صادق زیباکلام . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«مرگ ستایش و موضوع نژادپرستی»نوشت:
نژادپرستی در همه جوامع و در میان همه کشورها و ملتها، در دو وجه همواره ظاهر شده است. در میان برخی از ما ایرانیان هم همینگونه بوده است. یک روی سکه نژادپرستی، تمجید، تجلیل، حماسهسرایی و بالابردن بیدلیل خود است، صرفا با انگیزههای نژادپرستانه؛ روی دیگر آن، تحقیر، کوچکشمردن و حتی نشاندادن نفرت نسبت به دیگران است. این دو روی سکه نژادپرستی را در همه جریانات نژادپرستی میتوان مشاهده کرد. بهعنوانمثال سفیدپوستان نژادپرست آمریکایی از یکسو نژاد سفید یا در حقیقت نژاد خودشان را تجلیل میکردند و از سوی دیگر یا به تعبیر ما روی دیگر سکه، نژادهای دیگر یعنی سیاهپوستان یا سرخپوستان را خوار و خفیف میشمردند. نژادپرستان سفیدپوست اروپاییتبار در آفریقایجنوبی و زیمبابوه، از یکسو نژاد سفیدپوست اروپایی را متمدن و برتر میدانستند و درمقابل، سیاهپوستان آفریقایی را خوار و عقبمانده و غیرقابلپیشرفت میپنداشتند. نژادپرستان آلمانی در دوران اقتدار نازیها، نژاد آلمانی را اصیل، آریایی، راستکردار و میهنپرست میدانستند و درمقابل، دیگران بهویژه یهودیها را نژاد پست، دروغگو، پولپرست و آماده همکاری با دشمنان ملت بزرگ آلمان برای پول، لقب میدادند. جریانات نژادپرستی فعلی در کشورهای اروپایی، در قالب جریانات سیاسی تندرو، نژاد سفیدپوست آلمانی، فرانسوی، انگلیسی و مابقی اروپاییها را نژاد برتر و متمدنتر میپندارند و...
درمقابل، خارجیها یا مهاجران را اعم از آفریقاییها، اعراب، یهودیها، مسلمانان و... را نژادهای پست میدانند که نباید به کشور «متمدن» آنها راه داده میشدند و حالا هم که آمدهاند صرفنظر از آنکه پناهنده شدهاند یا به اشکال دیگری در آن کشور حضور دارند، باید اخراج شوند. نژادپرستی در میان برخی از ما ایرانیان هم از این قاعده کلی مستثنا نیست. یک روی آن تجلیل و بالابردن نژاد ایرانی بهعنوان نژاد برتر و روی دیگر آن، تحقیر نژادها، اقوام و ملیتهای دیگر است. البته در ایران نژادپرستی کمتر به صورت مستقیم و عریان خودش را مطرح میکند بلکه معمولا به صورت بزرگکردن، مباهات و ارزشگذاری شدید روی یک نژاد بخصوص صورت میگیرد. سفیدپوستان نژادپرست، کمتر به صورت مستقیم میگفتند نژاد آنها برتر است اما تعریفوتمجیدها از نژاد آنها مشخص میکرد آنها سرآمد بشریت هستند. در ایران نیز اینگونه است. ادبیات نژادپرستی برخی از ما ایرانیها مستقیم بیان نمیکند ما ایرانیها از همه نژادها و مردمان دیگر برتریم بلکه تعریفوتمجیدهایی که از ایرانی میشود عملا این نتیجه را به دست میدهد که ما ایرانیان برتر از دیگران هستیم. بهعنوانمثال گاهی ادبیاتی که توسط برخی چهرهها و شخصیتهای ما استفاده میشود، تأکید و اصرار زیادی روی بزرگبودن، متمدنبودن و صفات برتر دیگری از این دست برای ایرانیان میکند.
