وقتی مستند «آتش در دریا» در همان نخستین روزهای شصت‌و‌ششمین جشنواره فیلم برلین روی پرده رفت، از انبوه علاقه و توجه مخاطبان و منتقدان حاضر در برلیناله می‌شد به پایان خوش این فیلم ایتالیایی امیدوار بود.

جیانفرانکو رُزی

 جيانفرانكو رُزي كه پيش‌تر موفق شده بود با مستندي ديگر شير طلايي بهترين فيلم ونيز را با خود به خانه ببرد، در روز اختتاميه برلين2016 آخرين نفري بود كه روي صحنه رفت و خرس طلايي بهترين فيلم را از دستان مريل استريپ رئيس آمريكايي هيأت داوران گرفت. آتش در دريا مستندي تماشايي با موضوعي تلخ و تكان‌دهنده در سال‌هاي رو به پايان دهه دوم هزاره سوم ميلادي است؛ بحران مهاجران و پناهجويان كه هر روز بر گستره آن به‌ويژه در اروپا افزوده مي‌شود، دنيا را تحت‌تأثير قرار داده و يك جزيره كوچك ايتاليايي نزديك مرزهاي قاره آفريقا هم از اين بحران در امان نمانده است. رُزي دوربين خود را برداشته و با 6‌ماه اقامت در جزيره 6هزار نفري ايالت سيسيل، تصويري بكر از هجوم مهاجران به دروازه‌هاي اروپا ثبت كرده است. آتش در دريا همزمان با نمايش در بخش مسابقه برلين، در سرزمين مادري فيلمساز هم روي پرده رفت و رُزي در مراسم اختتاميه، خرس طلايي خود را به مردم جزيره لامپدوسا تقديم كرد. او فيلم را «زنگ بيدارباش» براي مردم و سياستمداران اروپا مي‌داند و معتقد است با بالا رفتن ديوارها و شكل گرفتن دوباره مرزها، ديگر خبري از اروپا نخواهد بود. آنچه در پي مي‌آيد، تركيب 2گفت‌وگوي فيلمساز 52ساله ايتاليايي با هاليوود ريپورتر و اسكرين ديلي پس از كسب جايزه اصلي برلين است.

  • شما آخرين بار درسال 1993 با مستند كوتاه «قايقران» در برلين حضور داشتيد. بازگشت به اينجا پس از 23سال چه حسي دارد؟

جشنواره بسيار عوض شده است و من هم. راستش اين اندازه انتظار واكنش خوب نداشتم. نگران بودم كه فيلم مردم را به 2دسته تقسيم كند. خوشبختانه پس از نمايش كسي پيدا نشد كه بگويد «چطور جرأت كردي چنين چيزي به ما نشان بدهي؟»

  • و اين را نشانه‌اي مثبت از تغيير نگرش مردم به بحران پناهجويان در اروپا مي‌دانيد؟

اميدوارم توجه مردم را جلب كرده باشم نه اينكه فقط بگويم چنين چيزي دارد اتفاق مي‌افتد. من فقط مي‌خواستم زندگي روزانه مردم جزيره لامپدوسا را به تصوير بكشم و چيزي را نشان بدهم كه درون ساكنان آن مي‌گذرد. معما جايي شكل مي‌گيرد كه انبوه آب اطراف محل زندگي مردم، هر روز علاوه بر اينكه به ساكنان زندگي مي‌بخشد، مرگ را هم با خود مي‌آورد. اين چيزي نيست كه با پيگيري زندگي روزمره مردم دستگيرتان شود. با ورود مهاجران از راه دريا، همه آنچه اتفاق مي‌افتد، كاملا رسمي و شبيه برخوردي است كه با مهاجران در همه جاي دنيا مي‌شود؛ يعني معمولا كسي متوجه اتفاق‌هاي غيرمعمول اطراف خود نمي‌شود.

  • چه شد كه اين بار سراغ چنين موضوعي رفتيد؟

راستش از من خواسته بودند فيلمي 10تا 20دقيقه‌اي براي نمايش در جشنواره‌ها بسازم. جايگاه جزيره لامپدوسا براساس آنچه تلويزيون و خبرهاي تكان‌دهنده از مهاجران نشان مي‌دادند، به خطر افتاده بود و ايده تهيه‌كننده اين بود كه تصويري تازه از آن به اروپا ارائه شود. وقتي من در پاييز 2014 وارد جزيره شدم، فهميدم در 10دقيقه نمي‌توان كاري كرد. مي‌خواستم داستان اين تراژدي را از نگاه جزيره‌نشيناني به تصوير بكشم كه شيوه زندگي‌شان در 20سال اخير به‌شدت تحت‌تأثير بحران مهاجرت قرار گرفته است. تصميم گرفتم از اوايل 2015به‌مدت يك سال در جزيره بمانم و مستند را آهسته و هر روز بسازم. براي يك‌ماه خاطره‌هاي روزانه‌ام را نوشتم و نتيجه چيزي شد كه امروز مي‌بينيد.

