او با ذهنی تیزبین، در قبال پژوهشهای خود همواره دیدی نقادانه داشت. وی با استناد به منابع عربی، یونانی، پهلوی، اوستا و تحقیقات سایر دانشمندان درباره زمان زندگی زرتشت به بررسی و نقد و تحلیل میپرداخت و به نتایجی ارزندهای دست یافت.
نشست هفتگی شهر کتاب به بزرگداشت گراردو نیولی اختصاص داشت. علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، در آغاز نشست با بیان دیدگاه فوق افزود: او بستر رشد مطالعات ایرانی را در ایتالیا فراهم آورد و در تأسیس انجن ایرانشناسی اروپا نقش مهمی داشت. در این نشست کارلو چرتی، محمود جعفریدهقی و عسکر بهرامی به سخنرانی پرداختند.
کارلو چرتی، رایزن فرهنگی ایتالیا در ایران، گفت: گراردو نیولی در یک دوره مهم رئیس دانشکده شرقشناسی ناپل بود. پیش از او در ناپل انستیتوی شرقشناسی بود، اما نیولی این نهاد را از مدرسه عالی به دانشگاه بدل کرد. این دانشکده اولین دانشکده ایتالیا است که در آنجا به شرقشناسی (آسیا و مدیترانه) پرداخته شده است. بسیاری از استادان شرقشناسی امروز ایتالیا در آنجا درس خواندهاند. وقتی در سال ۱۹۸۳ اولین دورههای دکتری بر اساس مدل آنگلوساکسون در ایتالیا برپا شد، راه برای تأسیس دکتری ایرانشناسی در ایتالیا گشوده شد. همه استادان زبان و ادبیات فارسی در ایتالیا، در این دانشگاه درس خوانده و مدرک گرفتهاند. نیولی جمعی از بهترینها را در زمینههای باستانشناسی و زبانشناسی دور خود جمع کرده بود و انجمنی را برای پژوهشهای ایرانشناسی و ادبیات فارسی فراهم کرد.
چرتی با اشاره به پژوهشهای نیولی در زمینه سیستان افزود: او از راه سیستان به اوستاپژوهی پرداخت و نیز به متون پهلوی. در مورد ارتباط زبان خوارزمی و اوستایی هم تحقیقاتی انجام داد. او در آخرین کتابش، زرتشت در تاریخ، در مورد زادگاه و زرتشت پژوهش کرده است. نتایج بررسیهای نیولی نشان میدهد که او زمان زرتشت را بین اواخر قرن هفتم تا نیمه قرن ششم پیش از میلاد در نظر گرفته است.
محمود جعفریدهقی، استاد دانشگاه تهران در رشته فرهنگ و زبانهای باستانی با تصریح بر این نکته یکی از ویژگیهای مهم نیولی دانشجوپروری وی بود، خاطرنشان کرد: به باور نیولی ایران تا زمان اردشیر مفهومی دینی و قومی بوده و نه سیاسی. او اقدام ایرانیان را در عصر ساسانی مبتنی بر احیای سنتهای حماسی و پهلوانی میداند. اوستا درباره تاریخ زندگی زرتشت چندان کمکی نمیکند. کتیبهها هم چون هدفهای سیاسی داشتهاند به مبحث زرتشت و جایگاه او اشاره نمیکنند. نیولی بحثی را پیش میکشد که یک رأس آن خوارزم است، گوشه دیگرش بلخ است و سمت دیگرش سیستان. وی برخلاف نظر کسانی که خوارزم را زادگاه زرتشت میدانند، سیستان و حوزه هامون را زادگاه زرتشت میداند و ایرانویج را هم همانجا معرفی میکند. او معتقد است که بخش وندیداد اوستا دو قرن پس از زرتشت تدوین شده است.
جعفریدهقی افزود: بنابر نوشته نیولی چون در گاهان نشانههای تمدنی به چشم نمیخورد، پس باید پیش از هخامنشیان نوشته شده باشد. به اعتقاد وی دین زرتشت از سیستان و بلخ به مرو و سپس به سمت ماد و پارس گسترش پیدا کرد و در زمان گسترش دچار تحولهایی شد. در آغاز اهورا مزدا به عنوان خدای یکتا معرفی شده بود، اما بعدتر در عصر هخامنشی خدایان دیگری نیز افزوده شدند. نیولی زرتشت را تاریخی میداند، زیرا لازمه تحول دینی را وجود شخصیت تاریخی درنظر میگیرد. وی اصول مانوی را هم ایرانی و در واقع صورت گنوسی دین زرتشتی میداند.
عسکر بهرامی، پژوهشگر و عضو هیأت علمی دانشنامه جهان اسلام گفت: دین زرتشتی از دو جنبه همواره از مطرحترین دینهای تاریخ بوده است: یکی به سبب تأثیرات عمیق و گستردهاش بر تاریخ فکری و بر دینهای پس از آن؛ بهویژه به سبب پاسخی که برای مسأله شر مطرح ساخته است و دیگری به سبب ابهام موجود در برخی مسائل بنیادین آن، که همواره موضوع بحث و پژوهش بودهاند، از جمله زمان ظهور و زادبوم پیامبر این دین و در واقع خود دین و سپس تاریخ شکلگیری و تحولات متون مقدس آن.
بهرامی در مورد نگاه نیولی به مفهوم ایران خاطرنشان کرد: او در یک کتاب با عنوان مفهوم ایران و نیز در چند مقاله دیگر نظریات خود را درباره مفهوم ایران مطرح کرده است که چکیده آن در مقالهای در دانشنامه ایرانیکا منتشر شده است. خلاصه دیدگاه وی از این قرار است: مفهوم ایران که در نوشتههای دینی ایران باستان و نیز کتیبهها آمده، از روزگار سرایش اوستا و از دورههای کیانیان و هخامنشیان وجود داشته است، اما در آغاز بیشتر کاربردی قومی و نژادی داشته است و ظاهراً تا دوره ساسانیان تحولاتی یافت و جنبه سیاسی هم پیدا کرد.
نظر شما