روی دیگر سکه نژادپرستی ما ایرانیان، تحقیر نژادها و اقوام دیگر است؛ از جوکهایی که برای اقوام ساکن در ایران میسازیم تا تعابیری که در مورد افغانها و اعراب به کار میبریم. وقتی فرزندی که از پدری افغان و مادری ایرانی دنیا آمده نمیتواند شناسنامه داشته باشد و به زبان سادهتر نمیتواند ابراز هویت کند واقعا چه عنوانی باید به آن داد؟ جالب است که تحقیر افغانها یا نفرت از اعراب از جانب برخی از ما ایرانیان متأسفانه همواره هم خیلی راحت و بدون هیچ قیدوبندی ابراز میشود. همدردی با خانواده «ستایش» با همدردی با افغانستانیهایی که از بد حادثه و حضور جریانات خشونتطلب در کشورشان به ما پناه آوردهاند، آغاز میشود. چشمان معصوم «ستایش» را نمیتوانیم دیگر ببینیم اما شاید برق آن چشمان بیگناه برای بسیاری از ما، این پرسش را به وجود آورد که آیا بسیاری یا دستکم برخی از ما، واقعا نژادپرست نیستیم؟
- آفریقای جنوبی؛ شریک قابل اتکا
جاوید قربان اوغلی سفیر پیشین ایران در آفریقای جنوبی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
سفر آقای جاکوب زوما، رئیس جمهوری آفریقای جنوبی در رأس یک هیأت بلندپایه متشکل از چند وزیر و امضای اسناد همکاری دو کشور در حوزههای انرژی، سرمایهگذاری، کشاورزی، مدیریت منابع آب، بیمه و فرهنگ و هنر فرصتی مناسب برای ایران است تا پس از 20 سال پس از فروپاشی آپارتاید و از سرگیری روابط با این کشور به ساماندهی مناسبات خود با یکی از قدرتهای نوظهور جهان بپردازد. در همین رابطه میتوان به نکات ذیل اشارهای ولو به اجمال کرد.
روابط ایران با آفریقای جنوبی در دوران پسا آپارتاید در بخش سیاسی همواره روندی رو به رشد داشته است. در طول 20 سالی که از روی کارآمدن دولت دموکراتیک غیرنژادی آفریقای جنوبی میگذرد، این روابط سیاسی با افت و خیزهایی روبهرو بوده است با این حال باتوجه به ساختار حکومت و سوابق حزب حاکم در رابطه با غرب در دوران آپارتاید از یکسو و مواضع ایران در حمایت از مبارزات ضد آپارتاید همواره مقامات آفریقای جنوبی نگرش مثبتی به کشورمان داشتهاند. حمایت آفریقای جنوبی از ایران در جریان چالش هستهای که از سال 2002 به یک بحران بینالمللی تبدیل شده بود، همواره مورد انتقاد غربیها بود با این حال این کشور با تمام توان در آژانس بینالمللی هستهای و شورای امنیت قویاً از ایران حمایت کرد که نکته قابل اتکایی برای گسترش روابط سیاسی با این کشور به شمار میرود. هرچند در پرتو شرایط ناشی از بحران هستهای همه کشورها از جمله آفریقای جنوبی به دلیل محدودیتهای قطعنامهها و تحریمهای بینالمللی و نگرانی از مجازاتهای سیاسی و اقتصادی در روابط خود با ایران با حزم و احتیاط گام برمیداشتند.
در حوزه اقتصادی تا قبل از اعمال تحریمهای ناشی از پرونده هستهای علیه ایران، روابط دوکشور با اینکه در حد ظرفیتها نبود ولی در سطح قابل قبولی ارزیابی میشد. سرمایهگذاریهای آفریقای جنوبی در ایران در «پارس جنوبی» و «تلفن همراه» از جمله مواردی است که از آنها میتوان به عنوان نماد روابط دو کشور یاد کرد. سرمایهگذاری شرکت «ساسول» در حوزه پتروشیمی با مشارکت شرکت ملی پتروشیمی ایران که به آریا- ساسول معروف است و همچنین شرکت امتیان (MTN) آفریقای جنوبی با شرکای ایرانی تحت نام ایرانسل در حوزه تلفنهای همراه از جمله موفقترین سرمایهگذاریهای خارجی انجام شده در ایران بود. اهمیت این دو پروژه در این است که این پروژهها در قالب همکاری مشترک (Joint Venture) بود که طرف آفریقای جنوبی علاوه بر تأمین سرمایه انتقال تکنولوژی در ریسک سرمایهگذاری نیز مشارکت داشت. امری که حتی شرکتهای بزرگ اروپایی، ژاپن و کره نیز تاکنون نیز در چنین قالبی با ایران وارد همکاری اقتصادی و سرمایهگذاری در این حجم نشدهاند.
