دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۱۴
۰ نفر

سیداکبر میرجعفری: ۱.شرط اول ورود به وادی ادبیات «ذوقمندی» است. چه آن کس که کار خلاقه می‌کند و شعر و داستان و... خلق می‌کند؛ چه آن کس که می‌خواهد «پژوهشگر» این عرصه باشد، بدون ذوق کمیتش لنگ است.

سیداکبر میرجعفری

بر سر در دنياي ادبيات بايد نوشت: «ورود بي‌ذوقان اكيدا ممنوع !» چراكه عرض خود مي‌برند و... كسي كه شعر مي‌گويد، داستان مي‌نويسد و رمان خلق مي‌كند، به روح وجانش مجال حظ بردن مي‌دهد. هر خلق ادبي لذتي وصف‌ناپذير دارد (ذوقمندان مي‌دانند كه چه مي‌گويم!). نمي‌گويم پژوهشگر ادبي از كارش لذت نمي‌برد؛ بلكه لذت پژوهشگري «حظ تماشا»ست و با «حظ خلق» قابل قياس نيست! پس كسي كه ذوق خود را صرف تحقيق ادبي مي‌كند، «ايثارگر»ي است كه از لذت خلق گذشته است. روشن است كه شعر و داستان و رمان كه مخلوقات ادبي‌اند، به‌مراتب طرفداران بيشتري نسبت به تحقيقات ادبي داشته باشند. سؤال: ايثارگر چشمداشتي به پاداش ندارد؛ اما قدرداني از ايثارگران وظيفه آحاد جامعه است. پس در جامعه ما چه‌كسي قدردان پژوهشگران است؟ پاسخ: هيچ‌كس!

2.وقتي كتابي «انگ پژوهش» بر پيشاني‌اش مي‌خورد، بايد خفت و خواري را تحمل كند. بايد بپذيرد كه هيچ ناشري رغبتي به انتشار آن ندارد! بايد بپذيرد كه هر سال و هر سال بايد نوبت چاپ خود را به كتاب‌هاي مشتري‌پسند بدهد. در عرصه نشر وقتي تجارت حرف اول را مي‌زند، پژوهش جنس بُنجُلي است كه بايد ته انبارها بماند تا بُنجُل‌تر شود.
اشتباه نكنيد! نه اينكه كتاب‌هاي پژوهشي در جامعه بي‌مشتري‌اند. نه! بلكه ناشران محترم ترجيح مي‌دهند ساده‌ترين راه را براي تجارت انتخاب كنند. وگرنه همين امروز هم كتاب‌هاي پژوهشي آنقدر مشتري دارند كه يك چاپ هزارنسخه‌اي آن در انبارها‌ خاك نخورد.

3.بنده پژوهشگر نيستم به هيچ‌وجه؛ اما به تأييد استادانم و يكي‌دو كاركَي كه به انجام رسانده‌ام، دست‌كم الفباي اين كار را مي‌شناسم. اما كتابي را كه در سال1384 به پايان رسانده‌ام، بعد از 11سال نتواسته‌ام به چاپ برسانم. در اين سال‌ها فقط در دست اين ناشر و آن ناشر چرخيده است. براي مثال 4 سال است كه در دستان ناشري بي‌مهري مي‌بيند و هر سال نوبت چاپش را به كتاب‌هاي از راه رسيده مي‌دهد. مي‌دانيد چرا؟

چون تصميم‌گير اصلي در اين مجموعه عريض و طويل بخش «بازرگاني» است! باور كنيد در چند روز اخير كه بنده چند باري با مسئولان بلندپايه نهادي كه اين نشر مرتبط با آن است راجع به اين كتاب گفت‌وگو كردم، اغراق نيست اگر بگويم واژه‌اي كه در هر جمله اين بزرگواران تكرار مي‌شد، « بخش بازرگاني» بود! آري! يك كتاب را بايد كارشناسان صلاحيت علمي و ادبي‌اش را تأييد كنند؛ اما آنكه حرف آخر را مي‌زند «بازرگاني» است! بازرگاناني كه ساده‌ترين شيوه را براي تجارت در نشر پي گرفته‌اند؛ بازرگاناني كه مي‌دانند نبايد تا قبل از چاپ كتاب با مؤلف قرارداد ببندند! مبادا مؤلف هوس اعتراض به سرش بزند!

  • شاعر و نويسنده
کد خبر 333377

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha