روزگاري كه محلههاي قديمي شناسنامه و هويت داشتند و بچهمحلبودن مفهومي انتزاعي نبود. بچهمحل؛ رفيق و برادر بود و از فاميل نزديكتر. احترام به بزرگتر ارزشي خدشهناپذير بود. دوران حضور پررنگ سنت در زندگي ايرانيها. سنتهاي اصيل و برخاسته از فرهنگ و پيشينه ما كه نقششان در ترميم روابط انساني بسيار مهم بود. حالا ما آدمهايي بهجا مانده از روزگاري سپري شده در دوراني تازه هستيم.
حالا ما در تهران روزگار نو بهسر ميبريم؛ شهري بسيار بزرگ و شلوغ با شهرونداني كه انگار همهشان قرار مهمي دارند كه بايد زودتر به آن برسند، ولي ترافيك اين اجازه را بهشان نميدهد. شتاب يكي از ويژگيهاي دوران امروز است. در گذشته ما بيشتر از شتاب، آرامش داشتيم. اين آرامش در اين شهر شلوغ و پرترافيك به هم خورده است. بسياري از مناسبات رفتاري شهروندان هم تغيير كرده است. نميشود بافت يك شهر دچار تحولات و تغييرات گسترده شود و رفتار شهروندانش دچار تغيير نشود.
وقتي آن خانههاي حياطدار و باصفا جاي خودشان را به آپارتمانهاي امروز دادند، بچهمحل هم شد يك مفهوم انتزاعي. آن موقع همه اهل محل نهتنها يكديگر را ميشناختند كه از درد و آلام يكديگر هم مطلع بودند. الان ساختار برخي آپارتمانها طوري است كه خيلي از همسايهها حتي اگر هم بخواهند نميتوانند يكديگر را بشناسند. شايد به همين دليل است كه همسايهها ديگر همسايه يكديگر نيستند و رعايت حال هم را نميكنند.
با اينهمه همين شهر شلوغ و پرهياهو براي يك تهروني قديمي هنوز هم خاطرهها به همراه دارد. شهري كه يك بچه تهرون نميتواند بهسادگي به آن پشت كند، حتي اگر از برخي مناسباتش دلگير باشد. شهري كه حوادث و اتفاقهاي بسيار به خود ديده است و اگر بتوانيم به برخي سنتهاي دلپذيرش بازگرديم همچنان ميتواند همان تهراني باشد كه عاشقانه دوستش داشتيم.
- بازيگر، دوبلور و مدير دوبلاژ
نظر شما