اتفاقا مخاطبان ايستاده در غبار ميتوانند خود سينماييها بهويژه فيلمسازان دفاعمقدس باشند؛ كساني كه در كليشهها دست و پا ميزنند. آنها كه دنبال يافتن راه خروج از ركود و سكون سينماي دفاعمقدس هستند، بايد ببينند درصورت داشتن خلاقيت، ذوق هنري، پشتكار، رعايت قواعد درام، گردآوردن گروه كاربلد و باانگيزه و سرانجام ايمان و باور به كار، خروجي حتما به دل مينشيند و انديشهها را به چالش ميكشد.
محمدحسين مهدويان بهعنوان يك فيلمساز جوان توانسته در ايستاده در غبار از محاصره كهنگيها خارج شود و فيلم او ثابت ميكند دفاعمقدس واقعا گنجينه ايده، موضوع و دستمايههاي قدرتمند سينمايي است. فيلم بدون ترديد كاستيهايي دارد اما ضعفهايش بهدليل پردازش خوب، پنهان ميماند. فيلمساز در پرداخت آدمها (بهويژه شخصيت احمد متوسليان) با وجود ويژگيهاي زميني، بدون شعار، همانند خود «احمد» يك اسطوره بسازد كه نوعي موفقيت است. در اين سالها فيلمسازان براي اسطورهسازي تلاش كردند اما چون موضوع را آسماني و دستنيافتني ميكنند، عملا اسطورهاي شكل نميگيرد و حتي مخاطب را پس ميزند.
حاج احمد ايستاده در غبار مانند افراد ديگر است؛ تنهاست، استرس و مبارزه و عقبنشيني دارد، گاهي در انزوا به سر ميبرد و حتي مجروح و بيمار ميشود. او با همرزمانش كشمكش دارد و اين نوع روايت براي مخاطب سينما دلنشين است. بخش اعظم تلاشها براي پردازش داستان و شخصيتها، به لطف پژوهش غني در فيلمنامه رخ داده و اين نشان ميدهد مهدويان روي فيلمنامه خوب كار كرده است. به اين ترتيب، اگر كسي ديگر سراغ همين دستمايه ميرفت، نتيجه چيزي ديگر ميشد.
ايستاده در غبار فيلمي غيرمتعارف، دراماتيك، قصهگو، قهرمانپرداز، سرگرمكننده، انديشهورز و ملودرامي جذاب است كه يك قهرمان ايراني را به مخاطب ميشناساند و به جرأت ميگويم فيلم و خالق آن از پديدههاي يك دهه اخير سينماي ايران هستند.
- مستندساز و منتقد
نظر شما