دکتر شریعتمداری در این گفتوگو ضمن نقد شیوههای آموزش مبتنی بر حافظهمحوری روش ابداعی خود در تدریس به عنوان متدی که مبتنی بر یادگیری است را به تفصیل شرح میدهد.
« برخی فکر میکنند تعلیم و تربیت مسئلهای است که همه میدانند در صورتی که از پیچیدهترین رشتههاست. مثلا وقتی فرضیه علمی مثل فیزیک و شیمی را فقط حفظ میکنند و تحویل میدهند تربیت شکل نمیگیرد.
تربیت یعنی اینکه بدانند آدم را چگونه بارور کنند تا درست بیندیشد، از لحاظ اجتماعی، عاطفی، اخلاقی ، معنوی و حتی برخی اینکه چگونه بخورد، چه ورزشی انجام دهد تا رشد کند. تربیت یعنی هدایت از لحاظ عقلانی، اجتماعی و اخلاقی و... است که متأسفانه مورد توجه نیست.»
دکتر علی شریعتمداری در ادامه میگوید:«در مقاطع مختلف آموزشی اعم از ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و حتی در دانشگاه، آموزش در حالحاضر یعنی اینکه معلم 4نکته مهم را بگوید و شاگردان نیز همین نکتهها را حفظ کنند و بعد در امتحان محفوظات را ارائه دهند در نهایت موفق به کسب مدرک شوند.»
او به شیوه آموزشی که خود در کلاسهایش اجرا میکند، اشاره کرده و میگوید:«به شاگردان میگویم مبحث علمی را (مثلا 2صفحهای که قرار است فردا تدریس شود) خودتان از قبل مطالعه کنید بعد اجزای اصلی را بیرون بیاورید، به زبان خودتان یادداشت کنید، یعنی در کلاس ارائه دهنده مبحث علمی خود شاگردانند.
در نتیجه فردا به جای معلم، شاگرد شروع به بیان مطلب میکند.» در این شیوه، از سخنرانی معلم در کلاس که همه ما از آن خسته میشویم خبری نیست.
دکتر شریعتمداری که 2 دوره رئیس فرهنگستان علوم ایران بود در رابطه با مشکلات آموزشی 2نکته را مورد تأیید قرار میدهد اول اینکه باید ارزیابی سطح علمی رشتهها انجام شود تا بدانیم وضع فیزیک، ریاضی و شیمی در مدارس و دانشگاههای ما در چه سطحی است؟ دوم دگرگونی در شیوه آموزشی که هم اکنون در مملکت برقرار است.
البته مشکلی که در این طرح وجود دارد این است که معلمها زیر بار نمیروند که «ما نمیدانیم آموزش چیست؟!»
برای اینکه ثابت شود مطلب به این سادگی نیست پرسشی مطرح است؛ اول اینکه یک مبحث علمی چگونه تدوین میشود؟
دکترشریعتمداری بر این اساس یک شیوه آموزش تدوین کرده است. طرح این شیوه آموزشی نه تنها هزینهای ندارد بلکه آثار تربیتی و علمی زیادی به دنبال خواهد داشت.
وی گفت:«شاگردان را با همان وضعی روبهرو میکنیم که یک دانشمند مواجه شده، یعنی موقعیت نامعلوم پیچیده و مبهم.
دانشمند در سایه تحصیلی این موقعیت مسئله را بیرون کشیده ، بعد طرح مسئله کرده و به جمعآوری اطلاعات میپردازد و از طریق تجربیات خود و دیگران و مشاهده و آزمایش شروع به تفسیر و توضیح دادهها میکند. حاصل این تفسیر و توضیح ارائه تئوریها و نظریات است.»
سؤال دوم این بود که اجزای اصلی یک مبحث علمی چیست؟
دکتر شریعتمداری پاسخ این سؤال را در راههایی جست که میتوان توسط آن از شکل شب امتحان که هم اکنون رایج است، خلاص شویم.
او میگوید:«مباحث علمی از نظریهها، مفاهیم تازه، اصول و قوانین تشکیل شده، ما به شاگرد میگوییم مبحث علمی را از قبل مطالعه کن در نتیجه خود شاگرد ارائه دهنده مبحث میشود.»
بعضی از کارشناسان میگویند عرف جامعه ما این است که معلم درس بدهد و دانشآموز گوش کند.
ولی طبق تجربه، یادگیری زمانی که شاگرد از قبل درس را خوانده و در کلاس ارائه میدهد در مقایسه با زمانی که معلم حرف میزند و شاگرد نخوانده گوش میدهد بسیار مؤثرتر است.
فرهنگ و آموزش
به نظر بسیاری از کارشناسان آنچه هماکنون جامعه ما را تهدید میکند وضع تربیتی مردم است.
مثلا اینکه چرا مردم حرف منطقی نمیزنند؟ چرا حرف منطقی را قبول نمیکنند؟ چرا مخالفت اصولی را تحمل نمیکنند؟ و ریشه این قبیل مشکلات فرهنگی به کجا برمیگردد؟
سؤالی که اینجا مطرح است اینکه مگر مردمی که چنین مشکلاتی دارند مدرسه نرفته اند؟
دکتر شریعتمداری در پاسخ به صراحت میگوید:«چرا! همه اینها مدرسه رفتهاند.
ولی اگر ما در مدرسه معلم خوب داشتیم و آنها را وادار میکرد به شیوه درست فکر کردن، آن وقت مردم یادگرفته بودند چگونه حرف بزنند.
وقتی معلم دیپلم یا فوقدیپلم یا حتی دکتری آشنا به مسائل تربیتی و شیوه آموزشی نیست، نتیجه کار این است که با امتحانی مواجه هستیم که باید محفوظات شاگردان را اندازهگیری کرد که مورد نفرت دانشآموزان است و فقط برای اینکه ارتقا پیدا کنند به کلاس میروندتا مدرکی بگیرند.
وی ادامه میدهد وقتی شاگرد در کلاس ارائه دهنده مطالب باشد اشکالات تربیتی که تاکنون مورد توجه نبوده تمرین میشود. چون شاگرد یاد میگیرد، چگونه حرف بزند. فکر کند و حرف غیر منطقی را رد کند. در نتیجه موضوع امتحان از چیزی که هم اکنون ما درگیرش هستیم خارج میشود.»
وی علل بسیاری از مشکلات امور سنتی را عدم رفاه و مشکلات اقتصادی معلمان دانسته و میگوید:«معلمان ما از لحاظ مسکن و خدمات درمانی دچار مشکل هستند و تا وقتی مسائل معیشتی آنها حل نشود، آنها نیز فکرشان مشغول خواهد بود و نمیتوانند به امر تعلیم و تربیت به نحوی که شایسته است بپردازند.»
شاید بسیاری از ترکتحصیلها از همین اشکالات منجر شود. چون وقتی یادگیری معنی نداشته باشد و مدرسه چیزی جز حفظ کردن نباشد وقتی دانشآموزی دیپلم هم میگیرد چیزی نصیبش نمیشود.
اما اگر یاد گیری اساسی صورت می گرفت و او متوجه می شد که حتی اگر یک روز مدرسه نباشد چقدر عقب مانده و اگر بیاید چقدر موثر است، در نتیجه مدرسه آمدن با معنی خواهد بود و ترک تحصیل بی معنی.