیغات ایران تدریجا تغییراتی به وجود آورد. چنانکه درباره پیام فهد، شاه عربستان و پیشنهادهای وی واکنش مثبتی صورت گرفت. آقای هاشمی تایید امام را هم تا اندازهای در این زمینه به دست آورد.
همچنین مرحوم احمدآقا طی تماسی با آقای هاشمی به ایشان اطلاع داد امام با پیشنهاد قطع شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی از رسانههای دولتی موافقت کردهاند. همچنین با محدود کردن راهپیماییها با این استدلال که کمکم جاذبه خود را از دست داده است و مردم با آن شور اولی شرکت نمیکنند، مسوولان توافق کردند.(14)
7- آقای هاشمی در دفتر خاطرات خود درباره جلسه با دکتر ولایتی که از سفر الجزایر و رومانی آمده بود، مینویسد: «من گفتم اگر بتوانیم عملیات خیبر را به تمامی اهدافش برسانیم، با دست پر میتوانیم به مذاکره برای ختم جنگ و احقاق حقوقمان بپردازیم. خوشحال شد که چنین فکری وجود دارد». (همان، ص 544، دوشنبه 29 اسفند 62)
8- حملات موشکی و هواپیماهای عراق به دزفول از ابتدا تا پایان جنگ به صورت متناوب انجام میشد ولی برخی از مناطق مانند اهواز و شادگان به صورت محدود از ماههای اول جنگ با خمپاره هدف قرار میگرفت.
9- این حادثه گرچه در دوره جنگ ایران با عراق واقع نشد ولی پس از شکست صدام در کویت، وقوع انتفاضه در عراق نمونهای از تاثیرات پیروزی نظامی بر عراق بود.
10- درباره دریافت هواپیماهای سوپراتاندارد، میراژ و موشکهای اگزوست از فرانسه و سایر کشورها برای حمله به تاسیسات نفتی و مناطق غیرنظامی در صفحات بعد بحث خواهد شد.
11- امام نیز از ماهیت حملات عراق به شهرها همین تفسیر را داشتند: «صدام گمان کرده است با این نحو جنایات میتواند صلح را بر ما تحمیل کند و حال آنکه هریک از جنایات، او را از صلح دور و ما را مصممتر میکند». (20/5/62، صحیفه نور، جلد 18، ص 63)
12- تلاشهای الجزایر به پیدایش این شایعه منجر شد که ایران از شرط محاکمه صدام دست برداشته است. با توجه به همین ملاحظات و احتمال پایان یافتن جنگ، سوریها نگران شدند و سفارت سوریه تلاش وسیعی را برای روشن شدن این موضوع انجام داد. (روزنامه جمهوری اسلامی 13/3/80، ص 11، خاطرات دوشنبه 4 مرداد 61)
13- نقل از چهارمین شماره نقد و بررسی جنگ ایران و عراق، روند پایان جنگ، محمود درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران، 1384، ص 93 الی 115.