هر چند شوربختانه باید اذعان کرد که با آغاز تحریمها روابط اقتصادی ایران با آفریقای جنوبی به دلیل اعمال فشارهای فراوان رو به افول نهاد، با این حال در حوزه سیاسی روابط هرچند محتاطانه همچنان وجود داشت. از این منظر گسترش روابط سیاسی و اقتصادی ایران با افریقای جنوبی در دوران پسابرجام به لحاظ سیاسی و اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا این کشور از اعضای گروه صنعتی 20 دنیاست. اقتصاد رو به رشد این کشور به دنبال منابع باثبات در حوزه اقتصاد انرژی است و ایران با دارا بودن منابع غنی انرژی و ثبات سیاسی حاکم، از جمله کشورهای قابل اتکا در این زمینه است.
در حوزه نفت به عنوان ستون اصلی روابط دو کشور در سالیان گذشته که بیش از 90 درصد روابط اقتصادی را شامل میشد، ایران قبل از تحریمها یکی از بزرگترین تأمین کنندگان نفت این کشور بود. متأسفانه در دوران تحریم فروش نفت ایران به این کشور قطع شد که اینک یکی از برنامههای وزارت نفت، بازگردان اوضاع به شرایط قبل از تحریمهاست. واردات آفریقای جنوبی روزانه 550 هزار بشکه نفت از منابع تأمین انرژی جهان است. ضمن اینکه این کشور در حوزه دستیابی به انرژیهای پاک نیز پیشرفتهای قابل توجهی را به دست آورده است.
با توجه به شرایط جدید انرژی در جهان، تنوع تأمین کنندگان و محرومیت چند ساله ایران که از دست دادن بازارهای مطمئن را به دنبال داشت؛ در شرایط کنونی هر چند توقع بازگشت به شرایط قبل از تحریم در تأمین نفت مورد نیاز آفریقای جنوبی غیرواقع بینانه است ولی با وجود این، هدف ما باید کسب سهمیه حداکثری قابل قبول از نیاز رو به رشد این کشور به انرژی باشد. از یاد نبردهایم که به دلیل تقارب سیاسی، تا قبل از اعمال تحریمها، آفریقای جنوبی یکی از مشتریان باثبات حوزه نفت ما بود و حتی زمانی که در سال 1996 بیل کلینتون قانون داماتو علیه ایران را تصویب کرد، این کشور از این قانون که مانع سرمایهگذاری در صنایع نفت و گاز میشد تبعیت نکرد و حتی خرید نفت را از ایران افزایش داد. لذا ایران باید تلاش و سیاستگذاری خود را بر کسب سهم قابل توجه در تأمین انرژی این کشور متمرکز نماید. البته باید توجه داشت که دستیابی به این مهم منوط به اراده سیاسی کشورمان و درک درست برنامهریزان از بازار متنوع انرژی است ضمن اینکه ایران باید در این زمینه از انعطاف بالایی برخوردار باشد.
در حوزه همکاریهای چندجانبه، آفریقای جنوبی از اعضای گروه صنعتی 20، پیمان BRICS (اقتصادهای نوظهور شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) گروه 77 و جنبش غیرمتعهدها هست و با توجه به اینکه از اعتبار خوبی در دنیا برخوردار است، میتواند شریک قابل اتکای ایران در حوزه وسیع قاره آفریقا و جهان باشد. ایران نیز میتواند از ظرفیتهای این کشور در حوزه انرژی، صنایع و معادن و کشاورزی بهره برده و پیوندهای خود را در این زمینهها تحکیم کند. همچنین با توجه به ظرفیت بالای آفریقای جنوبی در حوزه صنعت، معدن و کشاورزی، این کشور میتواند جایگزین خوبی برای برخی از شرکتهای غربی در این بخشها برای کشورمان باشد بخصوص اینکه آفریقای جنوبی برخلاف غربیها برای همکاریهای اقتصادی خود مابهازای سیاسی مطالبه نمیکند. دیگر اینکه این کشور به عنوان قدرتمندترین اقتصاد در حوزه کشورهای آفریقا میتواند شریک قابل اتکایی برای ایران در این قاره رو به رشد باشد.
