گویی برای افطار هفدهم دعوت شده بود، چه سراسیمه و شتابان! هیچ فرصتی برای تیمارگران بیمارستان که در چندقدمی خانهاش حضور داشتند باقی نگذاشت.
او که عاشق بود و شیدایی در چهرهاش فریاد میزد، به وصال یار رسیده بود و چرا باید اجازه میداد که دیگران خلوت این لحظه باشکوه را برهم زنند و شهد دیدار دوست را از کام او بربایند؟ هر چند که دوستداران خود را در ماتم فراق فرو برد.
سلام بر او که در این جهان پاک زیست، جز خیرنیندیشید، هر دعوت به کار نیکویی را بیتکلف و مشتاقانه پاسخ گفت و تا رسیدن به نتیجه مجدانه تلاش کرد.
خدایش رحمت کناد و او را در قرب برین جای دهاد.