با وجود اين، بيشتر اوقات براي ما اولويت اول هنگام خريد پايين بودن قيمت است و اصلا به همين دليل بخش بزرگي از فرهنگ خريدمان حول موضوع چانهزني ميگردد. چانه ميزنيم تا قيمت را تا آنجا كه امكان دارد پايين بياوريم و هميشه هم فكر ميكنيم ميتوانستيم به بهاي كمتري خريد كنيم. اين رقابت براي هر چه ارزان خريدن كار را بهجايي رسانده كه اصطلاح «بزخري» هم در ادبيات بازاريمان بهوجود آمده. بزخري در اصل اشاره به حكايت گاو فروختن ملانصرالدين دارد. ماجرا از اين قرار بوده است كه شياداني با نقشه و فريب، هر كدام آنقدر بر بز خواندن گاو اصرار كردهاند كه آخر سر، ملا هم قانع شده گاوي كه براي فروش آورده در اصل بز است و با قيمت پايينتري راضي به فروش ميشود!
اين حكايت با تمام اغراقي كه در روايت دارد، آنچنان هم عجيب نيست؛ چون هنوز هم براي اغلب ما، در بر همين پاشنه بزخري ميچرخد و همچنان ميخواهيم با هر ترفندي قيمت را پايينتر بياوريم. غافل از اينكه همين روحيه باعث شده فروشندهها هم قيمتها را بيمحابا و بدون دليل بالا ببرند تا بعد از چك و چانه هميشگي بالاخره چيزي دستشان را بگيرد.
روند فعلي اما نه براي فروشنده و نه براي خريداري كه ما باشيم، راضيكننده نيست و بهنظر ميرسد هر دو طرف معامله بايد براي يكبار هم كه شده تعارف را كنار بگذاريم و به فرايند خريد و فروش واقعي و منطقي روي بياورند. خوب است از همين امروز موقع خريد نگاه منصفانهتري داشته باشيم و بهجاي بهانهجويي، با توجه به كيفيت كالايي كه ميخريم، هزينه را پرداخت كنيم. اين حركت حتما بهتدريج فروشندگان را هم به سمتي پيش ميبرد كه قيمتها را بيمنطق بالا نبرند و بيدليل تخفيفهاي عجيب ندهند. اگر كيفيت، ملاك اصلي براي سازنده، فروشنده و خريدار باشد، شايد فرزندان ما وقتي ماجراي بزخري از ملانصرالدين را بشنوند، آنقدر حكايت عجيبي شنيده باشند كه فقط به آن بخندند.
نظر شما