از منظر استراتژیک، قرار گرفتن ایران در قلب جهان اسلام و آفریقای جنوبی در مهمترین بخش قاره وسیع آفریقا در شرایط متلاطم و بیثبات کنونی منطقه، فرصت مناسبی را برای همکاریهای جنوب- جنوب برای توسعه صلح و دموکراسی در منطقه و جهان پیش روی دو کشور قرار میدهد. آفریقای جنوبی در زمره کشورهای باثبات و تأثیرگذار در حوزه روابط بینالملل بوده و مورد احترام نهادهای بینالمللی است و در شرایط افزایش اعضای دائم شورای امنیت یکی از کاندیداهای مطرح برای کسب کرسی عضویت دائم شورای امنیت است که در حوزه سیاست خارجی برای ایران حائز اهمیت است. از یاد نبریم که آفریقای جنوبی کشوری است که ماندلا را در دل خود پروراند، سیاستمداری که جهان مدیون او و ایدههای بی بدیل در سیاستورزی و پیوند اخلاق با سیاست است. چنین کشوری با وجود افت و خیزهای سیاسی پسا ماندلا که همگی از آن آگاهیم، هنوز شایستگی آن را دارد که شریک قابل اتکایی برای ایران قلمداد شود.
- فرجام گفتمان آمریکا گاو است
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- از آن زمان که آقای هاشمی رفسنجانی گفت آمریکاییها مسائل را مانند «گاو» تحلیل میکنند تا زمانی که آقای مهاجرانی در مقام مشورت نوشت آمریکا گاو شیردهی است که باید او را دوشید نه اینکه به شاخهایش بچسبیم، جریان سهل اندیش و سهلانگار نسبت به آمریکا و غرب دستخوش دگردیسیهای عمیق بوده است. این دگرگونی نسبت به هویت گاوی آمریکا به تدریج تبدیل به یک گفتمان شد! و به شکل یک «اَبَر پروژه» درآمد مبنی بر اینکه وقتی میشود با آمریکا معامله و شراکت کرد و او را با شراکت درگیر منافع خود ساخت، چرا باید بااو درگیر شد؟ این ابر پروژه هر گاه به اوج خود رسید تا ثابت کند آمریکا گاومادهای است آماده دوشیدن، شاخهای آمریکا زیر بساط سهلاندیشان زد که آخرین آن همین ماجرای غارت 2 میلیارد دلار ایران است. دولتیها (از جهانگیری تا سیف و بعیدینژاد) برای توجیه این دهنکجی آمریکا به برجام، به صف شدند و تقصیر را گردن دولت دهم انداختند مبنی بر اینکه با بیتدبیری و بیاحتیاطی، 2 میلیارد دلار اوراق آمریکایی خریده و حالا هم این پول به غارت رفته است؛ غافل از اینکه زیرپای پروژه بزرگ خود درباره قابل رفاقت و شراکت بودن گاو آمریکایی را خالی میکنند. شده حکایت همان که «میگوییم نر است، الا و لابد میگوید بدوش»!
