در حالي كه سخت مشغول كار روي صحنهاي بوديم كه بايد تا چند ساعت ديگر با حضور بيش از چندصد بازيگر عكسبرداري ميشد، ناگهان با هجوم بيسابقه عكاسها و روزنامهنگارها و جمعي از مسئولين مواجه شديم كه منتظر منفجر كردن لوكيشن عمارت مسعوديه از طرف ما بودند. ما كه هنوز نفهميده بوديم ماجرا چيست مورد هجوم عكاسها قرار گرفته بوديم و خبرنگاراني كه ميخواستند بدانند ما چرا قصد منفجر كردن اين بنا را داريم؟ اما ماجرا چيست؟
اين روزها و در حالي كه بافت تاريخي شهرها زير لودر و كلنگ سوداگران و سودجويان، هر روز بيش از پيش در مسير نابودي قرار گرفته است بقا و وجود عمارت مسعوديه اتفاقي فرخنده است كه تنها با ياري مسئولان باتجربه امكانپذير شده كه با وجود مشكلات و ناملايمات اين عمارت را اداره و از آن محافظت ميكنند.
سرتاسر اين شهر را در پي اماكن و بناهايي كه روح تاريخي اين شهر را در خود حفظ كردهبودند، جستوجو كرديم. چه غمانگيز بود مواجه شدن با بناهايي كه بخشي از تاريخ معاصر اين مرز و بوم هستند و به اسم مرمت و بازسازي تبديل به پارك و سياحتگاه شدهاند و هيچ نشان و اثري از تاريخ پرفراز و نشيبي كه بر آنها گذشته، ندارند. غمانگيزتر آنكه بهعنوان حفظ تاريخ و بازسازي وقايع و قهرمانهاي تاريخي، تاريخسازي ميكنند و قصههاي خودساخته به نام تاريخ به بازديدكنندگان و تماشاگران ميفروشند.
براي آنها كه دغدغه تاريخ و حفظ ميراث فرهنگي دارند اين فاجعه نيست كه در اين شهر پهناور كه بر بستر تاريخي ملتهب و پرماجرا بوده است، هيچ مكاني دستنخورده و مصون از بهاصطلاح «مرمت»ها و بازسازيهايي كه حافظه مكاني شهر را ويران و پاك ميكنند نمانده است؟
پس از جستوجوي فراوان براي بازسازي صحنه به توپ بستن مجلس تنها مكان ممكن يعني عمارت مسعوديه را برگزيديم؛ عمارتي كه هنوز از لابهلاي شاخ و برگ درختانش صدايي از هياهوهاي تاريخ به گوش ميرسد و بر سنگفرشهايش رد پاي اصحاب استبداد و جانبركفهاي مشروطهخواه را ميتوان پيدا كرد.
بنا شد پس از جلسات متعدد فني كه ميان من بهعنوان كارگردان مجموعه و مشاوران و همكارانم و مسئولين عمارت برگزار شد، با درنظر گرفتن كليه ملاحظات و احتياطهايي كه براي حفظ و آسيب نرسيدن به بنا لازم است ما صحنه خود را طراحي كرده و اسباب صحنه خود را بچينيم. بازسازي وقايع در اماكن تاريخي امري متداول در سينماي جهان است. بارها شاهد شاهكارهايي در سينماي تاريخي بودهايم كه واقعهاي در مكان واقعي نظير كاخ ورساي، كليساي سنپل، موزه لوور و... بازسازي و فيلمبرداري شده است. بناهايي كه همه ميدانيم قدمتي چندصد ساله دارند و با ملاحظات و وسواسهايي بسيار دقيق و ريزبينانه تا به امروز حفظ و نگهداري شدهاند.
حفظ و نگهداري يك بناي تاريخي به معناي آن نيست كه يا هيچ استفادهاي از آن نشود و يا تبديل به هتل و يا پاركي شود كه حتي در آن غرفههايي براي عرضه كيف و كفش و لواشك و آشرشته تدارك ببينند. مسئولين نگهداري از بناي مسعوديه نيز تنها به شرطي اين بنا را در اختيار ما قرار دادند كه ضوابط و ملاحظات آنها صددرصد مراعات شود. چندين و چند جلسه فني در طول چند ماه برگزار شد و تمام جزئيات صحنه و نحوه چيدن اسباب صحنه بهگونهاي كه كوچكترين آسيبي به بنا وارد نيايد بارها و بارها بررسي شد. بهعنوان مثال ما حق نداشتيم كه حتي قطرهاي رنگ قابل شستوشو به نشانه خونريزي آنروز بر سنگفرش بنا بريزيم. ما براي اين كار از لايههاي مختلف خاك و پلاستيك استفاده كرديم تا هيچ آسيبي به سنگفرش وارد نيايد. براي نشان دادن ويران شدن مجلس پس از به توپ بستهشدن٬ از تمهيدات معمول در صنعت سينما استفاده كرديم. مثلا چند تير چوبي را كه پيشتر در جايي خارج از مسعوديه نيمسوخته شده بود به عمارت آورده و باز هم با رعايت ضوابط حفظ و نگهداري بناهاي تاريخي آنها را در گوشهاي از تصويرمان جاي داديم. تمام صحنه ما براساس همين مقررات و ضوابط چيده شدند. هيچ ارسي و هيچ دري از جا درنيامد و تنها به گشوده شدن درها اكتفا شد.
همهچيز طبق قرار و وعده قبلي پيش ميرفت كه به اسم جلوگيري از آسيب رسيدن به اين عمارت پاي نهادها و افراد مختلفي به ماجرا باز شد. نهادهايي با اطلاعاتي غلط نظير اينكه «ما ميخواهيم در اين محوطه توپ شليك كنيم» و بناست آتشسوزي در اين مكان برگزار شود (گويي هيچ تصوير و تصوري از تمهيدات سينمايي نداشتند) روز تصويربرداري سرصحنه حاضر شدند و صحنه عكسبرداري ميدان تسويهحسابهاي گروهي شد و خبرنگاران از رسانههاي مختلف با پيشفرضها و اطلاعاتي غريب به سراغ ما آمدند. اين فشارها باعث شد تا ما به ناچار از بخشهاي مهمي از كارمان صرفنظر كنيم و در نهايت، ظرف مدت 24 ساعت كاري را كه حداقل به 5 روز زمان نياز داشت شتابزده و با تلاشي شبانهروزي به انجام برسانيم.
براي ساختن همين صحنه در ميان متون مختلف تاريخي و اسناد بهجامانده نزديك به 4 سال تحقيق و جستوجو كرده بودم و چه حيف كه بسياري از جزئيات تصويري كه آنها را به زحمت يافته بودم قرباني تضاد منافع جريانهاي ناشناس و خبرسازي جاعلان شد. اگرچه برخلاف شايعات، در اين مكان نه بنا بود شليك توپي در كار باشد و نه آتشسوزي و خسارت ديگري.
آزاده اخلاقي
نظر شما