  • دو شخصيت اصلي يعني دكتر پيترو بارتولو و نوجوان 12ساله ساموئله، مقابل دوربين خيلي طبيعي رفتار مي‌كنند.

اولين كسي كه در جزيره ديدم، دكتر بارتولو بود. يك برونشيت دردناك گرفته بودم و او را در بخش اورژانس درمانگاه جزيره ملاقات كردم. شروع كرديم به حرف زدن و او برايم از تجربه رويارويي با مهاجران نجات‌يافته در 30سال گذشته گفت. در واقع اوست كه تصميم مي‌گيرد چه‌كسي به بيمارستان برود، چه‌كسي بازداشت شود و چه‌كسي مرده است. به دكتر گفتم كه نمي‌توانم فيلم را بسازم و او به من يك USB داد تا در خانه ببينم. وقتي به رم رفتم، تصاوير دردناك مهاجران را ديدم و تصميم گرفتم برگردم به جزيره. همين اتفاق در آشنايي با ساموئله هم افتاد و دستيار من ما را با هم آشنا كرد. خيلي زود عاشق رفتارش شدم و ساعت‌ها به كارها و بازي‌هايش نگاه مي‌كردم. نمي‌دانستم قرار است چه بشود ولي تصميم گرفتم داستان او و بچه‌هاي جزيره را وارد فيلم كنم. ساموئله به من ياد داد جزيره را از نگاهي متفاوت ببينم و به واسطه او بود كه شخصيت‌ها به‌تدريج وارد داستان شدند.

  • براي ساختن آتش در دريا به‌ترتيب زماني پيش رفتيد؟

دقيقا. دوربين را روشن و رويدادها را ثبت مي‌كردم. مي‌گذاشتم هر اتفاقي كه مي‌خواهد بيفتد. اصلا نمي‌گفتيم مثلا قرار است امروز اين كار را بكنيم. گاهي وقت‌ها 3هفته پشت سر هم هر روز فيلمبرداري داشتيم و گاهي هم هيچ. واقعيت هميشه خودش را تحميل مي‌كند و من اين بخش كارم را دوست دارم. يك روز به مركز مهاجران مي‌رفتم و با پناهجويان حرف مي‌زدم و روز ديگر با نيروهاي نظامي وارد قايق‌ها مي‌شدم.

  • شما فيلمسازي هستيد كه همه كارها را خودتان انجام مي‌دهيد. اين روش را دوست داريد؟

فيلمبرداري و صدابرداري هم با من است و داشتن آزادي عمل و صميمي شدن با محيط و شخصيت‌ها برايم بسيار اهميت دارد. چون زمان‌بندي خودم را دارم، غيرممكن است كه بتوانم با كسي كار كنم. گاهي حتي نور هم به يكي از شخصيت‌هاي داستان تبديل مي‌شود و من معمولا در زمستان پس از رفتن نور آفتاب فيلمبرداري مي‌كنم.

  • فيلم صحنه‌اي احساسي و پرچالش در دريا دارد. آن صحنه چقدر شما را تحت‌تأثير قرار داد؟

2 بار به سفر دريايي رفتم كه هر كدام 20روز طول كشيد. در سفر اول با اينكه هيچ اتفاقي نيفتاد اما مهم بود كه همراه نيروي دريايي باشم، به عوامل نزديك شوم و خلأ را حس كنم. آزاد بودم از هر چيز كه دوست دارم فيلم بگيرم. در سفر دوم در خط مقدم بوديم و خيلي از مهاجران را نجات داديم؛ شايد 15نفر. يك روز با چند قايق برخورد كرديم و من تصميم گرفتم بروم پايين و از همه بدن‌هاي نيمه‌جان كه به سمت ما مي‌آمدند، تصوير بگيرم. تقريبا 40نفر زير قايق‌ها مرده بودند و من با خودم فكر مي‌كردم كه آيا بايد تصاوير اينها را ثبت كنم؟ احساس كردم مسئوليت دارم مردم را از آنچه واقعا اتفاق مي‌افتد، آگاه كنم. كاپيتان كشتي هم گفت: «مردم بايد اينها را ببينند. اين يك تراژدي واقعي است». همان‌جا بود كه كار من به پايان رسيد. چند هفته طول كشيد تا از آن ماجرا فاصله بگيرم و بعد به تدوينگرم گفتم: «هيچ طرح جايگزيني وجود ندارد. يا اين تصاوير به‌كار مي‌آيد يا يك فيلم تازه كليد مي‌زنيم».

