ديگر نه كسي گوشههاي خاك گرفته را ميبيند، نه تاسيسات بيرون زده و نه حفاظهاي راه راه پنجره را. كسي حواسش به لكههاي روي آسفالت پرت نميشود. هيچكس سيمهاي برق و مسير نامنظمش را نميبيند. با اين همه گلدان، در اين خيابان و بيشتر خيابانها، مهماني رنگ در شهرهايمان آغاز ميشود.
هر گياه در اطراف خود فضايي ايجاد ميكند. اتمسفر محيط را تغيير ميدهد. وجودش به زندگي، رنگ ديگري ميبخشد. حتي كنج ديوارها و پيادهروهاي شهر با گلدانها و گياهها معني ديگري پيدا ميكنند. فقط چهره شهر نيست كه تغيير ميكند. گلها روح شهر را تغيير ميدهند. بهار از كنار همين گلدانها آغاز ميشود و با هر رهگذري كه لحظهاي كنارشان مكث ميكند همراه ميشود و تا خانهها ميرود.
اين روزها شهرمان زنده است. پيادهروها زنده هستند. براي لبخندزدن بهانه زياد است. اگر شلوغيها و دويدنهاي آخر سال امانمان بدهند ميشود كمي در خيابانها قدم زد. ميشود به گلبرگهاي صورتي و بنفش و ارغواني دست زد و فقط براي يكمدت كوتاه در سال است كه ميشود سر راه، يك تكه از همين شادي كوچك مشترك را خريد و به خانه برد.
نظر شما