2- اوایل آبان 92 هنگامی که توافق موقت ژنو در حال نهایی شدن بود عطاءالله مهاجرانی (از اعضای مؤثر دولتهای کارگزاران و اصلاحات و مردی که سیاستمدار شدن را محصول نوشیدن شیر دراز گوش در صباوت میدانست!) دست به قلم برد و در سایت شخصی خود (مکتوب) نوشت: «منوچهر دعوتم کرد به شام در رستورانی در فیلادلفیا رستوران موشولو! کشتی که برای همیشه لنگر انداخته بود و به ساحل چسبیده بود. گفت: عطا به این دوستانت بگو، آمریکا مثل یک گاو شیرده هست، اسرائیلیها مدام دارند میمکند، آن قدر به پستانهای گاو مک زدهاند که شیر رنگ خون هم گرفته است. شما چسبیدید به شاخ این گاو، سی سال تمامه هی با این شاخ در تقلایید. بابا منفعت ملت ما در استفاده از شیرش هست!». بعدها (اسفند 93) همین مضمون را غلامرضا انصاری (نماینده سابق اصلاحطلب و عضو شورای شهر تهران) طی مناظرهای در دانشگاه آزاد مشهد بازگو کرد؛ «به جای اینکه با شاخ آمریکا خودمان را درگیر کنیم، از پستانش استفاده کنیم». در همین حیص و بیص گروهک انحرافی موسوم به ایثارگران اصلاحطلب در فیسبوک نوشت «متأسفانه سهم ما از آمریکا، شاخ گاو شده در حالی که اگر مدیریت و هوش به خرج دهیم میتوانیم مانند کره و ژاپن و چین آمریکا را بدوشیم»! تا همین پریروز یک سایت حقالعمل کار متظاهر به حمایت از دولت (ع-الف) مدعی شد برای اینکه آمریکا نتواند به ما آسیب بزند باید مانند عربستان اوراق قرضه آمریکایی بخریم تا در مسیر این تعامل هوشمند به خاطر تنیدگی منافع آمریکانتواند به ما آسیب بزند همان گونه که به عربستان و ژاپن نمیتواند». در ترویج همین مغالطه خوشرنگ و لعاب بود که چند سال پیش در فضای مجازی به دروغ مدعی شدند مهاتیر محمد نخستوزیر اسبق مالزی گفته «آمریکا دشمن مشترک ماست و مانند یک گاو شیرده خشمگین است منتها ما در مالزی پستان او را چسبیدهایم و شما در ایران شاخهای او را»!
3- متأسفانه در غوغای پر زرق و برق رسانهها کسی نیست بپرسد دکتر محمد مصدق سکولار و کراواتی و ناسیونالیست قائل به دخالت ندادن سیاست، آن زمان که به ملاقات رئیس جمهور آمریکا در نیویورک رفت، شاخ آمریکا را گرفته بود یا پستانش را که آن چنان با کودتای 28 مرداد بر زمینش زدند؟ کسی نیست بپرسد 290 سرنشین بیگناه هواپیمای مسافربری چه کار به گاو آمریکا داشتند که با پنجه خونین و دندان تیز او مواجه شدند؟ یا اینکه بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ملت ما چه کار به آمریکا داشتند که مورد تحریم و انواع عداوت قرار گرفتند؟ یا اینکه معمر قذافی کذایی که تمام اقتصاد خود را به حراج آمریکا و انگلیس گذاشت تا آنجا که تونی بلر او را با اسم کوچک صدا میزد، آیا لیبی را از گزند آمریکا حفظ کرد یا به طمع بیشتر انداخت؟ صدام کم با آمریکاییها شراکت کرده بود؟ یاحتی آیا همین سوریه بیارتباط با شراکت با آمریکا بود که ناگهان شبیخون خورد؟ گورباچف و یلتسین و آنجلا مرکل- با درجات مختلف خیانت آمریکا- چطور؟
4- رهبر انقلاب چندین بار این ماجرا را با اسم و رسم تعریف و تبیین کردهاند از جمله 18 آبان 1385 در دوران دولت نهم: «ماهاتیر محمد نخستوزیر سابق مالزی- که بسیار هم آدم پرکار و دقیق و جدی و پایبندی بود- به تهران آمد، به دیدن من هم آمد؛ همان اوقات بود که تحولات گوناگونی در آسیای شرقی اتفاق افتاده بود؛ در مالزی، اندونزی و تایلند، و زلزله اقتصادی به وجود آمده بود. همین سرمایهدار صهیونیستی و بعد سرمایهدارهای دیگر، با بازیهای بانکی وپولی توانستند چند تا کشور را به ورشکستگی بکشانند. در آن وقت ماهاتیر محمد به من گفت: من فقط همین قدر به شما بگویم که ما یک شبه گدا شدیم! البته وقتی کشوری وابستگی اقتصادی پیدا کرد و خواست نسخههای اقتصادی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را عمل بکند، همین طور هم خواهد شد.»
5- باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا عضو حزبی است که نشان الاغ را بر تارک خود دارد، در مقابل فیل جمهوریخواهان. اوباما البته خود را جزو دسته روباهها میپندارد چنان که نیویورک تایمز هنگام روی کار آمدن وی نوشت: «برخلاف بوش که پتک به ایران نشان میداد، اوباما معتقد است زمان، زمان نرمش و فریب ایران است. اوباما دو هفته پیش بود که با دعوت ایران به دستکشیدن از انقلابیگری و در توجیه علت ترس سرمایهگذاران خارجی از حضور در ایران مدعی شد «صاحبان تجارت دوست دارند در جایی سرمایهشان را به کار بیاندازند که در آنجا احساس امنیت و ایمنی کنند نه جایی که دائماً غائله و مشاجره است». اما حالا با دستبرد چند بارهای که راهزنان آمریکا به اموال ایران در اروپا و آمریکا زدهاند، آیا نباید بپرسیم «امنیت سرمایهگذاری» مورد ادعای آنها کجاست که هم در غرب اموال ملتها را غارت میکنند و هم در شرق آسیا به اسم سرمایهگذاری، ورشکستگیهای سنگین دولتها و کشورها را توسط امثال جورج سوروس مهندسی میکنند؟!
6- آمریکا در هزار روز پس از تشکیل دولت یازدهم مرتکب بالغ بر 160 مورد تحریم و تهدید و توهین علیه ایران شده است. این روند پس از تصویب و اجرای برجام رو به تصاعد گذاشته است اما جریان برجامزدهای که گویا حیات و ممات خود را به آمریکا گره زده، به ویژه در 7-8 ماه اخیر هر بار مدعی شده آنچه اتفاق افتاده نقض متن برجام نیست هر چند در تعارض و تناقض با روح برجام است. «روح برجام» در این استدلال یک نوع راه در رو خوب از پاسخگویی به افکار عمومی و صاحبنظران تلقی شده است غافل از اینکه نقض روح برجام بسیار مهمتر از متن و مفاد برجام است (که البته آن هم در حال نقض است). روح برجام چیست؟ خوشگمانی به آمریکا و ترویج ضرورت رفاقت و شراکت و هم سرنوشت شدن با آن تا جایی که بتوان برجامهای 2 و 3 را نیز در حوزه روابط دو طرفه و تاسیس سفارت و حل بحرانهای استراتژیک منطقه (سوریه و عراق و افغانستان لبنان و یمن و بحرین) پیگیری کرد. اما وقتی دیپلمات یا دولتمردی از نقض روح برجام سخن میگوید یا غارت 2 میلیارد دلار از اموال ایران را به گردن دولت قبل میاندازد تا مثلا از اعتراض به آمریکا بگریزد، حالیاش نیست که اعتراف میکند آمریکا نه قابل شراکت و رفاقت است و نه حتی گاو ماده قابل دوشیدن، بلکه بیشتر طبیعت تعدّی و درندگی و گرگ صفتی دارد.
7- دو طیف «سهلاندیش» و «مأموریتدار برای بزک آمریکا» اکنون مجبورند شیلنگ آب فشار قوی به بزک 3 ساله - بلکه 30 ساله - شیطان بزرگ بگیرند. اکنون پرسش مهم عوام و خواص این است که اگر آمریکا - به قول کری- اجازه میدهد ایران به 3 میلیارد دلار از 50 یا 100 میلیارد دلار اموال بلوکه خود دسترسی داشته باشد و بلافاصله در یک قلم راهزنی 2 میلیارد دلار آن را غارت میکند، یا سفیر آقای روحانی برای نمایندگی سازمان ملل را تروریست میخواند و دیپورت میکند یا ممنوعیت صدور ویزا برای اتباع 38 کشور را در صورت سفر به «ایران تروریست» صادر میکند، پس افتخار فتحالفتوح و آفتاب تابان برجام دقیقا کجای آن است که به زیر میکروسکوپ هم نمیآید؟
و اگر برجام زانوزدن کدخدا در برابر ایران است، پس قبله کردن نیویورک و این همه سفر نا به جای تیمهای دیپلماتیک و اقتصادی به آمریکا برای کرنش و التماس و انفعالهای بعدی برای چیست؟ مردم میپرسند یعنی چه که این سفرها یا سخنانی مانند «دستاورد برجام تقریبا هیچ بوده»، برای «چانهزنی» است؟ چانهزنی را قبل از توافق و اجرای آن انجام میدهند یا بعد از آن که همه امتیازهای هنگفت را یکطرفه و به شکل غیرمتوازن و ناهمزمان و برگشتناپذیر دادند و رفت و اجرای «مشروط» برجام در عمل به اجرای بلاشرط و توأم با دستپاچگی تبدیل شد؟ برای مردم همچنین سوال است که چرا برخی دولتمردان ما حاضرند توپ را به زمین خودی بیاندازند اما نازکتر از گل به گاو شیرده آمریکا نگویند؟! حالا نوع این پرخاشها به منتقدان و نیروهای داخلی و نه آمریکای عهدشکن، معلوم میکند که قضاوت آمریکا درباره جریان غربگرا و سهلاندیش قضاوت درستی بوده است حاکی از اینکه هر نوع دست درازی صورت گیرد، صدایی از این جماعت رویااندیش و قائل به مؤدب و میانهرو و عاقل بودن اوباما در نخواهد آمد. آیا مناسبات قرن نوزدهمی (مورد اشاره و کنایه آقای روحانی) غیر از همین روند بوده است؟ چرا روند تحمیل و تحقیرهای آمریکا، با رویکرد تحریف و تحمیق جریان غربگرا در داخل مواجه شده است؟
8- رهبر انقلاب اول فروردین 92 به اقتضای حکمت گفتند «آنچه برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد منهای ضعفهایی که وجود دارد. رئیسجمهور هر دورهای باید امتیازهای کسبی و ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را دانسته باشد و ضعفهای او را نداشته باشد... یعنی ما در سلسله دولتها رو به پیشرفت و تعالی تکامل باشیم». ایشان خرداد همان سال از بیانصافیها گله کردند و سپس در حرم حضرت امام فرمودند «نامزدها وعدههای نشدنی به مردم ندهند... من به نامزدها عرض میکنم جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده نوار امروز شما را جلوی خودتان گذاشتند یا پخش کردند، شرمنده نشوید یا بعدا مجبور نباشید تقصیر را گردن این و آن بگذارید».
متاسفانه در شلوغی و هیجان تبلیغات و جمعآوری رأی به هر قیمت این اقتضائات عقلی به حاشیه افتاد و برخی دولتمردان جدید ضعفهای دولت قبل منهای نقاط قوت آن را ترجیح دادند که تخریب و تمسخر مسکن مهر ( با کارنامه صاحب خانه کردن 2/5 میلیون خانواده) نمونه آن است؛ وضوح لجبازی لیبرالهای مغرور و نادان (تعبیر فرشاد مومنی) تا آنجاست که احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات به روزنامه اعتماد میگوید فعال کردن پروژه مسکن مهر به عنوان یک پروژه تولیدی میتواند یک شوک مثبت به اقتصاد رکود زده بدهد و آن را به سمت رونق ببرد. آیا بیابان و مزخرف خواندن مسکن مهر - در لجبازی با دولت قبل که میتوان عیبها و نقصهای زیادی هم برای آن دولت شمرد- عاقلانه بود یا رونق دادن و بهبود آن که میتوانست چند میلیون نفر تولیدکننده و شاغل در 200 شاخه صنعتی زیرمجموعه را فعال کند و بدون آویختن از شاخ و دم گاو کذایی آمریکا، موجب رونق اقتصادی شود؟ حالا هم دیر نشده، که گفتهاند جلوی ضرر را از هر جا بگیرید منفعت است.
نظر شما