  • وقتي رسانه‌ها چنين گسترده يك موضوع و بحران را پوشش مي‌دهند، كاركرد يك مستند چه مي‌تواند باشد؟

پيش از تابستان گذشته، لامپدوسا فقط وقتي مركز توجه مي‌شد كه يك قايق با 300جنازه به سواحل آن مي‌رسيد. خبرنگاران هجوم مي‌آوردند و پس از پوشش دادن تراژدي، ناگهان همه مي‌رفتند. وقتي تابستان امسال موج بزرگ پناهجويان به جزيره رسيد، موضوع به يك بحران بزرگ سياسي تبديل شد. اروپايي‌ها فهميدند كه گروهي از مردم از دست تراژدي مي‌گريزند و بايد كاري كرد، گرچه معتقدم واكنش‌ها بسيار ضعيف بود. من مي‌خواستم توجه مردم را به بخشي جلب كنم كه پوشش داده نمي‌شد؛ يك توجه آني و ضروري. تراژدي به سوي من آمد و من هم آن را ثبت كردم. صحنه‌اي در فيلم هست كه پناهجويان در آن داستان‌هاي خود را در قالب يك ترانه رپ روايت مي‌كنند. اين آهنگ كه براي من نوعي راز و نياز است، همه ماجراي اين مردم را تعريف مي‌كند؛ اينكه چطور از دست تراژدي گريخته، به بيابان زده و از راه دريا خود را به اروپا رسانده‌اند. وقتي شما اين داستان را از زبان يك نفر مي‌شنويد، مي‌فهميد كه بايد كاري بكنيد. اين براي نخستين بار است كه ما در يك زمان واقعي با بحراني انساني طرفيم و 40تا 50هزار نفر در دريا مرده‌اند؟ كسي چه مي‌داند چند نفر. مردم دارند مي‌ميرند و وظيفه من به صدا درآوردن زنگ هشدار است. مردم نمي‌توانند براي فرار از تروريسم و گرسنگي بميرند و ما فقط تماشا كنيم.

  • نظرتان درباره بسته شدن مرزها به روي آوارگان و پناهجويان چيست؟

رقت‌انگيز است اما آنچه بيش از همه مرا مي‌ترساند، بسته شدن ذهن‌هاست و من بارها همين حس را از مردم گرفته‌ام. ايده از بين بردن شنگن يك اتفاق دردناك است و طبعا هيچ چيز نمي‌تواند جلوي اين آوارگان را از فرار از مرگ بگيرد. يكبار از گروهي از پناهجويان نيجريه‌اي پرسيدم كه چرا با قايق به دل دريا مي‌زنند و به آنها گفتم «ممكن است بميريد.» مي‌دانيد پاسخ‌شان چه بود؟ اينكه نكته اصلي را بايد در همان «ممكن است» بيابيد. جايي كه آنها از آن مي‌آيند، مرگ ديگر يك امكان چند درصدي نيست؛ يك اتفاق قطعي و تضمين‌شده است. ما 80 ساعت فيلم گرفتيم و در نهايت وقايع جزيره را از چشم نوجواني روايت كرديم كه مثل همه اروپايي‌ها نگاهي توام با نوعي خونسردي به مرگ مهاجران دارد. ساموئله به تدريج درمي‌يابد آنچه اتفاق مي‌افتد، يك ماجراي عادي نيست و تراژدي انساني اطراف مردم را پر كرده است. نگاه من هم همراه نوجوان فيلم تغيير كرد و داستان لامپدوسا به چيزي تبديل شد كه حالا مي‌بينيد. اميدوارم همه آنها كه آتش در دريا را مي‌بينند، به اين نگاه برسند و فيلم روي سياستمداران هم تاثير لازم را بگذارد.‎

  • يك بحران جهاني

بحران آوارگان و پناهجويان موضوعي نيست كه محدود به ايتاليا يا اروپا باشد؛ اين يك بحران جهاني است؛ مسئله‌اي است كه همه ما بايد در حل آن بكوشيم. تروريسم در سوريه يك جنگ جهاني است و مردم از آن فرار مي‌كنند. سياستمداران غربي هم متأسفانه تا امروز نتوانسته‌اند كاري بكنند. مستند «آتش در دريا» براي حل مشكل راهكار ارائه نمي‌كند بلكه صرفا هشدار مي‌دهد. كساني كه سوار بر قايق از درگير شدن در يك تراژدي انساني فرار مي‌كنند، نبايد طعمه مرگ در دريا شوند. وقتي من شروع به ساختن فيلم كردم، نمي‌دانستم چند نفر قرار است آن را ببينند. فيلم براي من يك رسانه شخصي است براي تعريف كردن داستان. فيلم‌هايي ساخته‌ام كه جز خودم كسي نديده و تعداد تماشاگران فيلم برنده شير طلايي ونيز من فقط چند هزار نفر بوده اما آتش در دريا يك مورد بسيار مهم است. حالا هم كه برنده خرس طلايي برلين شده، نمي‌دانم چه سرنوشتي در انتظار آن است. مي‌خواهم هر چند نفر كه مي‌توانند آن را ببينند و در جريان بحراني كه به‌وجود آمده قرار بگيرند.

کد خبر 326396

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha